[You must be registered and logged in to see this image.]
با گسترش تكنولوژي در زندگي انسانها، دلمشغوليها و دغدغههاي آنان نيز وسعت يافته و در نتيجه زمينه براي تهييج مشاجره فراهم ميشود تا جاييكه فرد را دچار روزمرگي ميكند و سبب ميشود تا محور كارهايش بر اين مبنا قرار گيرد كه باعث مشاجره و دعوا نشود! از سويي فرد بايد ضمن تحت پوشش قرار دادن امورات خود، يك تعادل منطقي را با ديگر اعضاي خانواده و خواستههايشان فراهم آورد تا بتوانند به موازات هم، برخورد فكري با يكديگر نداشته باشند. در اين نوشتار به برخي از مهمترين علل مشاجرات خانوادهها و راهكارهاي برون رفت از آن اشاره خواهيم كرد.
بر رأس هرم مشاجرات خانوادگي در اكثر خانوادهها، ردپايي از معضلات مالي ديده ميشود. خانوادهاي كه مشكل مالي دارد، بالطبع دچار هجمههاي روحي - رواني نيز ميشود و شخصيتش مختل ميشود. اين مشكلات (مالي)سيطره خود را بر تمامي اعضاي خانواده قرار داده و آنها را به نوعي، درگير خود ميكند؛ حتي كودكان خردسال نيز از اين وضع مصون نيستند.
بارها ديده شده است كه يك كودك 3ساله از ديدن اسباب بازيهاي كودك همسن خود غبطه خورده و كمبود مالي والدين خود را، نه ادراك بلكه احساس ميكند و از اينجاست كه با «تمول» آشنا ميشود و تا پايان زندگي با آن سر و كار دارد. همين كودك بعدها در دوران دبيرستان، به داشتههاي دوست خود، در بزرگسالي به ماشين يا موقعيت شغلي همكار خود و در ميانسالي و پيري به اندوختههاي همسالان خود رشك ميورزد. مشكل مالي زوجين، يك مشكل عام است كه تا حدودي منطقي نيز مينمايد. خانوادهها حق دارند كه از حداقل تسهيلات يك زندگي خوب برخوردار باشند اما كمتر از حد طبيعي، سياق منطقي شمرده نميشود و بالاتر از آن «فراروي انتظارات» خوانده ميشود.
اگر مشكل مالي شما به حدي است كه از امكانات يك زندگي معمولي (طبق تعريف استاندارد) برخوردار نيستيد نبايد فكرتان را مشغول رؤياپردازي كنيد. اجاره خانه، قسط وام، مخارج منزل، هزينههاي شخصي و... مجال هرگونه آسايشي را از شما ميگيرد اما توجه داشته باشيد كه با فكر كردن به اين مسائل، فقط ذهن خود را مشوش ميكنيد و لحظات زندگيتان را به تلخي ميكشانيد. بنابر گفته كنفوسيوس «به جاي آنكه بر تاريكي لعنت بفرستيد، شمعي روشن كنيد». شما هم به جاي فكر و خيال، رؤياپردازي و درگيري با اعضاي خانواده و ديگران به اين مهم توجه داشته باشيد كه چگونه ميتوانيد از راه مشروع و حلال، از اين وضعيت رهايي يابيد. شما تواناييهاي بسياري داريد كه ميتوانيد از راه آن اوضاع زندگيتان را سر و سامان دهيد؛ در اين موضوع بايد به يك جمعبندي از تواناييهايتان برسيد.
بالا بودن انتظارات: انتظار زياد هم ميتواند مالي باشد و هم دروني. اگر در بحث مالي، فرد انتظارش را بالا ببرد، زندگي آن خانواده دستخوش تلاطم خواهد شد. بسياري از زندانيان چك، قرض بالا آوردهها و كسانيكه بهطور ناخواسته درگير كارهاي نامشروع شدهاند، براي رسيدن به آن انتظار كاذبي بوده، كه يا خود آنرا بهوجود آورده بودهاند و يا از طرف همسر يا فرزندانشان مجبور به انجام آن شدهاند. انتظار در شكل دروني مشتمل بر غرور فردي است.
هر كسي حق دارد انتظارات بجا و مناسبي از خود و خانوادهاش داشته باشد اما همينكه دايره شمول اين انتظارات از جنبه منطقياش خارج شود، شكل مناسبي نخواهد گرفت. در زندگي مشترك ممكن است در اثر مشاجرات و بگو مگوهاي زوجين، خاطر طرفين مكدر شود اما بارها ديده شده است كه مثلا زن بهخاطر يك حرف ناپسندي كه شوهرش حين درگيري به وي نسبت داده، چه بسا تقاضاي طلاق نيز ميكند! و اين فرايند در اثر همان انتظارات كاذبي است كه شخص در آستانه ورود به زندگي متأهلي خود، آنها را دستپرورده منطق نكرده است. چنين افرادي نتوانستهاند كودك درون خود را پرورش داده و به درك صحيحي از زندگي خانوادگي برسند. وقتي انتظارات بالاست(چه در بعد مالي و چه در بعد دروني) بهتر است شخص شرايط زندگي خود را بسنجد و سپس با محك اين شرايط، انتظارات معقول خود را مطرح كند و حتما نيز آن انتظارات را با همسر يا فرزندانش در ميان بگذارد تا آنها نيز وي را درك كنند و محركي باشند براي رسيدن وي به نقطه آرماني انتظاراتش.
چشم و هم چشمي
شايد ابتدا شبيه يك شوخي يا نكته جالب باشد اما در گذر زمان جدي ميشود و در مشاجرات زناشويي بهعنوان اهرمي جهت سركوفت به طرف مقابل به شمار ميرود. در چنين وضعيتي، شخص بيتوجه به پارامترها و ظرفيتهاي دو خانواده و مناسباتي كه بين آنها حكمفرماست، اقدام به مقايسه ميكند و كمبودهاي خود را به شكلي كاملا جدي مطرح ميكند. شما بايد مراقب باشيد كه در اين مواقع، هرگز خواستههاي طرف مقابل را به سخره نگرفته و به او نخنديد چرا كه با اين كار خود، وي را به انجام اقدامات جدي ديگر تحريك ميكنيد. همچنين نبايد براي فرار از اين وضعيت، قولي به طرف مقابل دهيد كه نتوانيد از عهده انجام آن برآييد. شايد شما تصوركنيد كه غائله پايان يافته اما هرگز اينگونه نيست. همسرتان روي حرف شما حساب باز ميكند و در آينده، اين موضوع را به روي شما ميآورد.
عدمشناخت زوجين از يكديگر
هر فردي داراي خصايل و رفتارهاي بهخصوصي است كه ريشه بسياري از اين رفتارها به فطرت برميگردد كه غيرقابل تغيير است. وقتي شما از همسرتان تقاضا ميكنيد كه به فلان اخلاق مذموم خود پايان دهد ولي او آگاهانه يا ناخودآگاه از اين خواسته شما تخطي ميكند، موجبات مشاجره فراهم ميآيد و در اينجاست كه دوطرف، اخلاقيات ناپسند يكديگر را بيان ميكنند و متوجه ميشوند كه از تفاهم اوليه براي يك زندگي مشترك برخوردار نيستند. بسياري از خانوادههايي كه مشكل مالي ندارند، انتظاراتشان معقول است و چشم و هم چشمي نميكنند، متأسفانه از اين بعد قضيه متضرر ميشوند. در اين شرايط، فرد بايد تلاش كند نسبت به اخلاق رذيلهاي كه سبب ناخشنودي همسرش ميشود، حالت خودآگاه پيدا كند و سعي كند افسار آن رفتار خود را در دست بگيرد تا با كنترل موردي آن، بتواند موجبات نهادينهشدن آن رفتار به شكل درست را فراهم آورد. البته اگر بخواهيم به عقبتر بازگرديم بايد عنوان شود كه دختران و پسران بايد قبل از ازدواج، نسبت به شناخت صحيح اخلاقيات يكديگر اهتمام فراوان بورزند.
فرزندان، بزرگترين قربانيان مشاجرات خانوادگي
شايد اگر بدانيد كه دعواي شما، چه اثرات منفي بسياري برروحيه فرزندانتان خواهد گذاشت، هيچگاه به سمت بگو مگو و مشاجره نرويد. وقتي فرزندتان دعواي شما را مينگرد، از درون به هم ميريزد؛ احساس تنهايي و ناامني سرتاپاي وجود او را فراميگيرد. وقتي همسرتان را تهديد به طلاق ميكنيد، او شبانه روز به اين مسئله فكر ميكند كه آيندهاي مبهم و ناامن در انتظار اوست؛ وقتي همسرتان را كتك ميزنيد، ترس به شكلي حقيقي تا آخر عمر در او ريشه ميدواند و هيچگاه تركاش نميكند؛ وقتي همسرتان گريه ميكند، فرزندتان بهخاطر اينكه نميتواند التيام بخش او باشد، اعتماد به نفسش را از دست ميدهد؛ وقتي با همسرتان صحبت نميكنيد، سكوتي مرگبار بر فضاي خانه مستولي ميشود و احتمال افسردگي فرزندتان صدچندان ميشود؛ وقتي حوصله همسرتان را نداريد طبيعتا نسبت به نيازهاي فرزندانتان نيز كم كاري كرده و با دست خود، آنها را به رفع نيازهاي خود در بطن جامعه دعوت ميكنيد و... و حال يك سؤال: آيا چنين فرزندي ميتواند انسان موفقي در زندگي آينده خود شود؟ پاسخ روشن است.
شما قبل از اينكه همسر هم باشيد دوست يكديگريد
وجود همسرتان جزئي از وجود شماست. بسياري از خانوادهها اذعان ميكنند كه زندگي فوقالعاده خوبي دارند ولي بعضي اوقات بر سر مسائل جزئي با يكديگر مشاجره ميكنند. نكته حائز اهميت در اين مسئله اين است كه اگر احيانا با همسرتان مشاجره كرديد، سعي كنيد كنترل دعوا در دستتان باشد تا بتوانيد فضا را مديريت كنيد.
خونسردي خود را حفظ كنيد و كوشش كنيد همسرتان را به آرامش فراخوانيد. هرگز به ابزاري نظير بلند كردن صدايتان، ضرب و شتم، سخنان ركيك، تهمتزدن و... متوسل نشويد؛ بهعبارتي سادهتر، كاري نكنيد كه در آينده نتوانيد در چشمان همسرتان نگاه كنيد. همسرتان جزئي از شماست و هرگونه هتك حرمت وي، مستقيما بهخود شما باز ميگردد. به اين اصل ايمان بياوريد كه شما قبل از اينكه همسر هم باشيد، دوست و رفيق يكديگريد و نبايد آرامش خود را با كارهاي اينچنيني سلب كنيد.
با گسترش تكنولوژي در زندگي انسانها، دلمشغوليها و دغدغههاي آنان نيز وسعت يافته و در نتيجه زمينه براي تهييج مشاجره فراهم ميشود تا جاييكه فرد را دچار روزمرگي ميكند و سبب ميشود تا محور كارهايش بر اين مبنا قرار گيرد كه باعث مشاجره و دعوا نشود! از سويي فرد بايد ضمن تحت پوشش قرار دادن امورات خود، يك تعادل منطقي را با ديگر اعضاي خانواده و خواستههايشان فراهم آورد تا بتوانند به موازات هم، برخورد فكري با يكديگر نداشته باشند. در اين نوشتار به برخي از مهمترين علل مشاجرات خانوادهها و راهكارهاي برون رفت از آن اشاره خواهيم كرد.
بر رأس هرم مشاجرات خانوادگي در اكثر خانوادهها، ردپايي از معضلات مالي ديده ميشود. خانوادهاي كه مشكل مالي دارد، بالطبع دچار هجمههاي روحي - رواني نيز ميشود و شخصيتش مختل ميشود. اين مشكلات (مالي)سيطره خود را بر تمامي اعضاي خانواده قرار داده و آنها را به نوعي، درگير خود ميكند؛ حتي كودكان خردسال نيز از اين وضع مصون نيستند.
بارها ديده شده است كه يك كودك 3ساله از ديدن اسباب بازيهاي كودك همسن خود غبطه خورده و كمبود مالي والدين خود را، نه ادراك بلكه احساس ميكند و از اينجاست كه با «تمول» آشنا ميشود و تا پايان زندگي با آن سر و كار دارد. همين كودك بعدها در دوران دبيرستان، به داشتههاي دوست خود، در بزرگسالي به ماشين يا موقعيت شغلي همكار خود و در ميانسالي و پيري به اندوختههاي همسالان خود رشك ميورزد. مشكل مالي زوجين، يك مشكل عام است كه تا حدودي منطقي نيز مينمايد. خانوادهها حق دارند كه از حداقل تسهيلات يك زندگي خوب برخوردار باشند اما كمتر از حد طبيعي، سياق منطقي شمرده نميشود و بالاتر از آن «فراروي انتظارات» خوانده ميشود.
