اسلام و هنر
تاثیر هنر در جسم و جان و روح و روان آدمی چندان است که بزرگان هنر را برتر از گوهر دانسته اند . چراکه هنر روح را صيقل مي دهد .
خشكي و خشونت را به نرمي و عطوفت مي نشاند . روح رقيق و ذوق سليم هنرمند . زیبائی . اخلاق و معنویت را در سطح جهان گسترش دهد .
هنرمندان در شکل گیری تمدنها نقشی برجسته و اساسي داشته اند . و شاهان باستان هنر و هنرمند را گرامی می داشتند .
تقريبا هيچ يك از اديان با هنر و هنرمند خصومت و دشمني نداشتند . برخي مشوق هنر بوده اند . و بعضي بي تفاوت از كنار آن گذشته اند . بعضي هم در جهت گسترش دين خود ازهنر بهره گرفته اند . از جمله بهره گيري حضرت ماني پيامبر ايراني از هنر نقاشي .
سئوال این است که رابطه اسلام با هنر و هنرمند چگونه است ؟ آیا دین اسلام هنر ستیز است یا هنر پرور ؟ آیا قدر هنر می شناسد ؟ واگر بله . چه هنرهائی ؟
پاسخ فوري و قطعی به این سئوال دشوار است . زیرا رابطه اسلام با هنر از ابتدا چندان شفاف نبوده و اکنون نیز روشن نیست .
از میان هنرهای اصلی که ما به عنوان هفت گانه می شناسیم شامل . موسیقی . نقاشی . نویسندگی . شعر . تئاتر . مجسمه سازی و سینما کمتر موردی می توان یافت که مورد تائید اسلام باشد .
به اين دليل كه اگر اسلام مشوق هنر می بود . مي باید در میان طایفه علما و فقها که پرچم دار دیانت و سمبل دینداری ا ند . هنری نمایان می شد . در حالیکه شما یک عالم فقیه نمی توانید نشان دهید که هنری عرضه کرده باشد .
در زادگاه اسلام یعنی سرزمین حجاز كه فرهنگ اصيل اسلامي در پوست و خون مردم آن اجين است . هیج اثر هنري که ارزنده و هم طراز هنر جهاني باشد نمی توان یافت .
1-هنر معماری در اسلام منحصر است . به ساختن مسجد و مقبره با نشانه يك گنبد و دو مناره که گويا به منظور اشاعه بانک اذان و برگزاری نماز بوده است .
لاكن بناهائی که مایه بهت و حیرت کارشناسان و صاحبنظران شود و گویای مجد و عظمت و افتخارملي باشد . مثل اهرام سلاسه مصر و یا تخت جمشید در ایران . و یا بناهای عام المنفعه مثل سدسازی و احداث پل در حاکمیت اسلام اندک است .
برعكس سرداران اسلام در کار ویران کردن آثار باستانی در سرزمين ساير ملل و دیگراقوام كوشا بوده اند . تازيان پس از غلبه بر سپاه ايران در جنگ قادسيه . در تخريب بناهاي آباد و مظاهر تمدن و فرهنگ اين سرزمين چيزي فروگزار نكردند .
مثل تخريب ایوان مدائن . دانشگاه جندی شاپور . معابد . آتشکده . مجسمه . و سوزاندن كتاب و کتابخانه عظيم جندي شاپور . متاسفانه علمای اسلام اينگونه ويرانگري ها را به نحوي توجيه نموده . محو آثار طاغوت خوانده اند .
2-هنر موسيقي آواز ورقص از قدیم و ندیم در مقام طعن و لعن و شماطت علمای دین بوده . و تعابیر نه چندان محترمانه ای مثل( مطرب و رقاص ) از هنرمندان اين رشته داشته اند .
در احكام شرع اسلام رسما و قانونا هنر رقص . موسیقی سنتی . آواز زنان و غیره ممنوع و مردود است .
گوشه ای از هنر موسیقی ایرانی که مایه وجد و شعف است . برچسب غنا و مبتذل خورده از اين هنر بة كنايه فسق و فجور تعبير شده و اسباب آن را آلات لهو و لعب گفته اند .
مرحوم شهید رجائی در اولین اقدام خود در پست وزارت آموزش و پرورش . دستور داد کلیه آلات موسیقی در مدارس معدوم شود .
ظرف 30 سال گذشته که حاکمیت به دست دینداران افتاد . ترانه خوانی چندان مغضوب و مترود شد. و در مزمت آن افراط کردند که دیگر شوق و ذوق آهنگ سازان و ترانه سرایان هیچ شکوفه نداد .
ریشه این نهال نوپا چنان خشکید که اگر روزی خودحاكميت بخواهد این هنر را بازسازی و احیا کنند آسان نخواهد بود . به صدق گفته حكيم طوس : هنر خوار شد اهرمن ارجمند .
کما این که در صحنه سریالهای تلویزیونی به وقت نیاز مفرط ناچارند ترانه های 30 سال پیش را به طور نیم بند بخوانند و در حالت شتر سواری دولا دولا اجرا كنند .
احتمال ظهور افرادی که بتوانند پا جای پای هنرمندان سابق چون جلیل شهناز . فرامرز پایور و پرویز یاحقی بگذارند به معجزه شبیه است .
روزگاری ترانه هنرمندان ايراج . دلكش . مرضیه . گلپايگاني و.... . نقل کوچه و بازار بود و از زبان جوانان زمزمه می شد . و بر دل می نشست . و اکنون از برکت متولیان دین تنها آه وحسرت است . که از دل بر می آید .
طبع لطیف ترانه سرا و و شور وحال آوازه خوان در جامعه عطر مهر می پراکند . که روح نواز بود و شادی بخش . و امروز آوای شوم مرثیه خوانان است که بر دلها غبار غم مي نشاند . چنانكه حافظ مي گويد . سماع وعظ كجا نغمه رباب كجا .
3-هنر مجسمه سازي . عكاسي . سینما . تلویزیون و تئاتر هم در اسلام جايگاه شايسته اي ندارد .
اين واقعيت را در حكومت اسلامي طالبان ديديم که چگونه راديو و تلويزيون تحريم شد و مجسمه های بودا را كه از سرمايه هاي ملي و باستاني آن كشور بود . با هزاران سال قدمت منفجر نمودند .
در واقع بعضي نماد هاي ناخوش آيند اسلام را كه متوليان دين سالها پشت پرده انكار پنهان مي داشتند توسط طالبان نمايان گشت . و آن روي سكه بر آب افتاد .
امروز هم سمبل احكام شرع را در سودان و عربستان سعودي مي بينيم . اين كشورها كه مفهوم سنتي اسلام را مستقيما از سرچشمه ذلال قرآن برداشت مي كنند . با خیلی از جلوه های هنر مخالفند . از جمله هنر مجسمه سازی . نقاشی. و سینما .
شواهد نشان می دهد که اسلام هيچگاه پشتیبان هنرهای هفتگانه نبوده . و هیچ نشانه ای از تشویق هنرمند نمی بینیم . نه در قرآن و نه در احکام شرع .
در سنت و حدیث هم مطلبی در تائید هنر و هنرمند نداریم . که اگر کسی می داند به ماهم بگوید .
برعکس موارد متعددی وجود دارد که اسلام هنر را نکوهش نموده . از جمله در مورد شعر و شاعری که در قرآن در سوره شعرا آمده . وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿224﴾ و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند (224) .
بنابراين اگردر ایران امروز هنوز هم درگوشه و كنار يك اثر هنری يافت شود . از جوهر ذات ایرانی مایه می گیرد . به مصداق هنر نزد ایرانیان است و بس . و نه از فرهنگ اسلامی .
اما تنها هنری که اسلام به افراط از آن مایه می گیرد . هنر سخنوری است كه به اصطلاح علم کلام و فن بیان می نامد .
توجه علماي دين به اين هنر از آن جهت است كه با ابزار سخنوري مي توان جمعيتي را متاثر ساخت و اعتقادات خود را در باور آنان القا نمود .
واقعيت اين است كه هنر سخنوري سرمايه اي عظيم است در جهت تغيير مسير فكري و اعتقادي جامعه تا سخنور انديشه را به چالش كشد براي كسب اعتبار و يافتن هوادار .
مهارت سخنران مي تواند احساسات را تحریک کند و به غلیان در آورد . آدمي را به وجد آورد و يا متاثر سازد . به ويژه در مردمي كه احساس را بر عقل مقدم مي دارند . و اين ابزار گاه مفید می افتد . گاه مضر .
با بهره گيري از ابزار مغلطه وسفسطه در قالب سخنراني می توان هست را نیست و نیست را هست و حقیقت را وارونه جلوه داد .
و الحق که اسلام از این هنر بهره کافی و وافی برده . گاه در نقش واعظ و خطیب و مبلغ در لباس روحانی . و گاه در نقش روشنفکران دینی در لباس دانشگاهي .
اسلام هنر را در کلیت و به خاطر نفس هنر پشتیبانی نمی کند . بلکه مسلمانان گونه ای از هنر را مساعدت کردند که در خدمت اسلام باشد . مثل کاشی کاری و تزئین مساجد و یا کنده کاری (و ان یکاد) بر روی ظروف مسی .
شاید آشتی ناپذیری اسلام با هنر و هنرمند. به اقتضای فرهنگ اعراب جاهلی باشد . که خود هیچ هنری در چنته نداشتند . چندانکه هنر دستی و یا فنون اولیه صنعت را هم نمی دانستند .
آشنائی با این واقعیت هاست که می توان تا حدودی فقر فکری و فرهنگی و علت عقب ماندگی ملت های اسلامی را درک کرد .
تاثیر هنر در جسم و جان و روح و روان آدمی چندان است که بزرگان هنر را برتر از گوهر دانسته اند . چراکه هنر روح را صيقل مي دهد .
خشكي و خشونت را به نرمي و عطوفت مي نشاند . روح رقيق و ذوق سليم هنرمند . زیبائی . اخلاق و معنویت را در سطح جهان گسترش دهد .
هنرمندان در شکل گیری تمدنها نقشی برجسته و اساسي داشته اند . و شاهان باستان هنر و هنرمند را گرامی می داشتند .
تقريبا هيچ يك از اديان با هنر و هنرمند خصومت و دشمني نداشتند . برخي مشوق هنر بوده اند . و بعضي بي تفاوت از كنار آن گذشته اند . بعضي هم در جهت گسترش دين خود ازهنر بهره گرفته اند . از جمله بهره گيري حضرت ماني پيامبر ايراني از هنر نقاشي .
سئوال این است که رابطه اسلام با هنر و هنرمند چگونه است ؟ آیا دین اسلام هنر ستیز است یا هنر پرور ؟ آیا قدر هنر می شناسد ؟ واگر بله . چه هنرهائی ؟
پاسخ فوري و قطعی به این سئوال دشوار است . زیرا رابطه اسلام با هنر از ابتدا چندان شفاف نبوده و اکنون نیز روشن نیست .
از میان هنرهای اصلی که ما به عنوان هفت گانه می شناسیم شامل . موسیقی . نقاشی . نویسندگی . شعر . تئاتر . مجسمه سازی و سینما کمتر موردی می توان یافت که مورد تائید اسلام باشد .
به اين دليل كه اگر اسلام مشوق هنر می بود . مي باید در میان طایفه علما و فقها که پرچم دار دیانت و سمبل دینداری ا ند . هنری نمایان می شد . در حالیکه شما یک عالم فقیه نمی توانید نشان دهید که هنری عرضه کرده باشد .
در زادگاه اسلام یعنی سرزمین حجاز كه فرهنگ اصيل اسلامي در پوست و خون مردم آن اجين است . هیج اثر هنري که ارزنده و هم طراز هنر جهاني باشد نمی توان یافت .
1-هنر معماری در اسلام منحصر است . به ساختن مسجد و مقبره با نشانه يك گنبد و دو مناره که گويا به منظور اشاعه بانک اذان و برگزاری نماز بوده است .
لاكن بناهائی که مایه بهت و حیرت کارشناسان و صاحبنظران شود و گویای مجد و عظمت و افتخارملي باشد . مثل اهرام سلاسه مصر و یا تخت جمشید در ایران . و یا بناهای عام المنفعه مثل سدسازی و احداث پل در حاکمیت اسلام اندک است .
برعكس سرداران اسلام در کار ویران کردن آثار باستانی در سرزمين ساير ملل و دیگراقوام كوشا بوده اند . تازيان پس از غلبه بر سپاه ايران در جنگ قادسيه . در تخريب بناهاي آباد و مظاهر تمدن و فرهنگ اين سرزمين چيزي فروگزار نكردند .
مثل تخريب ایوان مدائن . دانشگاه جندی شاپور . معابد . آتشکده . مجسمه . و سوزاندن كتاب و کتابخانه عظيم جندي شاپور . متاسفانه علمای اسلام اينگونه ويرانگري ها را به نحوي توجيه نموده . محو آثار طاغوت خوانده اند .
2-هنر موسيقي آواز ورقص از قدیم و ندیم در مقام طعن و لعن و شماطت علمای دین بوده . و تعابیر نه چندان محترمانه ای مثل( مطرب و رقاص ) از هنرمندان اين رشته داشته اند .
در احكام شرع اسلام رسما و قانونا هنر رقص . موسیقی سنتی . آواز زنان و غیره ممنوع و مردود است .
گوشه ای از هنر موسیقی ایرانی که مایه وجد و شعف است . برچسب غنا و مبتذل خورده از اين هنر بة كنايه فسق و فجور تعبير شده و اسباب آن را آلات لهو و لعب گفته اند .
مرحوم شهید رجائی در اولین اقدام خود در پست وزارت آموزش و پرورش . دستور داد کلیه آلات موسیقی در مدارس معدوم شود .
ظرف 30 سال گذشته که حاکمیت به دست دینداران افتاد . ترانه خوانی چندان مغضوب و مترود شد. و در مزمت آن افراط کردند که دیگر شوق و ذوق آهنگ سازان و ترانه سرایان هیچ شکوفه نداد .
ریشه این نهال نوپا چنان خشکید که اگر روزی خودحاكميت بخواهد این هنر را بازسازی و احیا کنند آسان نخواهد بود . به صدق گفته حكيم طوس : هنر خوار شد اهرمن ارجمند .
کما این که در صحنه سریالهای تلویزیونی به وقت نیاز مفرط ناچارند ترانه های 30 سال پیش را به طور نیم بند بخوانند و در حالت شتر سواری دولا دولا اجرا كنند .
احتمال ظهور افرادی که بتوانند پا جای پای هنرمندان سابق چون جلیل شهناز . فرامرز پایور و پرویز یاحقی بگذارند به معجزه شبیه است .
روزگاری ترانه هنرمندان ايراج . دلكش . مرضیه . گلپايگاني و.... . نقل کوچه و بازار بود و از زبان جوانان زمزمه می شد . و بر دل می نشست . و اکنون از برکت متولیان دین تنها آه وحسرت است . که از دل بر می آید .
طبع لطیف ترانه سرا و و شور وحال آوازه خوان در جامعه عطر مهر می پراکند . که روح نواز بود و شادی بخش . و امروز آوای شوم مرثیه خوانان است که بر دلها غبار غم مي نشاند . چنانكه حافظ مي گويد . سماع وعظ كجا نغمه رباب كجا .
3-هنر مجسمه سازي . عكاسي . سینما . تلویزیون و تئاتر هم در اسلام جايگاه شايسته اي ندارد .
اين واقعيت را در حكومت اسلامي طالبان ديديم که چگونه راديو و تلويزيون تحريم شد و مجسمه های بودا را كه از سرمايه هاي ملي و باستاني آن كشور بود . با هزاران سال قدمت منفجر نمودند .
در واقع بعضي نماد هاي ناخوش آيند اسلام را كه متوليان دين سالها پشت پرده انكار پنهان مي داشتند توسط طالبان نمايان گشت . و آن روي سكه بر آب افتاد .
امروز هم سمبل احكام شرع را در سودان و عربستان سعودي مي بينيم . اين كشورها كه مفهوم سنتي اسلام را مستقيما از سرچشمه ذلال قرآن برداشت مي كنند . با خیلی از جلوه های هنر مخالفند . از جمله هنر مجسمه سازی . نقاشی. و سینما .
شواهد نشان می دهد که اسلام هيچگاه پشتیبان هنرهای هفتگانه نبوده . و هیچ نشانه ای از تشویق هنرمند نمی بینیم . نه در قرآن و نه در احکام شرع .
در سنت و حدیث هم مطلبی در تائید هنر و هنرمند نداریم . که اگر کسی می داند به ماهم بگوید .
برعکس موارد متعددی وجود دارد که اسلام هنر را نکوهش نموده . از جمله در مورد شعر و شاعری که در قرآن در سوره شعرا آمده . وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿224﴾ و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند (224) .
بنابراين اگردر ایران امروز هنوز هم درگوشه و كنار يك اثر هنری يافت شود . از جوهر ذات ایرانی مایه می گیرد . به مصداق هنر نزد ایرانیان است و بس . و نه از فرهنگ اسلامی .
اما تنها هنری که اسلام به افراط از آن مایه می گیرد . هنر سخنوری است كه به اصطلاح علم کلام و فن بیان می نامد .
توجه علماي دين به اين هنر از آن جهت است كه با ابزار سخنوري مي توان جمعيتي را متاثر ساخت و اعتقادات خود را در باور آنان القا نمود .
واقعيت اين است كه هنر سخنوري سرمايه اي عظيم است در جهت تغيير مسير فكري و اعتقادي جامعه تا سخنور انديشه را به چالش كشد براي كسب اعتبار و يافتن هوادار .
مهارت سخنران مي تواند احساسات را تحریک کند و به غلیان در آورد . آدمي را به وجد آورد و يا متاثر سازد . به ويژه در مردمي كه احساس را بر عقل مقدم مي دارند . و اين ابزار گاه مفید می افتد . گاه مضر .
با بهره گيري از ابزار مغلطه وسفسطه در قالب سخنراني می توان هست را نیست و نیست را هست و حقیقت را وارونه جلوه داد .
و الحق که اسلام از این هنر بهره کافی و وافی برده . گاه در نقش واعظ و خطیب و مبلغ در لباس روحانی . و گاه در نقش روشنفکران دینی در لباس دانشگاهي .
اسلام هنر را در کلیت و به خاطر نفس هنر پشتیبانی نمی کند . بلکه مسلمانان گونه ای از هنر را مساعدت کردند که در خدمت اسلام باشد . مثل کاشی کاری و تزئین مساجد و یا کنده کاری (و ان یکاد) بر روی ظروف مسی .
شاید آشتی ناپذیری اسلام با هنر و هنرمند. به اقتضای فرهنگ اعراب جاهلی باشد . که خود هیچ هنری در چنته نداشتند . چندانکه هنر دستی و یا فنون اولیه صنعت را هم نمی دانستند .
آشنائی با این واقعیت هاست که می توان تا حدودی فقر فکری و فرهنگی و علت عقب ماندگی ملت های اسلامی را درک کرد .