Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


مشاعره

power_settings_newLogin to reply
+35
javad57m
saeedeh 27
sepideh
beul
nima20mehdi
N@3RIN
azarmina
سها
omid
smahdi
112
vahab
farhad
مالدار
Diosa
hajreza
kaveh
kudakaneehsas
mohammadali
nahid
mohammad moafi madani
babak
mahsa
nohed
احمد رضا
sohailsoltani
sezar
poopak
sahar
tasbiheabi
elnaz
niloofar
yady
faezeh
hiran
39 posters

descriptionمشاعره - Page 6 Emptyمشاعره

more_horiz
First topic message reminder :

دوستان در اینجا هروقت گذرتون افتاد در مشاعره شرکت کنید وبه نفر قبلی جواب بدین

مشاعره که همه میدونید شعر شما با اخرین حرف شعر دوست قبلی یتان شروع میشه

حلا من استارت میزنم

اشاره میکنم از مرد ناشی .....گلی گم کرده ام شالا تو باشی

به قول شاعران ی بدین

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را
خبر از سرزنش خار وفا نیست تو را
ما اسیر غم و اصلآ غما ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تورا

[You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
روزی پرسیدمش با بی قراری
که غیر از من کسی را دوست داری؟
به چشمش اشک شد از شرم جاری
میان گریه هایش گفت اری... 19

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
vahab wrote:
روزی پرسیدمش با بی قراری
که غیر از من کسی را دوست داری؟
به چشمش اشک شد از شرم جاری
میان گریه هایش گفت اری... [You must be registered and logged in to see this image.]





داداش دمت گرم قشنگ بود بزار با گاف شروع كنم چون اينم قشنگ

گفتمش بی تو چه باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد
گفتمش همدم شب هایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد

وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد

یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد

[You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دلم را جز تو کس درمان نباشد
به جز شور توئم در سر نباشد
دل فائز تو عمدا میکنی تنگ
که تا جای کس دیگر نباشد

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در وطن مثل غریبانم،نمی دانم چرا


روز و شب سر در گریبانم، نمی دانم چرا



هر که از روی دل جانم فدایش می کنم


مثل عقرب می زند نیشم، نمی دانم چرا

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
از من رمقی به سعی ساقی مانده است،
وز صحبت خلق بی‌وفايی مانده است؛
از باده‌ی نوشين قدحی بيش نماند.
از عمر ندانم که چه باقی مانده است!

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ترسم ان روز بیایی که نباشد بدنم
کوزه گر کوزه بسازد ز خاک بدنم
لب ان کوزه بسازند ـ ز خاک لب من
بی خبر لب بگذاری به لبان و دهنم. 55

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
من منتظرت شدم ولی در نزدی

بر زخم دلم گل معطر نزدی

گفتی كه اگر شود می آیم اما

مرد این دل و آخرش به او سر نزدی

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یک جرعه می ز ملک کاووس به است
از تخت قباد و ملکت طوس به است
هر ناله که رندی به سحرگاه زند
از طاعت زاهدان سالوس به است

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم آه

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ها یاد دارم در غروبی سرد سرد
میگذشت از کوچه ما دوره گرد
داد میزد:کهنه قالی میخرم
دسته دوم جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت اهی کشید بغضش شکست:
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی میخرید؟؟؟ 60 43

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
درخت غم بجانم کرده ریشه

بدرگاه خدا نالم همیشه

رفیقان قدر یکدیگر بدانید

اجل سنگست وادم مثل شیشه

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
هر آنکس با تو قربش بیشتر بی
دلش از درد هجران ریشتر بی
اگر یکبار چشمانت بوینم
بجانم صد هزاران نیشتر بی

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یا رب !
این شهر چه شهریست که صد یوسف دل را
به کلافی بفروشیمو خریداری نیست

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
توای صنم زاین دلبری ای شهسوارانه پری

رحمی تو بنما ای پری تاب از دل ما میبری

(حیران)

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
منحنی قلب من مشتق گیسوی توست
خط مماس دلم تابع ابروی توست

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت ترکان پارسا را

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
این قـافـله عـمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را کـه شب می گذرد

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در دلم مانده هوای دیدنت

یه لحظه بوسیدن اون حرمت

رو سیاتم آقا جون مارم بطلب

کفتراتو دون بریزم

صحنتو جارو بکنم

تو رو خدا جون آقا اگه میشه ما رم ببر پش خودت

فدای اون غریبیتم نگاهتو از من نبند
(سالهاست در حسرت دیدن اون حرمت دارم پر میکشم یا ضامن آهو) 16 [You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دلم چوخیل خیال تو در رسد با خون

ببام دیده برآید روان بنظاره
مرا جگر مخور اکنون که سوختی جگرم

که بی تو هست مرا خود دلی جگرخواره


قربون امام رضا برم






شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد
جدا زدامن مادر، به دام دانه بیفتد
ز نازکی ز ندامت، ز بیم صبح قیامت
بدان نشان که شنیدی،سری به شانه بیفتد
به کارآنکه برون ازبهشت گشته عجب نیست
که در جهنم غربت، به یاد خانه بیفتد
نشان گرفته دلم را، کمان ابروی ماهی
خدای را که مبادا، دل از نشانه بیفتد
دلم به کشتی کربت، به طوف لجه غربت
چو از کرانه ی تربت، به بیکرانه بیفتد
شوم چو ابر بهاران، ز جوش اشک چو باران
که دانه دانه برآید، که دانه دانه بیفتد
جهان دل است و تو جانی، نه بلکه جان جهانی
همه سکندر و دارا، کزین فسانه بیفتد
خیال کن که غزالم، بیا و ضامن من شو
بیا که آتش صیاد، از زبانه بیفتد
الا غریب خراسان، رضا مشو که بمیرد
اگر که مرغک زاری از آشیانه بیفتد

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در خیابان چهره آرایش مکن

از جوانان سلب آسایش مکن

زلف خود از روسری بیرون مریز

در مسیر چشمها افسون مریز

یاد کن از آتش روز معاد

طره ی گیسو مده در دست باد

خواهرم دیگر تو کودک نیستی

فاش تر گویم عروسک نیستی

خواهرم ای دختر ایران زمین

یک نظر عکس شهیدان را ببین

خواهرم این لباس تنگ چیست

پوشش چسبان رنگارنگ چیست

خواهرم اینقدر طنازی نکن

با اصول شرع لجبازی نکن

در امور خویش سر گردان مشو




[You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ولوله درشهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست !!

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
جناب سزار حرف آخر شعر مشاعره من حرف ه بود

بگذریم


تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
[quote="112"]جناب سزار حرف آخر شعر مشاعره من حرف ه بود

بگذریم


آفای 112این چه حرفی میزنی آخرین کلمه ای که دارید د بود خوب حالا این حرفتون یعنی چی والا ماکه نمفهمیدیم

شما یه شعر بگو تموم شه بره دیگه 2 تا شعر میگی بعد میگی ه بوده 24 43

Last edited by sezar on Mon Feb 15, 2010 7:18 pm; edited 1 time in total

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
من در جای دیگه توضیح دادم برای ایشان . اوضاع این مشاعره هم قاراشمیش گشته است !
تاج من است دست تو چون بنهیش بر سرم
طره تست چون کمر بسته بر این میان من

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
آقای سلطلانی من اشتباهی تو مشاعره نکردم

112 2تا شعر گذاشته یعد میگه شما باید از کلمه آخر شعر اولی استفاده میکردید

تو مشاعره از اخرین کلمه بیت آخر استفاده میشه

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
سلام آقای سزار چقدر خوشحالم که شما هم تشریف دارید نه من نگفتم که شما اشتباه کرده اید ، کاملا" درسته مشاعره از آخرین حرف آخرین بیت شعر شروع می شه ، منظورم این بود که یه جارو کلیک کردم اسم شما بود ، صفحه که باز شد اصلا" با صفحه ای که مشاعره می کردیم فرق داشت و من مجبور شدم که در دو صفحه دو شعر را بنویسم .

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ما هم از حضور دوباره شما خوشحالیم آقای سلطانی چند وقتی نبودید دلتنگ بودیم

از همه دعوت میکنم تا از وبلاگ آقای سلطانی دیدن فرمایین چون خیلی عارفانه است آقای سلطانی واقعا قشنگ بود

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
صفای مرام و کمال و جمالت و اما شعر :
تو مرا جان و جهانی ، چه کنم جان و جهان را ؟!
تو مرا گنج روانی ، چه کنم سود و زیان را ؟

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
اگر بار گران بودیم و رفتیم
اگر نامهربان بودی م و رفتیم

گرچه این دنیا ندارد اعتباری

این را نوشتم تا بماند یادگاری 8 [You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمی دارم
زیرا که تویی کارم ، زیرا که تویی بارم

از قند تو می نوشم ، با پند تو می کوشم
من صید جگر خسته ، تو شیر جگر خوارم

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن
این تغافلهای بیش از پیش در کارم مکن [You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نی حدیث راه پر خون می کند
قصه های عشق مجنون می کند

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم
نیست شوم نیست شوم تابَر ِ جانان برسم

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
معرفت نیست درین قوم خدایا سببی
تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من ز پی یار دگر

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
روشنی ِ خانه تویی ، خانه بمگذار و مرو
عشرت ِ چون شکر ِ ما را تو نگهدار و مرو

عشوه دهد دشمن ِ من ، عشوه ی اورا مشنو
جان و دلم را به غم و غصه بمسپار و مرو

دشمن مارا و ترا بهر خدا شاد مکن
حیله ی دشمن مشنو ، دوست میارار و مرو

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
و آن آرزوی گم شده بی نام و بی نشان
در دورگاه دیده من جلوه می نمود
در وادی خیال مرا مست می دواند
وز خویش می ربود
از دور می فریفت دل تشنه مرا
چون بحر موج می زد و لرزان چو آب بود
وانگه که پیش رفتم با شور و التهاب
دیدم سراب بود

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دل عشق پر از رنگ و ریا دوست نداشت


یک لحظه تو را زمن جدا دوست نداشت

ای آیینه دار خلوتم باور کن

اندازه ی من کسی تو را دوست نداشت

[You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دیده ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی

نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آن‌ها نکنی

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تا شدم حلقه بگوش در میخانه ی عشق
هردم آید غمی از نو به مبارکبادم
میخورد خون دلم مردمک چشم و سزاست
که چرا دل به جگر گوشه ی مردم دادم

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ما همه پیرو فتح رهبریم
بر سر دشمنان حمله میبریم 7 باید ر بدی 3

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
مرو راهی که راهت را ببندد...مکن کاری که هوشیاران بخندند 7 10 19

د کلپرخ کنید یعنی دال را پرتاب کنید

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
(ما همه پیرو فتح رهبریم؟؟؟؟ یعنی میخواید رهبر رو باز کنید؟؟ یا قله است که میخوای فتحش کنی؟؟ قدیما میگفتن خط رهبر)7


دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
8

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
من طربم ، طرب منم ريال زهره زند نوای من
عشق میان عاشقان شیوه کند برای من
شیوه : نازو کرشمه ، ادا و اطوار از روی طنازی و دلبری

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نیش و کنایه نزنید

خطارو دستش نزنید

پاک کن هارو کنار بذار

قله هاو کنار بزن

دشت هارو فتحش بکنید

رهبر و تنها نذارید

همدیگرو دست نندازید

دشمنو کیش و مات کنید

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
موج رنگین افق پایان نداشت
آسمان از عطر روز آکنده بود
گرد ما گویی حریر ابرها
پرده ای نیلوفری افکنده بود

(( دوستت دارم )) خموش و خسته جان
باز هم لغزید بر لبهای من
لیک گویی در سکوت نیمروز
گم شد از بی حاصلی آوای من ..

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نی ها ، همهمه شان می آید
مرغان ، زمزمه شان می آید
در باز و نگه کم
و پیامی رفته به بی سویی دشت
گاوی زیر صنوبرها
ابدیت روی چپرها
از بن هر برگی وهمی آویزان
و کلامی نی ،
نامی نی ،
پایین ، جاده بی رنگی،
بالا ، خورشید هم آهنگی ،

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یوسف گمگشته باز آید یه کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
رنگی کنار شب
بی حرف مرده است
مرغی سیاه آمده از راه های دور
می خواند از بلندی بام شب شکست
سرمست فتح آمده از راه
این مرغ غم پرست
در این شکست رنگ
از هم گسسته رشته هر آهنگ
تنها صدای مرغک بی باک
گوش سکوت ساده می آراید
با گوشوار پژواک

مرغ سیاه آمده از راه ها ی دور
بنشسته روی بام بلند شب شکست
چون سنگ ، بی تکان
لغزانده چشم را
بر شکل های درهم پندارش
خوابی شگفت میدهد آزارش :
گل های رنگ سر زده از خاک های شب

در جاده های عطر
پای نسیم مانده ز رفتار
هردم پی فریبی ، این مرغ غم پرست
نقشی کشد به یاری منقار

بندی گسسته است
خوابی شکسته است
روءیای سرزمین
افسانه شکفتن گل های رنگ را
از یاد برده است
بی حرف باید از خم این ره عبور کرد :
رنگی کنار این شب بی مرز مرده است

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تا کار مرا وصل تو تيمار ندارد

جز با غم هجر تو دلم کار ندارد

بي‌رونقي کار من اندر غم عشقت

کاريست که جز هجر تو بر بار ندارد

دارد سر خون ريختنم هجر تو داني

هجر تو چنين کار به بيگار ندارد

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تن مزن ای پسر خوش دم ِ خوش کام ، بگو
بهر ِ آرام ِ دلم ، نام ِ دلارام بگو !
تن زدن : امتناع کردن

descriptionمشاعره - Page 6 EmptyRe: مشاعره

more_horiz
وهم کافر شده حيران تو گفت آن را نيز

که نه هرگز نگران گشت و نه حيراني داشت
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply