جهانی شدن ، مثل اروپایی شدن یا آمریکایی شدن ، چینی شدن یا هندی شدن ، و یا برده شدن در ساختارشکنی های مدرن شدن . این ها واقعیت هستند ، واقعیاتی تلخ و گزنده که چهره هایی دلنواز و شیرین دارند . ماهواره ها و آنتن ها و دیش ها ، راه هایی بی انتها ، از هیچ تا کجا؟! ابزارهایی برای هیپنوتیزم دنیای درحال گذار ، عبور از حرمت و هویت تا بی مایگی و فرومایگی در دشت ها و سراب های خیالی ، روءیاها ، آوارگی ها ، لولیدن ها در دیسکو دنس ها ، و این همه اسم و گروه و دوستی ها ی بی پایه و ریشه ، رپ ، هیوی متال ، ساسی و سوسی ، نانسی و لوسی ، و مکتب های شبانه از دل بیغوله های فست فود ها و زندگی های پر شتاب و عرق آلود تا ساکی و آب برنج که هورتی سر می کشد ، شامپاین و عرق سگی در دروازه غار و پا منار و همه جا تا هارلم و منهتن و داست استروم های آفریقا ، و اینجا هانوی و آن ها ویت کنگ دردامنه های واید در واید گرفیک ها و ترفیک ها ، و جیغ و داد و هیاهو ، سکس و گوشه و کنار ، کریستال ، شیشه ، کراک ، ماری جوانا ، اشک خدا - اشک خدا را هم در می آورد !!
اکنون جهانی شدن ، از مرزهای اقتصاد هم گذشته است تا به مرزهای اقتصاد برسد !! سیاست و فرهنگ ، تمدن و شکم بارگی در حکایت های مثلا" عشقی ! گلوبالیزیشن دارد این دهکده ی تازه سر از جزیره ی انزوا بیرون آورده را هم فریب می دهد و دیگر دهکده ای نمانده تا صدای فریاد بردگان سکس و خروش مردن و فرو خفتن ازآن به آسمان نرسیده باشد .همه می دوند برای یکی و یکی می برد برای همه !! یکی هشیار و همه مست و یکی مست و همه شیدا!!
جامعه ، سیاست و فرهنگ آمریکایی - اروپایی اکنون بیش از هر دوره ای در معرض نقادی افکار عمومی است . چیزی که تحت عنوان تاخت و تاز فرهنگی - سیاسی غرب نامیده می شود و از آن با عنوان امپریالیسم فرهنگی - سیاسی یاد می شود . دیگر دوره ی تفسیر های فلسفی از سرمایه و ابزار تولید در بالا و نیروی کار و پرولتر در پایین ، گذشته است . هیچ سنتزی از این در هم آمیختگی بیرون نمی آید ، مگر بی هویتی انسان رها شده در صحرای نامردمی هاو بی رحمی های مدرن ، خشونت های اتو کشیده ی لس آنجلسی و شکنجه های زیبای ارتدکسی !! و پروتستانتیسم هم گویی مرده است و از آن صدایی بر نمی آید ! اکنون عصر جهانی شدن است . عصر رسانه ها و غول های سخن پراکنی ، عصر شاتل ها و دیسکاوری ها و تورهای بندگی از آفریقا تا آسیا و از آسیا تا همه جا . حالا مجاز جای حقیقت را گرفته است . هرچیزی مجازی است و با هیچ رنگی به شکل حقیقی در نمی آید . اکنون عرصه تاخت و تاز امپریالیسم فرهنگی است و هیچ حد و مرزی هم نمی شناسد . جهانی شدن برای چه ؟! لاتاری ها ، مثل کازینوها و پیشخوان هایی از آبجوهای تلخ و کف کرده که پرت می شوند و حلقوم تشنگان تنهایی را پر می کنند از یک تندی و تیزی و تلخی مسحور کننده و تن های گوشتالو و سفید از پس پرده های حریر و عطرهای تیز تر از هر پونه و ریحانی که از فراسوی چشمه های زیرزمینی به روی زمین می آیند و خودی نشان می دهند . نه آلپ و آند ، نه آندوراو هائیتی ، و نه سهند و سبلان ، نه کلیمانجارو و اورست ، هیچ کدام از این عطرهای شامه نواز را ندارند !! مسحور کننده ، خواب آلود، رنگی ، دست ساز و ارشادگر تا دالان های تاریک پلشتی در سرسراهای هتل ها و لابی ها ی خود باختگی و الیناسیونی معجون وار از همه و هیچ !!همه باید هم غربی بشوند ، هم شرقی ، هم آمریکایی ، هم اروپایی ، برای اینکه قراراست دنیا هیچ حد و مرزی نداشته باشد ! برای اینکه همه ی ما انسانیم ، باید خشونت عریان را با خشونت پنهان پوشانید ، غرض پوشش است . امپریالیسم فرهنگی دارد خودش را از قاره ی سیاه تا کوزوو و بالکان و از آن جا تا پاناما و آمریکای لاتین ، و از آنجا تا قلب خاورمیانه وفلسطین و عراق و حوزه ی قفقاز تا آسیای میانه و تا کاباره های اوکراین وبیلو روس و تا همه جا و همه کس می کشاند و همه جارا به خوبی پوشش می دهد . همه باید انگلسی بلد باشند ، چون که همه جا و همه چیز ، از اینتر نت گرفته تا ماهواره ، از رادیو و تلویزیون گرفته تا روزنامه و ژورنال های رنگی ، تا آسمان ها و اسپکترام ها و همه و همه ، سایت ها و فضاها - همه انگلیسی اند و این یک سیاست است . یک سیاستی که هیچ زبان و مرام و روش و نماد دیگری به پای آن نمی رسد و نباید برسد . این همه زبان برای چه ؟! این همه نژاد ، این همه لهجه ، این همه لباس ، این همه شکل و شمایل های عجیب و غریب ، چرا سیاه ؟! چرا زرد؟! چرا سرخ ؟! همه باید سفید باشند ! گویی خدا هم سفید است و سیاهی ها را دوست ندارد !! همه باید یکرنگ و یکدست شوند و همه باید برای یک هدف نفس بکشند و برای یک هدف بمیرند . این فرهنگ توده ای جدید را باید به حکایت مان اضافه کنیم که ناخودآگاه و شاید خودآگاه برچسب آمریکایی بودن و آمریکایی شدن را بر پشت و پیشانی خود می بیند و حس می کند ! این یک هدف است و باید چنین باشد ! توده هایی که چنین برچسب هایی نخورند - به درد چه می خورند ؟!! حوزه های این زندگی پر زرق و برق باید هم بدین سان باشد . توده باید رنگی باشد ، اما خودش را در یک رنگ متجلی سازد .
همه باید ورزش کنند ، اما ورزش هایی که به بدن های آن ها شکل می دهد، ورزش هایی که هم اکنون بخش عمده ای از آسیا و آفریقا را پوشش می دهند . بدن سازی و زور کردن با آهن و میله ها و وزنه های سنگین و دستگاه هایی که بدن ها را چنان کوفته و لهیده و سنگین می کنند که از هر مستی مست تر می شوند و هر چه راکه بگویی می پذیرند و در انزوای شیپ ها و شیپر ها دستخوش نفس ریختن و عرق کردن های ممتد خود را می گیرند .زیبایی ، سنگینی ، وقار و بی حرکتی !! و پودرها و آمپول ها و پروتئین ها و نیروزاهایی که ماهیچه ها را به سمت گره بستن می برند تا کسی هوای رستم شدن و گیو و گودرز شدن را حتی در ذهن خود نپروراند ! به راستی چه دشوار است رستم شدن در زیر زمین هایی که جوان ها مجبورند با موسیقی های تند غربی با شعرهای نا موزون و مبهم و بی معنی آینه و قیچی و بوسه و کنار و یار ، تفکر خویش را از بالا تنه به پایین تنه ندهد تا خودش را برای انبوه یارهای خیابانی نیاراید و طناز و زیبا ، اما بی حال و خواب آلود تا دمیدن سپیده ای دیگر ، خواب یار ببیند !!
اینجا ، برروی این زمین برای پرسه های شبانه همه چیز هست : موبایل ، چت ، ایمیل ، پیک نیک ، رقص ، موسیقی ، عطر و اودکلن ، آرایش ها ی مو ، چسب مو ، اتوی مو ، برش مو و گرافیک های بدن از بالا تا پایین ، هرچه که بخواهیم هست و یک یار با اندامی ظزیف و له له زدن های کنترل شده و موءدبانه و بارش اتیکت و آداب اجتماعی از مرسی و چاو ، تا آریودرچی و مغسی مونامی ها ی گردشده در زیر زبان و بووغووا گفتن ها ، فقط می ماند لاورکردن وباو که از هرکسی بر می آید !!
اینها همه در خدمت معنا سازی های مجازی زندگی روزمره ی ممالکی است که ژست های انقلابی را در لای پیپ ها و دستمال های "چه" و نوشیدنی های "گوارا" بر میزهای ضد میلیتاریستی با سلاح های تفکرات تند سوسیالیستی جست و جو می کنند و تفاله های چاوزی و میر کادویی و ساندینیستی را بر میزهای شام قی می کنند !! اینها همه محصولات رنگارنگ فلسفه سیاسی و سیاست های فرهنگی و پیوند دانش - قدرت آمریکایی و امپریالیستی است که هر رمه ای را بی رمه بان تا منتهی الیه خواسته ها و برنامه ریزی های خود می کشاند - بی آن که آب از آب تکان بخورد !! همه را به همه مشغول می کند و هیچ را بر همه غالب - تا از این فعل و انفعال خود در بیرون گود به بهره گیری بنشیند . این مای زیست کننده در خارج از حوزه های جغرافیایی آمریکا و اروپا هستیم که این چنین دست انداخته شده ایم و با رسانه پذیری و شکل پذیری فرهنگ توده ای امپریالیستی چه غربی و چه شرقی اش بسیار زیرکانه به کار گرفته شده ایم .
اکنون جهانی شدن ، از مرزهای اقتصاد هم گذشته است تا به مرزهای اقتصاد برسد !! سیاست و فرهنگ ، تمدن و شکم بارگی در حکایت های مثلا" عشقی ! گلوبالیزیشن دارد این دهکده ی تازه سر از جزیره ی انزوا بیرون آورده را هم فریب می دهد و دیگر دهکده ای نمانده تا صدای فریاد بردگان سکس و خروش مردن و فرو خفتن ازآن به آسمان نرسیده باشد .همه می دوند برای یکی و یکی می برد برای همه !! یکی هشیار و همه مست و یکی مست و همه شیدا!!
جامعه ، سیاست و فرهنگ آمریکایی - اروپایی اکنون بیش از هر دوره ای در معرض نقادی افکار عمومی است . چیزی که تحت عنوان تاخت و تاز فرهنگی - سیاسی غرب نامیده می شود و از آن با عنوان امپریالیسم فرهنگی - سیاسی یاد می شود . دیگر دوره ی تفسیر های فلسفی از سرمایه و ابزار تولید در بالا و نیروی کار و پرولتر در پایین ، گذشته است . هیچ سنتزی از این در هم آمیختگی بیرون نمی آید ، مگر بی هویتی انسان رها شده در صحرای نامردمی هاو بی رحمی های مدرن ، خشونت های اتو کشیده ی لس آنجلسی و شکنجه های زیبای ارتدکسی !! و پروتستانتیسم هم گویی مرده است و از آن صدایی بر نمی آید ! اکنون عصر جهانی شدن است . عصر رسانه ها و غول های سخن پراکنی ، عصر شاتل ها و دیسکاوری ها و تورهای بندگی از آفریقا تا آسیا و از آسیا تا همه جا . حالا مجاز جای حقیقت را گرفته است . هرچیزی مجازی است و با هیچ رنگی به شکل حقیقی در نمی آید . اکنون عرصه تاخت و تاز امپریالیسم فرهنگی است و هیچ حد و مرزی هم نمی شناسد . جهانی شدن برای چه ؟! لاتاری ها ، مثل کازینوها و پیشخوان هایی از آبجوهای تلخ و کف کرده که پرت می شوند و حلقوم تشنگان تنهایی را پر می کنند از یک تندی و تیزی و تلخی مسحور کننده و تن های گوشتالو و سفید از پس پرده های حریر و عطرهای تیز تر از هر پونه و ریحانی که از فراسوی چشمه های زیرزمینی به روی زمین می آیند و خودی نشان می دهند . نه آلپ و آند ، نه آندوراو هائیتی ، و نه سهند و سبلان ، نه کلیمانجارو و اورست ، هیچ کدام از این عطرهای شامه نواز را ندارند !! مسحور کننده ، خواب آلود، رنگی ، دست ساز و ارشادگر تا دالان های تاریک پلشتی در سرسراهای هتل ها و لابی ها ی خود باختگی و الیناسیونی معجون وار از همه و هیچ !!همه باید هم غربی بشوند ، هم شرقی ، هم آمریکایی ، هم اروپایی ، برای اینکه قراراست دنیا هیچ حد و مرزی نداشته باشد ! برای اینکه همه ی ما انسانیم ، باید خشونت عریان را با خشونت پنهان پوشانید ، غرض پوشش است . امپریالیسم فرهنگی دارد خودش را از قاره ی سیاه تا کوزوو و بالکان و از آن جا تا پاناما و آمریکای لاتین ، و از آنجا تا قلب خاورمیانه وفلسطین و عراق و حوزه ی قفقاز تا آسیای میانه و تا کاباره های اوکراین وبیلو روس و تا همه جا و همه کس می کشاند و همه جارا به خوبی پوشش می دهد . همه باید انگلسی بلد باشند ، چون که همه جا و همه چیز ، از اینتر نت گرفته تا ماهواره ، از رادیو و تلویزیون گرفته تا روزنامه و ژورنال های رنگی ، تا آسمان ها و اسپکترام ها و همه و همه ، سایت ها و فضاها - همه انگلیسی اند و این یک سیاست است . یک سیاستی که هیچ زبان و مرام و روش و نماد دیگری به پای آن نمی رسد و نباید برسد . این همه زبان برای چه ؟! این همه نژاد ، این همه لهجه ، این همه لباس ، این همه شکل و شمایل های عجیب و غریب ، چرا سیاه ؟! چرا زرد؟! چرا سرخ ؟! همه باید سفید باشند ! گویی خدا هم سفید است و سیاهی ها را دوست ندارد !! همه باید یکرنگ و یکدست شوند و همه باید برای یک هدف نفس بکشند و برای یک هدف بمیرند . این فرهنگ توده ای جدید را باید به حکایت مان اضافه کنیم که ناخودآگاه و شاید خودآگاه برچسب آمریکایی بودن و آمریکایی شدن را بر پشت و پیشانی خود می بیند و حس می کند ! این یک هدف است و باید چنین باشد ! توده هایی که چنین برچسب هایی نخورند - به درد چه می خورند ؟!! حوزه های این زندگی پر زرق و برق باید هم بدین سان باشد . توده باید رنگی باشد ، اما خودش را در یک رنگ متجلی سازد .
همه باید ورزش کنند ، اما ورزش هایی که به بدن های آن ها شکل می دهد، ورزش هایی که هم اکنون بخش عمده ای از آسیا و آفریقا را پوشش می دهند . بدن سازی و زور کردن با آهن و میله ها و وزنه های سنگین و دستگاه هایی که بدن ها را چنان کوفته و لهیده و سنگین می کنند که از هر مستی مست تر می شوند و هر چه راکه بگویی می پذیرند و در انزوای شیپ ها و شیپر ها دستخوش نفس ریختن و عرق کردن های ممتد خود را می گیرند .زیبایی ، سنگینی ، وقار و بی حرکتی !! و پودرها و آمپول ها و پروتئین ها و نیروزاهایی که ماهیچه ها را به سمت گره بستن می برند تا کسی هوای رستم شدن و گیو و گودرز شدن را حتی در ذهن خود نپروراند ! به راستی چه دشوار است رستم شدن در زیر زمین هایی که جوان ها مجبورند با موسیقی های تند غربی با شعرهای نا موزون و مبهم و بی معنی آینه و قیچی و بوسه و کنار و یار ، تفکر خویش را از بالا تنه به پایین تنه ندهد تا خودش را برای انبوه یارهای خیابانی نیاراید و طناز و زیبا ، اما بی حال و خواب آلود تا دمیدن سپیده ای دیگر ، خواب یار ببیند !!
اینجا ، برروی این زمین برای پرسه های شبانه همه چیز هست : موبایل ، چت ، ایمیل ، پیک نیک ، رقص ، موسیقی ، عطر و اودکلن ، آرایش ها ی مو ، چسب مو ، اتوی مو ، برش مو و گرافیک های بدن از بالا تا پایین ، هرچه که بخواهیم هست و یک یار با اندامی ظزیف و له له زدن های کنترل شده و موءدبانه و بارش اتیکت و آداب اجتماعی از مرسی و چاو ، تا آریودرچی و مغسی مونامی ها ی گردشده در زیر زبان و بووغووا گفتن ها ، فقط می ماند لاورکردن وباو که از هرکسی بر می آید !!
اینها همه در خدمت معنا سازی های مجازی زندگی روزمره ی ممالکی است که ژست های انقلابی را در لای پیپ ها و دستمال های "چه" و نوشیدنی های "گوارا" بر میزهای ضد میلیتاریستی با سلاح های تفکرات تند سوسیالیستی جست و جو می کنند و تفاله های چاوزی و میر کادویی و ساندینیستی را بر میزهای شام قی می کنند !! اینها همه محصولات رنگارنگ فلسفه سیاسی و سیاست های فرهنگی و پیوند دانش - قدرت آمریکایی و امپریالیستی است که هر رمه ای را بی رمه بان تا منتهی الیه خواسته ها و برنامه ریزی های خود می کشاند - بی آن که آب از آب تکان بخورد !! همه را به همه مشغول می کند و هیچ را بر همه غالب - تا از این فعل و انفعال خود در بیرون گود به بهره گیری بنشیند . این مای زیست کننده در خارج از حوزه های جغرافیایی آمریکا و اروپا هستیم که این چنین دست انداخته شده ایم و با رسانه پذیری و شکل پذیری فرهنگ توده ای امپریالیستی چه غربی و چه شرقی اش بسیار زیرکانه به کار گرفته شده ایم .