اگر مشكل مالي شما به حدي است كه از امكانات يك زندگي معمولي (طبق تعريف استاندارد) برخوردار نيستيد نبايد فكرتان را مشغول رؤياپردازي كنيد. اجاره خانه، قسط وام، مخارج منزل، هزينههاي شخصي و... مجال هرگونه آسايشي را از شما ميگيرد اما توجه داشته باشيد كه با فكر كردن به اين مسائل، فقط ذهن خود را مشوش ميكنيد و لحظات زندگيتان را به تلخي ميكشانيد. بنابر گفته كنفوسيوس «به جاي آنكه بر تاريكي لعنت بفرستيد، شمعي روشن كنيد». شما هم به جاي فكر و خيال، رؤياپردازي و درگيري با اعضاي خانواده و ديگران به اين مهم توجه داشته باشيد كه چگونه ميتوانيد از راه مشروع و حلال، از اين وضعيت رهايي يابيد. شما تواناييهاي بسياري داريد كه ميتوانيد از راه آن اوضاع زندگيتان را سر و سامان دهيد؛ در اين موضوع بايد به يك جمعبندي از تواناييهايتان برسيد.
بالا بودن انتظارات: انتظار زياد هم ميتواند مالي باشد و هم دروني. اگر در بحث مالي، فرد انتظارش را بالا ببرد، زندگي آن خانواده دستخوش تلاطم خواهد شد. بسياري از زندانيان چك، قرض بالا آوردهها و كسانيكه بهطور ناخواسته درگير كارهاي نامشروع شدهاند، براي رسيدن به آن انتظار كاذبي بوده، كه يا خود آنرا بهوجود آورده بودهاند و يا از طرف همسر يا فرزندانشان مجبور به انجام آن شدهاند. انتظار در شكل دروني مشتمل بر غرور فردي است.
هر كسي حق دارد انتظارات بجا و مناسبي از خود و خانوادهاش داشته باشد اما همينكه دايره شمول اين انتظارات از جنبه منطقياش خارج شود، شكل مناسبي نخواهد گرفت. در زندگي مشترك ممكن است در اثر مشاجرات و بگو مگوهاي زوجين، خاطر طرفين مكدر شود اما بارها ديده شده است كه مثلا زن بهخاطر يك حرف ناپسندي كه شوهرش حين درگيري به وي نسبت داده، چه بسا تقاضاي طلاق نيز ميكند! و اين فرايند در اثر همان انتظارات كاذبي است كه شخص در آستانه ورود به زندگي متأهلي خود، آنها را دستپرورده منطق نكرده است. چنين افرادي نتوانستهاند كودك درون خود را پرورش داده و به درك صحيحي از زندگي خانوادگي برسند. وقتي انتظارات بالاست(چه در بعد مالي و چه در بعد دروني) بهتر است شخص شرايط زندگي خود را بسنجد و سپس با محك اين شرايط، انتظارات معقول خود را مطرح كند و حتما نيز آن انتظارات را با همسر يا فرزندانش در ميان بگذارد تا آنها نيز وي را درك كنند و محركي باشند براي رسيدن وي به نقطه آرماني انتظاراتش.
چشم و هم چشمي
شايد ابتدا شبيه يك شوخي يا نكته جالب باشد اما در گذر زمان جدي ميشود و در مشاجرات زناشويي بهعنوان اهرمي جهت سركوفت به طرف مقابل به شمار ميرود. در چنين وضعيتي، شخص بيتوجه به پارامترها و ظرفيتهاي دو خانواده و مناسباتي كه بين آنها حكمفرماست، اقدام به مقايسه ميكند و كمبودهاي خود را به شكلي كاملا جدي مطرح ميكند. شما بايد مراقب باشيد كه در اين مواقع، هرگز خواستههاي طرف مقابل را به سخره نگرفته و به او نخنديد چرا كه با اين كار خود، وي را به انجام اقدامات جدي ديگر تحريك ميكنيد. همچنين نبايد براي فرار از اين وضعيت، قولي به طرف مقابل دهيد كه نتوانيد از عهده انجام آن برآييد. شايد شما تصوركنيد كه غائله پايان يافته اما هرگز اينگونه نيست. همسرتان روي حرف شما حساب باز ميكند و در آينده، اين موضوع را به روي شما ميآورد.
عدمشناخت زوجين از يكديگر
هر فردي داراي خصايل و رفتارهاي بهخصوصي است كه ريشه بسياري از اين رفتارها به فطرت برميگردد كه غيرقابل تغيير است. وقتي شما از همسرتان تقاضا ميكنيد كه به فلان اخلاق مذموم خود پايان دهد ولي او آگاهانه يا ناخودآگاه از اين خواسته شما تخطي ميكند، موجبات مشاجره فراهم ميآيد و در اينجاست كه دوطرف، اخلاقيات ناپسند يكديگر را بيان ميكنند و متوجه ميشوند كه از تفاهم اوليه براي يك زندگي مشترك برخوردار نيستند. بسياري از خانوادههايي كه مشكل مالي ندارند، انتظاراتشان معقول است و چشم و هم چشمي نميكنند، متأسفانه از اين بعد قضيه متضرر ميشوند. در اين شرايط، فرد بايد تلاش كند نسبت به اخلاق رذيلهاي كه سبب ناخشنودي همسرش ميشود، حالت خودآگاه پيدا كند و سعي كند افسار آن رفتار خود را در دست بگيرد تا با كنترل موردي آن، بتواند موجبات نهادينهشدن آن رفتار به شكل درست را فراهم آورد. البته اگر بخواهيم به عقبتر بازگرديم بايد عنوان شود كه دختران و پسران بايد قبل از ازدواج، نسبت به شناخت صحيح اخلاقيات يكديگر اهتمام فراوان بورزند.
فرزندان، بزرگترين قربانيان مشاجرات خانوادگي
شايد اگر بدانيد كه دعواي شما، چه اثرات منفي بسياري برروحيه فرزندانتان خواهد گذاشت، هيچگاه به سمت بگو مگو و مشاجره نرويد. وقتي فرزندتان دعواي شما را مينگرد، از درون به هم ميريزد؛ احساس تنهايي و ناامني سرتاپاي وجود او را فراميگيرد. وقتي همسرتان را تهديد به طلاق ميكنيد، او شبانه روز به اين مسئله فكر ميكند كه آيندهاي مبهم و ناامن در انتظار اوست؛ وقتي همسرتان را كتك ميزنيد، ترس به شكلي حقيقي تا آخر عمر در او ريشه ميدواند و هيچگاه تركاش نميكند؛ وقتي همسرتان گريه ميكند، فرزندتان بهخاطر اينكه نميتواند التيام بخش او باشد، اعتماد به نفسش را از دست ميدهد؛ وقتي با همسرتان صحبت نميكنيد، سكوتي مرگبار بر فضاي خانه مستولي ميشود و احتمال افسردگي فرزندتان صدچندان ميشود؛ وقتي حوصله همسرتان را نداريد طبيعتا نسبت به نيازهاي فرزندانتان نيز كم كاري كرده و با دست خود، آنها را به رفع نيازهاي خود در بطن جامعه دعوت ميكنيد و... و حال يك سؤال: آيا چنين فرزندي ميتواند انسان موفقي در زندگي آينده خود شود؟ پاسخ روشن است.
شما قبل از اينكه همسر هم باشيد دوست يكديگريد
وجود همسرتان جزئي از وجود شماست. بسياري از خانوادهها اذعان ميكنند كه زندگي فوقالعاده خوبي دارند ولي بعضي اوقات بر سر مسائل جزئي با يكديگر مشاجره ميكنند. نكته حائز اهميت در اين مسئله اين است كه اگر احيانا با همسرتان مشاجره كرديد، سعي كنيد كنترل دعوا در دستتان باشد تا بتوانيد فضا را مديريت كنيد.
خونسردي خود را حفظ كنيد و كوشش كنيد همسرتان را به آرامش فراخوانيد. هرگز به ابزاري نظير بلند كردن صدايتان، ضرب و شتم، سخنان ركيك، تهمتزدن و... متوسل نشويد؛ بهعبارتي سادهتر، كاري نكنيد كه در آينده نتوانيد در چشمان همسرتان نگاه كنيد. همسرتان جزئي از شماست و هرگونه هتك حرمت وي، مستقيما بهخود شما باز ميگردد. به اين اصل ايمان بياوريد كه شما قبل از اينكه همسر هم باشيد، دوست و رفيق يكديگريد و نبايد آرامش خود را با كارهاي اينچنيني سلب كنيد.