یه روز یه پسری به یه دختر کور گفت: با من ازدواج میکنی؟
دختره گفت: اگه یه روز تونستم ببینم، باهات ازدواج میکنم.
چندوقت بعد یکی حاضر شد که چشماشو به دخترک بده. دختر دوباره تونست ببینه؛
پسره اومد سراغش و دوباره پرسید: با من ازدواج میکنی؟
دختره گفت: نه! تو که کوری.
پسره گریه کرد و گفت: پس مواظب چشمای من باش......
دختره گفت: اگه یه روز تونستم ببینم، باهات ازدواج میکنم.
چندوقت بعد یکی حاضر شد که چشماشو به دخترک بده. دختر دوباره تونست ببینه؛
پسره اومد سراغش و دوباره پرسید: با من ازدواج میکنی؟
دختره گفت: نه! تو که کوری.
پسره گریه کرد و گفت: پس مواظب چشمای من باش......