این ها را که می گویم برای پند و اندرز نیست و یا اینکه بخواهم بگویم از این دنیا چه می دانم و چه دیده ام که راستش هیچ نمی دانم و هیچ نمی دانم ، اما این همه دانسته به خیال خویش همان چیزهایی است که می بینیم و لمس می کنیم ، اما نمی فهمیم و نمی دانیم و همیشه در حسرت فهمیدن آن تا روز رفتن می مانیم. خیلی از ما انسان ها خیلی چیز هایی را که می گویند نمی خواهند ، می خواهند و بسیاری از چیزهایی را که می خواهند به دست آورند و وانمود می کنند که در پی تصاحب آن نیستندو یا آن را دوست ندارند، به واقع اصلا" چنین نیست و خیلی هم دوست دارند که به آن برسند ، اما خودشان را طور دیگری جلوه می دهند. این واگرایی و دست درازکردن و از دل خواستن و به ظاهر رد کردن ، مشکل بسیار بزرگی است که همه ی ما تصور می کنیم اصلا" مطلب مهمی نیست . چرا واقعا" شخصیت واقعی خودمان را بروز نمی دهیم و در لایه های پیچ در پیچی از پوشش های ضخیم آنها را مخفی می کنیم و این یعنی آنکه داریم خودمان را مخفی می کنیم ، درحالیکه می دانیم که دیگران ما را می بینند و چه بسا می دانند که چه هستیم و چه می خواهیم ، اما جالب است که آنها هم به هیچ روی از خود واکنشی محسوس که ما را به جهل خود واقف گرداند، بروز نمی دهند و ما نیز نسبت به دیگران این چنین هستیم . این رفتار، معضل بزرگی است که همه ی مارا به خود مشغول ساخته و تقریبا" همگان در یک جامعه با افکار و رفتار مشترک ، اما رنج آور و کسالت باربا شخصیت هایی حقیقی و مجازی ، اصلی و غیر اصلی نمایان می سازد. نمایه هایی از خود فریبی و ظاهر سازی .این گونه است که مصداق این ضرب المثل یا نکته ی ظریف می شویم که می فرماید:
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
چاره ی مداوای این درد بزرگ چیست و باید چه کار کنیم که خودمان را به صداقت در گفتار و رفتار و خواسته ها و نیازها و دیدگاه های واقعی مان و به هر آن چه که هستیم و از بروز آن شدیدا" ممانعت می کنیم ، معطوف بدارد؟! حتما" راهکاری دارد
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
چاره ی مداوای این درد بزرگ چیست و باید چه کار کنیم که خودمان را به صداقت در گفتار و رفتار و خواسته ها و نیازها و دیدگاه های واقعی مان و به هر آن چه که هستیم و از بروز آن شدیدا" ممانعت می کنیم ، معطوف بدارد؟! حتما" راهکاری دارد