Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


مشاعره

power_settings_newLogin to reply
+35
javad57m
saeedeh 27
sepideh
beul
nima20mehdi
N@3RIN
azarmina
سها
omid
smahdi
112
vahab
farhad
مالدار
Diosa
hajreza
kaveh
kudakaneehsas
mohammadali
nahid
mohammad moafi madani
babak
mahsa
nohed
احمد رضا
sohailsoltani
sezar
poopak
sahar
tasbiheabi
elnaz
niloofar
yady
faezeh
hiran
39 posters

descriptionمشاعره - Page 13 Emptyمشاعره

more_horiz
First topic message reminder :

دوستان در اینجا هروقت گذرتون افتاد در مشاعره شرکت کنید وبه نفر قبلی جواب بدین

مشاعره که همه میدونید شعر شما با اخرین حرف شعر دوست قبلی یتان شروع میشه

حلا من استارت میزنم

اشاره میکنم از مرد ناشی .....گلی گم کرده ام شالا تو باشی

به قول شاعران ی بدین

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
مطرب کجاست تا همه محصول زهد وعلم
در کار بانگ بربط و آواز نی کنم 16

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد
ویرانه نشینم من و بیت غزلم را

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
آسمان کشتی ارباب هنر می شکند
تکیه آن به که براین بحر معلق نکنیم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال
قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
لب چون آتشش آب حیاتست
از آن آب آتشی در ما گرفتست !

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz

تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی

خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی
بادیم همه باده بیار ای ساقی




[You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یکی از بزرگان ایران فروم..

ببین بی تکلف نشسته ورم

16

م را بدین

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
مرا تا توانی تو از خویش دان
چو مرهم برای دل ریش دان
نون بدین ، اینم فی البداهه استاد.

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نیازم را تو دانی ای ِبرارم
سیچی خواهی برَی صبر و قرارم

م بدین برو بچ این هم یه نیمچه لری بود.

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دیبلالم دیبلالم دی بلال

سی تیه کالم دی بلال


اینم یک تمام لری سزار جان


ل را بدین

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دل چو پرگار به هر سو دَوَرانی می کرد
وندر آن دایره ی سرگشته ی پابرجابود

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گو یا و خموش

ناگاه یکی کوزه بر آورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

این شعرو وقتی که نفس واسه امیر علی میخوند لب اون حوض خیلی جالب بود .

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام
بار عشق و مفلسی صعب است و می باید کشید

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در این غم سرا غمگساری نبود
بسی ناله کردیم و یاری نبود
اگر لحظه یی خده بر لب نشست
در آن خنده ها اعتباری نبود
همه عمر ما در زمستان گذشت


تغریبا 8 ساعت و 45 دقیقه تا سال تحویل باقی مونده وساعت های پایانی سال 88 سالی که فراز و نشیب های زیادی واسه من داشت و فهمیدن خیلی مسائل واسه من و

مهمتر از همه آشنایی من با این فروم و دوستان ارزشمندی چون شما بود .امیدوارم که سال خوبی داشته باشید و مارو هم حلال کنید اگه حرفی زدیم، خطایی کردیم ببخشید به بزرگی خودتون

برو برو بادبادک بگو به اون ناز نازک عید گل و شاپرک جلو جلو مبارک

نوروزتان پیروز هر روزتان نوروز. 16

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تار و پود دل من نقش و نگار رخ توست
ای به دیوار دلم از همه منقوش ترین

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نشستی ساعتی چون شمع در جمع هوسبازان
و لیکن زان میان پروانه را نشناختی رفتی
نسوزد خرمن حسنت که با دامن کشیدن ها
نمی دانی چه سوزی در دلم انداختی رفتی

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت !

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تا سرانجام به دریای قیامت برسیم
ما چو رودیم و به هر جلگه روانیم همه

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
همره آب شتابان ، می دویدم مست زیبایی ،
پنجه ام در مرز بیداری
در مه تاریک نومیدی فرو می رفت
ای تپش هایت شده در بستر پندار من پرپر!
دور از هم ، در کجا سرگشته می رفتیم
ما، دوشط وحشی آهنگ ،
ما ، دو مرغ شاخه اندوه
ما ، دو موج سرکش همرنگ !

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz

گر دست دهد ز مغز گندم نانی
وز می دو منی ز گوسفندی رانی


با لاله رخی و گوشهء بستانی
عیشی بود آن به حد هر سلطانی

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی ِ مستان به کف گرفته ایاغ
ایاغ : کاسه ی شراب ، پیاله ی شراب

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
برای دیدن روی نگارم
نه هوشم مانده و نی خواب دارم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz

مردم در این ماتمسرا ای جان من از در درآ
دلمرده ام عیسی من بار دگر اعجاز کن



.نون بدین برو بچ

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نقل هرجور که از خُلق ِ کریمت کردد
قول ِ صاحب غرضان است تو آنها نکنی

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یاد بادآن روزگاران یاد باد
روز وصل دوستاران یاد باد
رفیقان یک به یک در خاک رفتند
بسا شاد و بسا غمناک رفتند
چو باید عاقبت رفتن از این دشت
خوشا آنان که چون گل پاک رفتند

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من بجز از کِشته ندروی

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یا رب ز ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زآنکه چو گردی زمیان برخیزم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز ؟
چه شکر گویمت ، ای کار ساز بنده نواز؟

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری تیرش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دل مــــن ، وصل، آرزو دارد
سنگ ، با شیشه آشــــنا مکــنید
در حریمی کـــه من، نشسته بدم
نام نا محــر مان ، صدا مکنید
من اگر رفتــــــم از د یار شما
مرا، در دور ها، رهــا مکنید



( بین خودمون بمونه ها من این شعرو از تو یه سایتی از یکی از کاربراش دزدیدم " 4
خواهش میکنم " التماس 14 به سلطان محمد علی آقا چیزی نگین " میندازتم بیرونا 20 )

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ما در این سایت و فروم ره به جایی نبریم..چون پرنده قفسیم پس به جایی نپریم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
این شعر رو سر جلسه امتحان برای استاد نوشتم که البته یه 6.5 نمره ای هم کاسب شدیم و درسه رو پاسیدیم .این جوریاست دیگه...

ما را غم نمره میکشد نی غم یار
استاد بشو برای من دست به کار
همت کن و چون حاتم طایی تو ببخش
مزد عملت را به خداوند سپار
صد بوسه زنم به دست و پایت استاد
گر نمره دهی به من ، به وقت دیدار
هر آنچه که در توان من بود همین
نوبت به شما رسیده است و خودکار
از این عملت گر چه همه بی خبرند
مزدت دهد الله و لیکن بسیار
خیرت برسد به اهل خانه بهتر
من باشم و تو هردو مان بچه لار
استاد به جان پر بهای اشکان
انگار نه انگار که خواندی اشعار
امکانش اگر هست بده تا که بیاد
بر آخرتت تخمه نیکی تو بکار
یک نمره بده ، به جای آن در آنجا
می گیرم هر آنچه هست از دوشت بار
وقتم به سر آمدست باید بروم
تکرار نمیشود فقط این یک بار

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
سلام آقای آذرمینا . بابا شما هم که یه پا شاعرید و ما خوشمان آمد ایضا" اگر از چنین اشعاری برای ما هم بگویید ، اگرچه این بار ما شاگرد شما هستیم و شما استاد ما . راستی این که میگن خروس لاری ها مال ِ لار شما هستند ، درست میگن استاد؟
سال نو و عید شما مبارک و همیشه شاعر و پر احساس و توانمند و خوش ذوق و خوش بیان و سعادتمند باشید :

رفیق ِ خیل ِ خیالیم و همنشین ِ شکیب
قرین ِ آتش ِ هجران و هم قران ِ فراق ! 19 16

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
قوری ز قلم قلم ز قوری
من دوست دارم گوگوری مگوری

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یاد بادم که قلم به دست گیرم
در شهر هر آن چه هست گیرم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
میرویم آخر همان روز که در تقویم است
از اجل تحفه مرگ در کف تقدیم است

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
azarmina wrote:
این شعر رو سر جلسه امتحان برای استاد نوشتم که البته یه 6.5 نمره ای هم کاسب شدیم و درسه رو پاسیدیم .این جوریاست دیگه...

ما را غم نمره میکشد نی غم یار
استاد بشو برای من دست به کار
همت کن و چون حاتم طایی تو ببخش
مزد عملت را به خداوند سپار
صد بوسه زنم به دست و پایت استاد
گر نمره دهی به من ، به وقت دیدار
هر آنچه که در توان من بود همین
نوبت به شما رسیده است و خودکار
از این عملت گر چه همه بی خبرند
مزدت دهد الله و لیکن بسیار
خیرت برسد به اهل خانه بهتر
من باشم و تو هردو مان بچه لار
استاد به جان پر بهای اشکان
انگار نه انگار که خواندی اشعار
امکانش اگر هست بده تا که بیاد
بر آخرتت تخمه نیکی تو بکار
یک نمره بده ، به جای آن در آنجا
می گیرم هر آنچه هست از دوشت بار
وقتم به سر آمدست باید بروم
تکرار نمیشود فقط این یک بار


7 خیلی باحال بود آذر مینا 19

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
توبه کردم که بنوشم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان دادم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
میروی هر دم سرایی و به جاجایش نگاه
اندکی هم در سرای جسم و جان خود نگر

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ؟!

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
مرا دردیست بی درمان زدست عشوه جانان
بسی چون مرغ سرکنده شدم سرگشته و حیران
منم چون دیگران در دل هزاران آرزو دارم
نه پولم هست در جیب و نه در سفره کمی هم نان
ولی خوش کرده ام دل تا که شاید او دهد من را
ز لطف خویشتن جا در دلش از این لب خندان
ندارم خانه و ماشین و مدرک نیز بیکارم
چه کم دارم من از سامان و از پِِژمان و از پیمان
به هر جایی که میرفتم همه گرم سخن با یار
چو بودم بی کس و تنها گرفتم قصد چون آنان
شدم عاشق ولی گشتم پشیمان از همان لحظه
غلط کردم خداوندا رهایم کن از این زندان
ندانستم که عاشق گشتن اینگونه بود دشوار
علا رغم دوصد شعری که در این باره گفت اشکان
شدم اگه کنون از حال زار خسرو و مجنون
که دیوانه ندارد شاخ ودم من هم یکی از آن

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
احسنت ؛
نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس ِ پرده چه دانی که ، که خوبست و که زشت ؟!

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تا كي از دوریِ تو روی به میخانه كنم
سینه را پر ز شرر در غم جانانه کنم
در صفاي لب تو حور و ملك جا دارد
كي شود بر لب نشكفته تو خانه كنم
مستي چشم تو و آن دل شيدايي تو
چون كه آيد به نظر ناله دو چندانه كنم
زلف زر باف تو و سرو قد و خال لبت
كند از هوش مرا پاك وچو ديوانه كنم
گل اگر ناز تو بيند نكند روي عيان
من چو بلبل شوم و نغمه مستانه كنم
چون هلال شب عيدم خم ابروي تو شد
شمع محفل چو تويي عادت پروانه كنم
دو جهان يك طرف و شوق وصالت طرفي
وقتِ دیدار تو ترکِ می و پیمانه کنم

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می خور م و خاموشم
قصد جانست طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که درین کار به جان می کوشم
من کی آزاد شوم از غم دل چون هردم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم
هست امیدم که علی رغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهند بار گنه بر دوشم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست
پرده بر سر صد عیب نهان می پوشم
من که می خواهم که ننوشم بجز از راوق خم
چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم
گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم
راوق : به ضم سوم ( واو ) راوُق - شراب صافی و پالوده

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
هه هاها هو هو هی هی ی ی یهو هو هو هوهو هی هی هی هی
لطفا با ریتم خوانده شود

3 3 3

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دارام دام دام دارام دام دام دیرام دام
دریم دیم دیم دریم دیم دیم دریم دیم
لطفا" با ریتم خوانده شود !! 10

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ماشین مشتی مندلی نه بوق داره نه صندلی...
لطفا با آه و افسوس خوانده شود 43

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
از کرامت شیوخ ما چه عجب .

دوستان اگر شعری نمیدانید ویا افتادید رو فاز طنز یکم به منو وعنوان انجمن ها دقت کنید جا برای طنز داریم

از اینکه اینو گفتم ببخشید دوستان

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
مقصر نسرین خانوم بود که شروع کرد ، من بی تقصیرم قربان و اما بعد :
هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
گفت ببخشند گنه ، می بنوش
راستش من می خواستم بنویسم :
هالاهالا هالاهالا هالاهالا هالاهالا
اما چون جناب حیران تذکر دادند ، این یه بیت شعر رو نوشتم . شین بدید لطفا"

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
شنیده اید که روزی به چشمه ی خورشید برفت ذره به شوفی فزون به مهمانی
نرفته نیمرهی، باد سرنگونش کرد سبکقدم نشده، دید بس گرانجانی
عذر خواهی می کنم از همه ی برو بچ که زدم تو فاز شوخی
آقا هیران حالا ما یه روز که شاد بودیم گفتیم یه شوخی ای بکنیم دلمون شاد بشه
ولی بازم ببخشید............................. 20
آخه ما که مثل شما طبع و هنر شعر نداریم از روی شعرم بلد نیستم اصلا بخونم.. 3 3

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نسرین خانوم همین عبارت شاعرانه و سراسر شوری که نوشته اید ، حالا از هر که می خواهد باشد ، نشان از ظرافت طبع و لطافت قلب و اندیشه ی والای شما داره و اصلا" این طور نیست که هرکس که شعر بلد باشد مشاعره بکند ، مشاعره برای تمرین و ممارست در شعر خوانی و حفظ لطایف و دقایق شعر ایرانی و پارسی است که ایرانیان به حق ، زیبنده ترین شاعران و نکته پردازان دهر و تاریخ فرهنگ و هنر بشریت هستند و شما هم ایرانی هستید و از همین ریشه و من سخت اعتقاد دارم که هر کس می تواند برای خودش شاعر باشد ، ولو اینکه در زیر لب زمزمه کند ومفاهیم فولکلوریک و مردمی مثل لالایی های مادران برای کودکان را بخواند و یا درون پر اندوهش را با خواندن ابیاتی از شعرای ایرانی التیام بخشد :

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود! 16

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
د

تقدیم به شما به دل نگیرید که

در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر

با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد

عشق ها می میرند

رنگ ها رنگ دگر می گیرند

و فقط خاطره هاست

که چه شیرین و چه تلخ

دست نخورده بجای می ماند....

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخت ، دید ملک ، عشق نداشت
عین ِ آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
عقل می خواست کزان شعله چراغ افروزد
برق ِ غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست ِ غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه برعیش زدند
دل ِ غمدیده ی ما بود که هم بر غم زد
جان علوی هوس ِ چاه ِ زنخدان ِ تو داشت
دست در حلقه ی آن زلف ِ خم اند خم زد
حافظ آن روز طرب نامه ی عشق ِ تو نوشت
که قلم بر سر ِ اسباب ِ دل ِ خرم زد
جناب حیران من به دل نمی گیرم ، و پند شما را می فهمم و برآن راسخم ، قصد من روشن ِ قلب ِ همان بود و همین ! 16

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دل بیچاره و مسکین مخراش امروز
رسد آنروز که بی ناخن و دندانی
نه بابا چرا ناراحت بشم من که چشم سفیدتر از این حرفام..... 3
16

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یا رب این آینه ی حُسن چه جوهر دارد
که درو آه ِ مرا قوت ِ تاثیر نبود

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در مسکنی که این دل مسکین کشیده دم
خرمن به باد داده و مسکن بسوخته
چون اوحدی مرا ز غمت آتش جگر
در آستین گرفته و دامن بسوخته

descriptionمشاعره - Page 13 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
هوشیار حضور و مست غرور
بحر توحید و غرقه ی گنهیم
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply