گاهی وقت ها چنان احساس بدی داریم که اگر جهان و هر آنچه دروست را به ما بدهند باز حالمان بهتر نمیشود حس سرگردانی و حیرانی داریم درونمان آشوب است و این آشوب اگر آرام نشود ملک وجود را به آتش خواهد کشاند و به قهقرا خواهد برد این همان جنگ درون ماست جنگ روح متعالی با خوی حیوانی اینجاست که انسان می خواهد انسان باشد و حیوان می خواهد حیوان باشد زورشان به هم نمیچربد که جدال پایان پذیرد،باید نیرو فرستاد اگر به روح رساندیم انسان میشویم و اگر نه به حیوان رسید چنگالش را بر گلوی انسانیّتمان میگذارد وبرای ابد خاموشش میکند. و این پایان، آغاز سقوط است.
می دانیم که انسان بودن به معنی واقعی کاری بس سخت است یک میدان نبرد است جنگ و دست و پنجه نرم کردن با یک حریف مجهز است به انواع ابزار الات جنگی که نمیشود با دست خالی به میدان رفت چه برسد به اینکه بخواهیم پیروز میدان هم باشیم جنگ سر انسانیّت انسان است می خواهیم ثابت کنیم که انسانیم نه حیوان ، چه باید بکنیم که در این نبرد حق علیه باطل ، در این نبرد جنبه معنوى با جنبه ناسوتى ، در این جهاد که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آن را جهاد اکبر نامیده است غالب شویم ؟
همیشه نیرو باید از خارج بیاید، اگر نیرو از خارج نیاید مغلوبیم و علتش هم معلوم است ، براى اینکه آن جنبه مادى همیشه طوفانى است و لشکریان آن هم یکى دوتا نیستند، فراوانند؛ غریزه حب مال ، غریزه حب جاه ، غریزه حب اولاد هستند. غرائز صفات رذیله نظیر کینه توزى ، حسد و امثال اینها و همچنین قانون وراثت ، قانون محیط و قانون تغذیه هم مى باشد. همه اینها یک طرف و طرف دیگر فقط جنبه معنوى است.
پس چه باید بکنیم ، با فرض اینکه جنبه مادى و جنبه حیوانى ما از نظر تجهیزات بسیار قوى و آن جنبه ملکوتى ما بسیار ضعیف است ، چه باید کرد؟ البته نیروى خارج لازم است و آن چه نیرویى است ؟ به اهم آن اشاره مى کنیم :
انجام واجبات برگ برنده ما
اهمیت دادن به واجبات اولین نیرو است . انسان باید به واجبات اهمیت بدهد؛ قرآن شریف مى فرماید:
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ.»۱ ؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید. و به راستى این [کار] گران است، مگر بر فروتنان.
یعنى در این نبرد حق علیه باطل ، در این نبرد روح با جسم ، از خدا کمک بجویید، او باید کمک بدهد به چه چیز؟ نماز و استعینوا بالصبر و الصلوه اگر کسى اهمیت به واجباتش بدهد وقتى واجبى جلو آمد یک تلاطم درونى در او ایجاد مى شود تا اینکه آن واجب را به جاى آورد. این نیرویى است که کمک میکند.
کسى که نیروى خارجى ، بعد معنویش را کمک کند، مى تواند به واسطه آن نیرو بر جسم غلبه پیدا کند. یعنى وقتى که مى خواهد یک طوفانى بشود مى تواند جلویش را بگیرد، کنترل و تعدیلش کند، لذا به تجربه ثابت شده . از نظر قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) بسیار روى آن پافشارى شده ، که اگر مى خواهیم آدم بشویم ، اگر مى خواهیم در این نبرد پیروز شویم باید از این نیرو کمک بگیریم . پیغمبر اکرم فرمودند: (نماز بالاترین جنگها و نیروهاست.) باید به همه واجبات مخصوصا به نماز اهمیت بدهیم ، ما نمى دانیم این نماز چیست ؟ چقدر این نیرو قوى است و چقدر براى آدمیت مفید است که قرآن و روایات این قدر روى آن پافشارى دارد.
فخر رازى مفسر سنى است ، کتابى در تفسیر نوشته به نام : تفسیر کبیر، در ذیل سوره والعصر، ان الانسان لفى خسر جمله اى نقل مى کند، که تفسیر (والعصر) چیست ؟
عقیده بعضی از مفسرین را آورده که گفته اند مراد نماز عصر است : (والعصر) یعنى قسم به نماز عصر؛ فخر رازى این را مى پسندد و براى این که مدعایش را اثبات کند، یک روایت مى آورد. که روایت این است : مى گویند زنى صیحه زنان و دیوانه وار خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد گفت : یا رسول الله اصحاب بروند، تنها با شما کار دارم . اصحاب رفتند، آن زن خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نشست و گفت : یا رسول الله گناه کردم ، گناهم خیلى بزرگ است . پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: رحمت خدا از آن بزرگتر است . گناه هر چه بزرگ باشد معنا ندارد که انسان مأیوس شود هر چه گناه بزرگ و هر چه طولانى باشد، مسلم است اگر توبه کند، گناهش آمرزیده مى شود. بن بست در اسلام نیست .
نماز غذاى روح است ، نماز صبح به جاى صبحانه شما و نماز ظهر و عصر به جاى ناهار، و نماز مغرب و عشاء به جاى شام و نماز در دل شب به جاى میوه شماست هر چه بخواهیم روح را قوى کنیم ، یعنى آدمیّتمان را به یک جایى برسانیم باید اهمیت به همه واجبات مخصوصا نماز بدهیم
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: گناهت چیست ؟ گفت : (یا رسول الله ، زن شوهردار بودم ، زنا کردم ،باردار شدم ؛ بچه ام به دنیا آمد، او را در خمره سرکه خفه کردم ، و سرکه هایش را به مردم فروختم !!! گناه خیلى بزرگ است ، خیلى ! معلوم است که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خیلى متأثر شد؛ فرمودند: خانم مى خواهى به تو بگویم چرا در این چاه افتادى ؟ یعنى چرا آدم بعضى اوقات توى چاهى مى افتد که دیگر نمى شود از آن بیرون بیاید، و اگر دنیا پشت به پشت یکدیگر کند و بخواهد او را از آنجا نجات دهد، دیگر نمى شود! فرمودند: مى خواهى به تو بگویم که چرا درون این چاه افتادى ؟ خیال مى کنم نماز نمى خوانى . چون نماز نمى خوانى رابطه ات با خدا قطع شده و عنایت خدا روى سرت نیست . از این جهت در این چاه پُر فلاکت افتادى ! انى طننت انک ترکت صلوه العصر۲
یعنى خیال مى کنم نماز نمى خوانى که در این چاه افتادى ! این روایت به ما مى گوید که اگر کسى به نماز اهمیت بدهد، نماز نیروى خارجى براى عقل و روحش و براى آن بعد معنویش مى فرستد و بعد معنوى غلبه پیدا مى کند و مى تواند آن بعد مادیش را زمین بزند و قرآن نیز همین را مى گوید:
و استعینوا بالصبر و الصلوه
کمک بجویید در چه چیزى ؟ براى چه ؟ یعنى درون تو جنگ است . نیروى نظامى مى خواهد، از بیرون باید نیروى نظامى و اسلحه بفرستى ، اسلحه بیرونیش اهمیت دادن به واجبات است ، مخصوصا به نماز.
آیا تا کنون در این سوره تأمل کرده اید ؟ خیلى کوتاه است اما بسیار رسا و پر معناست .
«أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکذِّبُ بِالدِّینِ فَذَلِک الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ، وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکینِ» ؛ آیا دیدى آن کس را که دین خدا یا روز حساب و جزا- را دروغ مىانگارد؟ این همان کس است که یتیم را بسختى مىراند، و به خوراک دادن بینوا ترغیب نمىکند.۳
یعنى اى پیغمبر مى خواهى یک نفر را که مسلمان نیست نشانت بدهم ؟ یعنى مى خواهى مسلمان نمایى را که مسلمان نیست نشانت بدهم ؟ بعد چند دسته را نشان مى دهد.
۱٫ آن ملتى در میانشان بچه یتیم باشد و بى اعتنا باشند.
۲٫٫ مسلمان نما آنهایى هستند که فقیر در میان آنها باشد و آنها به او بى اعتنا باشند، در حالیکه مى توانند به فقیر و بینوا رسیدگى کنند. اینها هم مسلمان نما هستند.
۳٫ در ادامه سوره سخن از نمازگزاران بمیان می آید اى پیغمبر مى خواهى یک مسلمان نما نشانت دهم ؟ واى به این مسلمان نما، آن کس که در نماز سهل انگار است . یعنى نماز اول وقت نمى خواند. از امام صادق (علیه السلام ) پرسیدند که سهل انگارى در نماز یعنى چه ؟ فرمودند: کار دنیا را بر کار آخرتش مقدم مى دارد؛ اول ناهار یا شام مى خورد بعد نماز مى خواند. نماز برایش سنگینى است که قرآن هم اتفاقا مى فرماید:
وَإِنَّهَا لَکبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ ،یعنى بعضى اوقات ما حاضریم یک ساعت ، دو ساعت سر پا بایستیم ، با هم حرف بزنیم ، هیچ چیزمان هم نشود، خیلى هم با نشاط هستیم ، اما همین ما که دو ساعت سرپا ایستاده ایم و با هم حرف زده ایم ، موقع نماز خسته و کوبیده ایم ، حال نماز نیست ؛ نمازى که اگر خیلى عالى بخوانیم بیشتر از یک ربع طول نمى کشد و مى خواهیم این را در پنج دقیقه تمام کنیم ، لذا از اول شب تا ساعت دوازده مى نشیند هیچ چیزش نیست ، اما وقتى به نماز رسید، هیچى ! معلوم است که این نماز یک چیزى هست و شیطان و آن بعد جسمى ما خیلى با آن کار دارد، خیلى ، اما وقتى که مى رسیم به نماز، دلمان مى خواهد این یک ربع پنج دقیقه بشود، چرا چنین هستیم ؟
قرآن مى گوید: نامسلمانى ، نامسلمانى ، و واى به تو اى نامسلمان !!
۴٫ باز به پیغمبر مى فرماید: واى به مسلمان نماها آدم متظاهر، آدم ریاکار و دورو «لَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ»۴؛ آنان که ریا مىکنند، و از [دادن] زکات [و وسایل و ما یحتاج خانه] خوددارى مىورزند.
۵٫ دسته پنجم مسلمان نماها (که واى به این مسلمان نما) آن کسى است که مى تواند حاجت مردم را برآورد اما نمى آورد؛ کسى حاجتى دارد، مى تواند با قلم یا قدمش حاجت وى را برآورد، دنبالش نمى رود؛ همسایه ظرفى مى خواهد، مى تواند بدهد، نمى دهد. اسلام مى گوید که این مسلمان نیست ، نه ، مسلمان نیست . واى به این نامسلمان . انصافا سوره رسایى است ، گرچه ناراحت کننده است ولى سرمشقى است .
کسى آمد خدمت امام صادق (علیه السلام ) استخاره کرد، بد آمد. استخاره را نادیده گرفت و به تجارت رفت . اتفاقا به او خوش گذشت و علاوه بر آن سود فراوانى هم برد؛ تعجب کرد که من پیش امام (علیه السلام ) استخاره کردم بد آمد، مسافرت به من خوش گذشت و سود فراوان بردم ، یعنى چه ؟
خدمت امام صادق (علیه السلام ) آمد و گفت : یابن رسول الله ، یادتان هست که چند وقت قبل خدمت شما رسیدم ، استخاره کردم و بد آمد؛ براى مسافرت ، به تجارت رفتم ، سود فراوانى داشت و خوش گذشت .آقا امام صادق (علیه السلام ) تبسم فرمودند و گفتند: یادت هست در فلان منزل خسته بودى ، نماز مغرب و عشایت را خواندى ، شام خورده خوابیدى ، خوابت برد، یک وقت بیدار شدى که آفتاب زده و نمازت قضا شده بود؟ فرمودند: یادت هست ؟ گفت : بله یابن رسول الله ، فرمودند: اگر خدا دنیا و آنچه در دنیا است به تو داده بود جبران آن خسارت نمى شد. خیلى چیز از دستت رفت ، نمى دانى چه خبر است .
اگر کسى به نماز اهمیت بدهد، نماز نیروى خارجى براى عقل و روحش و براى آن بعد معنویش مى فرستد و بعد معنوى غلبه پیدا مى کند و مى تواند آن بعد مادیش را زمین بزند و قرآن نیز همین را مى گوید: و استعینوا بالصبر و الصلوه
این نماز چیست ؟ آدم مى سازد، همانطور که سلول هاى بدن ما غذا مى خواهند و اگر غذا به آنها نرسد ضعیف شده و میمیرند، گرچه جوان هم باشد و از انرژى جوانى هم مصرف کند بالاخره براى جسم ضرر دارد. وقتى جسم شما یعنى آن جنبه ناسوتى و حیوانى غذا مى خواهد، غذاى روح شما چیست؟
(نماز غذاى روح است) نماز صبح به جاى صبحانه شما و نماز ظهر و عصر به جاى ناهار، و نماز مغرب و عشاء به جاى شام و نماز در دل شب به جاى میوه شماست . هر چه بخواهیم روح را قوى کنیم ، یعنى آدمیّتمان را به یک جایى برسانیم باید اهمیت به همه واجبات مخصوصا نماز بدهیم . خیلى به آن سفارش شده و حتى روایت مى نویسد: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در موقع جمله اى را مى گفت و از دنیا رفت ؛ مرتب مى فرمود:
الله الله فى الصلوه و ما ملکت أیمانکم ۵
یعنى به دو چیز اهمیت بدهید؛ یکى نماز، یکى به زیر دست امت من .
درباره امام صادق (علیه السلام ) هم دارد که هنگام مرگ همه خویشان را جمع کرد، خویشانش خیال کردند یک وصیت تازه اى دارد. یک جمله گفت و از دنیا رفت . جمله آخر امام صادق (علیه السلام ) این بود:
لا تنال شفاعتنا من استخف بالصلوه ۶
کسى که نماز را سبک بشمارد، در روز قیامت شفاعت ما به او نمى رسد.
نه اینکه نماز نخواند «استخف بالصلوه » سبک بشمارد. همه باید با شفاعت اهل بیت (علیهم السلام ) به بهشت بروند .
آنچه گفتیم یکی از راهها و شاید مهمترین راه برای اصلاح بود که به بیان آن پرداختیم والبته هر دستوری که خداوند متعال میدهد به یقین خیری بدنبال دارد و راهی است به رهایی و همینطور از آنچه باز میدارد ما باید برای شأن و منزلتمان مبارزه کنیم باید انسان بمانیم چون انسان آفریده شدیم.
منبع: گروه دین واندیشه تبیان
می دانیم که انسان بودن به معنی واقعی کاری بس سخت است یک میدان نبرد است جنگ و دست و پنجه نرم کردن با یک حریف مجهز است به انواع ابزار الات جنگی که نمیشود با دست خالی به میدان رفت چه برسد به اینکه بخواهیم پیروز میدان هم باشیم جنگ سر انسانیّت انسان است می خواهیم ثابت کنیم که انسانیم نه حیوان ، چه باید بکنیم که در این نبرد حق علیه باطل ، در این نبرد جنبه معنوى با جنبه ناسوتى ، در این جهاد که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آن را جهاد اکبر نامیده است غالب شویم ؟
همیشه نیرو باید از خارج بیاید، اگر نیرو از خارج نیاید مغلوبیم و علتش هم معلوم است ، براى اینکه آن جنبه مادى همیشه طوفانى است و لشکریان آن هم یکى دوتا نیستند، فراوانند؛ غریزه حب مال ، غریزه حب جاه ، غریزه حب اولاد هستند. غرائز صفات رذیله نظیر کینه توزى ، حسد و امثال اینها و همچنین قانون وراثت ، قانون محیط و قانون تغذیه هم مى باشد. همه اینها یک طرف و طرف دیگر فقط جنبه معنوى است.
پس چه باید بکنیم ، با فرض اینکه جنبه مادى و جنبه حیوانى ما از نظر تجهیزات بسیار قوى و آن جنبه ملکوتى ما بسیار ضعیف است ، چه باید کرد؟ البته نیروى خارج لازم است و آن چه نیرویى است ؟ به اهم آن اشاره مى کنیم :
انجام واجبات برگ برنده ما
اهمیت دادن به واجبات اولین نیرو است . انسان باید به واجبات اهمیت بدهد؛ قرآن شریف مى فرماید:
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ.»۱ ؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید. و به راستى این [کار] گران است، مگر بر فروتنان.
یعنى در این نبرد حق علیه باطل ، در این نبرد روح با جسم ، از خدا کمک بجویید، او باید کمک بدهد به چه چیز؟ نماز و استعینوا بالصبر و الصلوه اگر کسى اهمیت به واجباتش بدهد وقتى واجبى جلو آمد یک تلاطم درونى در او ایجاد مى شود تا اینکه آن واجب را به جاى آورد. این نیرویى است که کمک میکند.
کسى که نیروى خارجى ، بعد معنویش را کمک کند، مى تواند به واسطه آن نیرو بر جسم غلبه پیدا کند. یعنى وقتى که مى خواهد یک طوفانى بشود مى تواند جلویش را بگیرد، کنترل و تعدیلش کند، لذا به تجربه ثابت شده . از نظر قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) بسیار روى آن پافشارى شده ، که اگر مى خواهیم آدم بشویم ، اگر مى خواهیم در این نبرد پیروز شویم باید از این نیرو کمک بگیریم . پیغمبر اکرم فرمودند: (نماز بالاترین جنگها و نیروهاست.) باید به همه واجبات مخصوصا به نماز اهمیت بدهیم ، ما نمى دانیم این نماز چیست ؟ چقدر این نیرو قوى است و چقدر براى آدمیت مفید است که قرآن و روایات این قدر روى آن پافشارى دارد.
فخر رازى مفسر سنى است ، کتابى در تفسیر نوشته به نام : تفسیر کبیر، در ذیل سوره والعصر، ان الانسان لفى خسر جمله اى نقل مى کند، که تفسیر (والعصر) چیست ؟
عقیده بعضی از مفسرین را آورده که گفته اند مراد نماز عصر است : (والعصر) یعنى قسم به نماز عصر؛ فخر رازى این را مى پسندد و براى این که مدعایش را اثبات کند، یک روایت مى آورد. که روایت این است : مى گویند زنى صیحه زنان و دیوانه وار خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد گفت : یا رسول الله اصحاب بروند، تنها با شما کار دارم . اصحاب رفتند، آن زن خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نشست و گفت : یا رسول الله گناه کردم ، گناهم خیلى بزرگ است . پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: رحمت خدا از آن بزرگتر است . گناه هر چه بزرگ باشد معنا ندارد که انسان مأیوس شود هر چه گناه بزرگ و هر چه طولانى باشد، مسلم است اگر توبه کند، گناهش آمرزیده مى شود. بن بست در اسلام نیست .
نماز غذاى روح است ، نماز صبح به جاى صبحانه شما و نماز ظهر و عصر به جاى ناهار، و نماز مغرب و عشاء به جاى شام و نماز در دل شب به جاى میوه شماست هر چه بخواهیم روح را قوى کنیم ، یعنى آدمیّتمان را به یک جایى برسانیم باید اهمیت به همه واجبات مخصوصا نماز بدهیم
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: گناهت چیست ؟ گفت : (یا رسول الله ، زن شوهردار بودم ، زنا کردم ،باردار شدم ؛ بچه ام به دنیا آمد، او را در خمره سرکه خفه کردم ، و سرکه هایش را به مردم فروختم !!! گناه خیلى بزرگ است ، خیلى ! معلوم است که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خیلى متأثر شد؛ فرمودند: خانم مى خواهى به تو بگویم چرا در این چاه افتادى ؟ یعنى چرا آدم بعضى اوقات توى چاهى مى افتد که دیگر نمى شود از آن بیرون بیاید، و اگر دنیا پشت به پشت یکدیگر کند و بخواهد او را از آنجا نجات دهد، دیگر نمى شود! فرمودند: مى خواهى به تو بگویم که چرا درون این چاه افتادى ؟ خیال مى کنم نماز نمى خوانى . چون نماز نمى خوانى رابطه ات با خدا قطع شده و عنایت خدا روى سرت نیست . از این جهت در این چاه پُر فلاکت افتادى ! انى طننت انک ترکت صلوه العصر۲
یعنى خیال مى کنم نماز نمى خوانى که در این چاه افتادى ! این روایت به ما مى گوید که اگر کسى به نماز اهمیت بدهد، نماز نیروى خارجى براى عقل و روحش و براى آن بعد معنویش مى فرستد و بعد معنوى غلبه پیدا مى کند و مى تواند آن بعد مادیش را زمین بزند و قرآن نیز همین را مى گوید:
و استعینوا بالصبر و الصلوه
کمک بجویید در چه چیزى ؟ براى چه ؟ یعنى درون تو جنگ است . نیروى نظامى مى خواهد، از بیرون باید نیروى نظامى و اسلحه بفرستى ، اسلحه بیرونیش اهمیت دادن به واجبات است ، مخصوصا به نماز.
آیا تا کنون در این سوره تأمل کرده اید ؟ خیلى کوتاه است اما بسیار رسا و پر معناست .
«أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکذِّبُ بِالدِّینِ فَذَلِک الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ، وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکینِ» ؛ آیا دیدى آن کس را که دین خدا یا روز حساب و جزا- را دروغ مىانگارد؟ این همان کس است که یتیم را بسختى مىراند، و به خوراک دادن بینوا ترغیب نمىکند.۳
یعنى اى پیغمبر مى خواهى یک نفر را که مسلمان نیست نشانت بدهم ؟ یعنى مى خواهى مسلمان نمایى را که مسلمان نیست نشانت بدهم ؟ بعد چند دسته را نشان مى دهد.
۱٫ آن ملتى در میانشان بچه یتیم باشد و بى اعتنا باشند.
۲٫٫ مسلمان نما آنهایى هستند که فقیر در میان آنها باشد و آنها به او بى اعتنا باشند، در حالیکه مى توانند به فقیر و بینوا رسیدگى کنند. اینها هم مسلمان نما هستند.
۳٫ در ادامه سوره سخن از نمازگزاران بمیان می آید اى پیغمبر مى خواهى یک مسلمان نما نشانت دهم ؟ واى به این مسلمان نما، آن کس که در نماز سهل انگار است . یعنى نماز اول وقت نمى خواند. از امام صادق (علیه السلام ) پرسیدند که سهل انگارى در نماز یعنى چه ؟ فرمودند: کار دنیا را بر کار آخرتش مقدم مى دارد؛ اول ناهار یا شام مى خورد بعد نماز مى خواند. نماز برایش سنگینى است که قرآن هم اتفاقا مى فرماید:
وَإِنَّهَا لَکبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ ،یعنى بعضى اوقات ما حاضریم یک ساعت ، دو ساعت سر پا بایستیم ، با هم حرف بزنیم ، هیچ چیزمان هم نشود، خیلى هم با نشاط هستیم ، اما همین ما که دو ساعت سرپا ایستاده ایم و با هم حرف زده ایم ، موقع نماز خسته و کوبیده ایم ، حال نماز نیست ؛ نمازى که اگر خیلى عالى بخوانیم بیشتر از یک ربع طول نمى کشد و مى خواهیم این را در پنج دقیقه تمام کنیم ، لذا از اول شب تا ساعت دوازده مى نشیند هیچ چیزش نیست ، اما وقتى به نماز رسید، هیچى ! معلوم است که این نماز یک چیزى هست و شیطان و آن بعد جسمى ما خیلى با آن کار دارد، خیلى ، اما وقتى که مى رسیم به نماز، دلمان مى خواهد این یک ربع پنج دقیقه بشود، چرا چنین هستیم ؟
قرآن مى گوید: نامسلمانى ، نامسلمانى ، و واى به تو اى نامسلمان !!
۴٫ باز به پیغمبر مى فرماید: واى به مسلمان نماها آدم متظاهر، آدم ریاکار و دورو «لَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ»۴؛ آنان که ریا مىکنند، و از [دادن] زکات [و وسایل و ما یحتاج خانه] خوددارى مىورزند.
۵٫ دسته پنجم مسلمان نماها (که واى به این مسلمان نما) آن کسى است که مى تواند حاجت مردم را برآورد اما نمى آورد؛ کسى حاجتى دارد، مى تواند با قلم یا قدمش حاجت وى را برآورد، دنبالش نمى رود؛ همسایه ظرفى مى خواهد، مى تواند بدهد، نمى دهد. اسلام مى گوید که این مسلمان نیست ، نه ، مسلمان نیست . واى به این نامسلمان . انصافا سوره رسایى است ، گرچه ناراحت کننده است ولى سرمشقى است .
کسى آمد خدمت امام صادق (علیه السلام ) استخاره کرد، بد آمد. استخاره را نادیده گرفت و به تجارت رفت . اتفاقا به او خوش گذشت و علاوه بر آن سود فراوانى هم برد؛ تعجب کرد که من پیش امام (علیه السلام ) استخاره کردم بد آمد، مسافرت به من خوش گذشت و سود فراوان بردم ، یعنى چه ؟
خدمت امام صادق (علیه السلام ) آمد و گفت : یابن رسول الله ، یادتان هست که چند وقت قبل خدمت شما رسیدم ، استخاره کردم و بد آمد؛ براى مسافرت ، به تجارت رفتم ، سود فراوانى داشت و خوش گذشت .آقا امام صادق (علیه السلام ) تبسم فرمودند و گفتند: یادت هست در فلان منزل خسته بودى ، نماز مغرب و عشایت را خواندى ، شام خورده خوابیدى ، خوابت برد، یک وقت بیدار شدى که آفتاب زده و نمازت قضا شده بود؟ فرمودند: یادت هست ؟ گفت : بله یابن رسول الله ، فرمودند: اگر خدا دنیا و آنچه در دنیا است به تو داده بود جبران آن خسارت نمى شد. خیلى چیز از دستت رفت ، نمى دانى چه خبر است .
اگر کسى به نماز اهمیت بدهد، نماز نیروى خارجى براى عقل و روحش و براى آن بعد معنویش مى فرستد و بعد معنوى غلبه پیدا مى کند و مى تواند آن بعد مادیش را زمین بزند و قرآن نیز همین را مى گوید: و استعینوا بالصبر و الصلوه
این نماز چیست ؟ آدم مى سازد، همانطور که سلول هاى بدن ما غذا مى خواهند و اگر غذا به آنها نرسد ضعیف شده و میمیرند، گرچه جوان هم باشد و از انرژى جوانى هم مصرف کند بالاخره براى جسم ضرر دارد. وقتى جسم شما یعنى آن جنبه ناسوتى و حیوانى غذا مى خواهد، غذاى روح شما چیست؟
(نماز غذاى روح است) نماز صبح به جاى صبحانه شما و نماز ظهر و عصر به جاى ناهار، و نماز مغرب و عشاء به جاى شام و نماز در دل شب به جاى میوه شماست . هر چه بخواهیم روح را قوى کنیم ، یعنى آدمیّتمان را به یک جایى برسانیم باید اهمیت به همه واجبات مخصوصا نماز بدهیم . خیلى به آن سفارش شده و حتى روایت مى نویسد: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در موقع جمله اى را مى گفت و از دنیا رفت ؛ مرتب مى فرمود:
الله الله فى الصلوه و ما ملکت أیمانکم ۵
یعنى به دو چیز اهمیت بدهید؛ یکى نماز، یکى به زیر دست امت من .
درباره امام صادق (علیه السلام ) هم دارد که هنگام مرگ همه خویشان را جمع کرد، خویشانش خیال کردند یک وصیت تازه اى دارد. یک جمله گفت و از دنیا رفت . جمله آخر امام صادق (علیه السلام ) این بود:
لا تنال شفاعتنا من استخف بالصلوه ۶
کسى که نماز را سبک بشمارد، در روز قیامت شفاعت ما به او نمى رسد.
نه اینکه نماز نخواند «استخف بالصلوه » سبک بشمارد. همه باید با شفاعت اهل بیت (علیهم السلام ) به بهشت بروند .
آنچه گفتیم یکی از راهها و شاید مهمترین راه برای اصلاح بود که به بیان آن پرداختیم والبته هر دستوری که خداوند متعال میدهد به یقین خیری بدنبال دارد و راهی است به رهایی و همینطور از آنچه باز میدارد ما باید برای شأن و منزلتمان مبارزه کنیم باید انسان بمانیم چون انسان آفریده شدیم.
منبع: گروه دین واندیشه تبیان