Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionقصه غم انگیز سری موم -  برده برای سکس Emptyقصه غم انگیز سری موم - برده برای سکس

more_horiz
«نيكلاس كريستف» روزنامه نگار آمريكايي دو مقاله از كشور كامبوج براي نيويورك تايمز فرستاده كه در شماره هاي 15 و 22 ژانويه 2005 اين روزنامه چاپ شده و حكايت از وجود «برده سكس» در چند نقطه ازجهان دارد و احتمالا در بعضي نقاط در حال گسترش است. اين وضعيت، از اوضاع نابسامان اقتصادي ـ اجتماعي برخي از كشورها و ضعف و فساد دستگاههاي دولتي آنها پرده بر مي دارد و زنگهاي متعدد خطر را به صدا در مي آورد كه يكي از اين زنگها، گسترش بيماري ايدز است. از نوشته هاي كريستف كه با ذكر نام و همراه با چاپ عكس است چنين بر مي آيد:
ـ يك سال پيش به كامبوج رفتم ( كه قرار بود «پل پت» پس از وقايع نيمه دهه 1970 يك مدينه فاضله كشاورزي در آنجا به وجود آورد) و با چشم و گوش و حواس يك روزنامه نگار ضمن بازديد از گوشه و كنار اين كشور متوجه شدم كه ربودن و يا فريب دادن دختران جوان روستاها و فروش آنان به خانه هاي فساد در شهرها و گرفتن سند بدهكاري از آنان و سپس بكار انداختن به صورت «برده سكس» مسئله اي وخيم شده است و مرگ اين زنان جوان از بيماري ايدز حتي پيش از آن كه 20 ساله شوند قطعي است. اين خانه ها توسط چاقو كشان محفاظت مي شوند تا اين بردگان قرن 21 امكان فرار نداشته باشند. به يكي از خانه ها رفتم و براي آزاد كردن دو تن از زنان خردسال با صاحب خانه كه در عين حال در معاملات مواد مخدر و جرائم سازمان يافته دست داشت وارد مذاكره شدم و توانستم با پرداخت دلار نقد دو زن را از او خريداري كنم و به دهكده هايشان بازگردانم. اهالي دو دهكده از ديدن دو دختر كه گمان كرده بودند سربه نيست شده و زنده نباشند شاد شدند و شادماني كردند. سپس به هر كدام سرمايه اي دادم تا كار شرافتمندانه كنند و ....
امسال كه بار ديگر گذارم به كامبوج افتاد به ياد دو دختر افتادم. به سراغ «سري مومSrey Mom» رفتم گفتند كه دوباره ناپديد شده است. به جستجويش پرداختم و او را در همان خانه فساد كه تا سال گذشته درآنجا بود يافتم. اين بار با پاي خودش به آنجا رفته بود. پرسيدم كه چرا؟. گفت كه معتاد است و نمي توانست در دهكده مواد مخدر تهيه كند و استطاعت آن را هم نداشت. او گفت كه صاحبان خانه هاي فساد نه تنها از آنان سند بدهكاري مي گيرند و براي پاييدنشان چاقوكش مي گمارند، بلكه معتادشان به مواد مخدر مي كنند كه راه گريز نداشته باشند و اسير اعتياد و نيازمند به ايشان باشند. «سري موم» گفت: سال گذشته مرا با پول شما و به آن آساني آزاد كردند زيرا اطمينان داشتند كه اعتياد، مرا به آن خانه باز خواهد گردانيد. خانه فساد يك دام بلاست و كانون ميكروب جامعه كه نبايد امكان گشايش يابد.
گزارش كريستف و اظهاران «سري موم» كه اشاره اي به آنها در بالا رفت ادامه دوره اي را در تاريخ اجتماعي برخي از ملل نشان مي دهد كه قرار بود چند دهه پيش پايان يابد. اين ملل در ميان حاكمان خود دلسوز ندارند.

descriptionقصه غم انگیز سری موم -  برده برای سکس EmptyRe: قصه غم انگیز سری موم - برده برای سکس

more_horiz
انسانیت باید به حال و روز چنین شرایط و چنین زنانی بگرید و ما نیز نبایستی تصور کنیم که چون از نظر دین و مذهب ، باورهای سنتی و عمومی و یا شرایط اقتصادی به این اوضاع گرفتار نمی شویم ، بلکه باید به فکر نوع و شکل دیگری از این گونه بردگی باشیم که یا در حال اتفاق است و یا اتفاق خواهد افتاد . اگر در باره ی کشورهای حوزه خلیج فارس و امیر نشین های عرب یک بررسی اجمالی بکنید ، خواهید دید که سخن من پر بیراه نیست !

descriptionقصه غم انگیز سری موم -  برده برای سکس EmptyRe: قصه غم انگیز سری موم - برده برای سکس

more_horiz
متاسفانه این بردگی با شیوه های نوین در ایران و کشورهای همسایه در جریان است.
داستان دختر فراری یکی از نمونه های بارز آن است.

descriptionقصه غم انگیز سری موم -  برده برای سکس EmptyRe: قصه غم انگیز سری موم - برده برای سکس

more_horiz
دخترا بخونن مواظب باشن
پسرا گوش كنن تا يه موقع بدجنس نشن
اما اينجا فكر نكنم كسي اينجوري باشه
اما ....

descriptionقصه غم انگیز سری موم -  برده برای سکس EmptyRe: قصه غم انگیز سری موم - برده برای سکس

more_horiz
[You must be registered and logged in to see this image.]
سري راث(Srey Rath) در كيوسك كوچك خود در كامبوج

نمونه دردناك ديگري از «بردگي سكس» ، آزمندي ها و فساد مجريان قانون و ضعف هاي ديگر در قرن 21 !
نيكلاس كريستف روزنامه نگار آمريكايي از ديدار ژانويه 2005 خود از كامبوج محصول ديگري به روزنامه نيويورك تايمز فرستاده كه لازم است مورد توجه مصلحان جهان، پژوهشگران و سازمانهاي بين المللي و انجمن هاي حامي حقوق بشر و عزت انساني قرار گيرد و قدرتهاي جهاني رسيدگي به آن مسئله را بر امور ديگر و حتي فراگير كردن فرضيه هاي دمكراسي مقدم بدارند زيرا كه بدون حل چنين مسائلي، بشر مقام انساني خود را به دست نخواهد آورد تا گام به مرحله دمكراسي واقعي بگذارد. تحقيق كريستف از فساد پليس در مالزيا هم حكايت مي كند. وي در اين نوشته بازهم از ادامه بردگي انسانها در قرن 21 ناله سرداده است که به قاچاق زن شهرت يافته و لکه ننگي بر تاريخ بشر نهاده است.

گزارش سوم كريستف درباره «بردگي سكس» در شماره 26 ژانويه 2005 نيويورك تايمز چاپ شده بود كه ترجمه ژورناليستي آن از اين قرار است:
قاچاق زن ميان كشورها به منظور فروش سكس (سكس ترافيكينگ) نوع قرن 21 بردگي انسان است. هنوز بسياري هستند كه اين مسئله بزرگ بشر در عصر معروف به پيشرفت و مدنيت را نشنيده اند و با خواندن اين گزارش دست اول چشم گلوله خواهند کرد و آن را گزافه گويي خواهند پنداشت. اين گروه كه از وجود چنين مسائلي در زمان حاضر تعجب مي كنند، از واقعيت ها بي اطلاع مانده اند، از همه حقايق بي خبرند و تنها اطرافشان را مي بينند.
« سري راث Srey Rath» دو سال پيش در 16 سالگي تصميم گرفت مانند ساير دختر و پسران روستايي و فقير كامبوج از مرز تايلند بگذرد و چند ماهي را در اين كشور ظرف شويي و كارهايي از اين قبيل كند و با مبلغي پول به روستاي خود بازگردد و مادرش را شاد سازد. در اجراي اين تصميم با اطلاعاتي كه قبلا به دست آورده بود با يك قاچاقچي عبور دادن افراد (بدون گذرنامه) از مرز تماس گرفت و اين فرد (قاچاقچي انسان) او و چهار زن ديگر را با گرفتن اين تعهد كه بايد تا مدتي درآمد خود بابت اين انتقال (حق الزحمه رساندن به تايلند و يافتن كار) به او بدهند، از بيراهه از كامبوج خارج ساخت ولي به جاي تايلند به مالزيا برد و در شهر كوالالامپور به مرد ديگري تحويل داد و گفت كه اين مرد مدير يك باشگاه و كارفرماي آنان خواهد بود و پولش را از او گرفت و رفت. كارفرما كه اين زنان، چند ساعت بعد فهميدند صاحب يك «خانه سكس» است آنان را در طبقه دوم يك بار باشگاه مانند (لونج) به فروش سكس به مشتريان وادار كرد. چون «سري راث» زير بار نرفت ساعتها او را به زير مشت و لگد قرار داد. اين پنج زن در آن ساختمان كه از بيرون قفل زده مي شد و پنجره هاي كوچك و ثابت داشت هر روز تحت مراقبت چاقوكش و بدون دريافت مزد بايد 15 ساعت بكار فحشاء مي پرداختند و سپس تحت الحفظ براي استراحت به يك آپارتمان در طبقه دهم ساختماني منتقل مي شدند. غذاي كافي هم به آنان داده نمي شدند كه چاق نشوند و مشتريان از دست بروند. اين زنان بالاخره يك شب كه مراقبشان در خواب بود با استفاده از طناب ويژه پهن کردن رخت در آفتاب كه به طرفين بالكن بسته شده بود و تخته اي را كه به دست آورده بودند خود را به بالكن آپارتمان مجاور رسانيدند و از طريق آن فرار كردند و به يك مركز پليس مالزيا رفتند و با گفتن قضيه از پليس استمداد كردند. نگهبان پليس نخست اعتنا نكرد و خواست كه از پاسگاه بيرون روند. اين زنان اصرار كردند و گفتند كه تامين جاني ندارند. نگهبان پاسگاه بدون توجه به شكايت ( زنداني کردن غير قانوني در ساختمان و اجبار به فحشاء و ...) ، تنها آنان را به اتهام ورود غير قانوني به مالزيا به دادگاه فرستاد و در مراحل بازجويي و دادرسي، كسي به موضوع ربوده شدن و اجبار آنان به عرضه سكس توجه نكرد و مجازات هريك به جرم عبور غيرقانوني از مرز، يك سال زندان تعيين شد(حال آن که دولت مالزيا در جهان به عنوان دولتي که شديدا با چنين اعمالي مبارزه مي كند شناخته شده است !!). «سري راث» انتظار داشت كه پس از تحمل زندان، طبق روال معمول در ساير كشورها، او را به كامبوج بفرستند كه چنين نشد و او را در انقضاي زندان آزاد كردند و در خيابان رها ساختند!! . او كه خود را سرگردان ديد به يك مامور پليس متوسل شد و اين مامور پليس وي را به نقطه اي از شهر برد و به يك راننده تاكسي فروخت!. اين راننده به نوبه خود او را از مرز عبور داد و به تايلند منتقل كرد و در اينجا به يك «خانه سكس» فروخت. از لحظه آزادي از زندان تا استقرار در اين خانه در تايلند، همه جا زير تهديد بود كه اگر صداي خود را بلند كند كشته خواهد شد. در تايلند همان رفتاري با « سري راث » مي شد كه در خانه سكس در مالزيا شده بود. وي دو ماه بعد موفق به فرار از اين خانه شد و اين بار به جاي توسل به آنان كه مسئوليت كمك به مردم و نجات آنان را دارند، با پاي پياده و با تحمل زجر فراوان از راه جنگل به كامبوج بازگشت. پس از ورود به وطن در اينجا شنيد كه انجمن هاي خيريه خارجي به زناني چون او كمك مي كنند. به يك گروه آمريكايي از اين دست مراجعه كرد و اين گروه برايش يك كيوسك كوچك فروش كمربند، جا كليدي و اشيائي از اين قبيل (دست فروشي) داير كرد كه كل سرمايه اش 400 دلار بود و اينك با فروش اين اشياء امرار معاش مي كند ولي آن خاطرات دردناك دو ساله را نمي تواند فراموش كند و دائما و حتي در خواب از برابرش مي گذرند و او را آزار مي دهند. «سري راث» ديگر نمي تواند به كسي اعتماد كند و مي گويد در جايي كه پليس آن باشد كه او تجربه كرد ، ديگران چه خواهند بود.
كريستف در پايان گزارش كه در ستون خودش به صورت مقاله چاپ و عكس «سري راث» در كيوسك دست فروشي اش در بالاي آن قرار گرفته افزوده است كه «سري هاي» يكي از زنان شاهد ماجراي « سري راث» تمامي اظهارات او را تاييد كرد و به اين ترتيب همه اين مطلب، حقيقت و حقيقتي تلخ است.
كريستف نوشته است: پنج سال است كه ظاهرا با ترافيك زن در گوشه و كنار جهان مبارزه مي شود و وزارت امورخارجه آمريكا هم به اين مبارزه كمك مي كند ولي هنوز نتيجه اي به دست نيامده است. بايد به اين مبارزه تقدم داده شود. قاچاق زن زخمي به چرك نشسته بر پيکر تمدن قرن 21 است. با هر سياستمدار و دولتمردي كه در اين زمينه صحبت شود اين مبارزه را تاييد مي كند ولي چون سودي براي خود در آن نمي بيند دنبالش را نمي گيرد و اين مبارزه را در برنامه اش قرار نمي دهد. مبارزه با ترافيك بين المللي زن بايد در برنامه سياست خارجي هر كشور قرار گيرد و اگر چنين نشود به زودي شمار صدها هزار زني كه به بردگي سكس كشانده شده اند به ميليونها تن خواهد رسيد. اين زنان نه تنها باعث آلودگي اجتماعي جهان بلكه عامل انتشار ايدز هستند. به علاوه ربوده شدن هر زن، بذر نارضايي و خشم را ميان بستگان او مي كارد، نارضايي از همه چيز حتي سير شدن از جان و ....

descriptionقصه غم انگیز سری موم -  برده برای سکس EmptyRe: قصه غم انگیز سری موم - برده برای سکس

more_horiz
با مدعي مگوئيد اسرار عشق و مستي
تا بي خبلر بميرد در درد خود پرستي

descriptionقصه غم انگیز سری موم -  برده برای سکس EmptyRe: قصه غم انگیز سری موم - برده برای سکس

more_horiz
it's relay awful for the civilized people.
68
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply