سالها نوشته ام از تو ایی که نمیدانم هستی یا تنها گوشه ای از فکر من بودی..
گمان میکردم میتوانم زنده ات کنم" نفسم را با تو تقسیم کنم و هستی ام را پیش کش نگاهت کنم..
اما انگار از این خیال؛ تنها غباری بر قلب پاره پاره ی من خواهد نشست ؛ و تو در آسمان مرا به نگاهی خواهی کشت
کاش قبل از باور نبودنت ؛ دستانم را زیر خروارها خاک دفن میکردی تا دلتنگی هایم را فاش نمی کردند" پرسید مریم از این دل نوشته ها! چشمم به خاک افتاد و سینه ام شکاف خورد از این سوال..
مریمم من با خیال خود عاشقم؛ مریمم من چون نماز شب تو درتاریکی به دنبال راهی به آسمان میگردم ..
مریمم این بهانه است تا دری شود به روی رفتنم
مریمم من خسته ام از دیار ؛ از این زمانه و این فاصله ها...
مریمم بعد من؛ کودک مرا بیدار کن و به او یاد بده تا بخواند نمازهای شبانه ی تو را " و به او یاد بده تا از این راه به انتهای آسمان ها برسد..
و اما خیال از ماندنم گذشت؛ می روم یا به دنبال گمشده ام در آسمان ها " یا به عمق خاک به دنبال خودم میگردم
گمان میکردم میتوانم زنده ات کنم" نفسم را با تو تقسیم کنم و هستی ام را پیش کش نگاهت کنم..
اما انگار از این خیال؛ تنها غباری بر قلب پاره پاره ی من خواهد نشست ؛ و تو در آسمان مرا به نگاهی خواهی کشت
کاش قبل از باور نبودنت ؛ دستانم را زیر خروارها خاک دفن میکردی تا دلتنگی هایم را فاش نمی کردند" پرسید مریم از این دل نوشته ها! چشمم به خاک افتاد و سینه ام شکاف خورد از این سوال..
مریمم من با خیال خود عاشقم؛ مریمم من چون نماز شب تو درتاریکی به دنبال راهی به آسمان میگردم ..
مریمم این بهانه است تا دری شود به روی رفتنم
مریمم من خسته ام از دیار ؛ از این زمانه و این فاصله ها...
مریمم بعد من؛ کودک مرا بیدار کن و به او یاد بده تا بخواند نمازهای شبانه ی تو را " و به او یاد بده تا از این راه به انتهای آسمان ها برسد..
و اما خیال از ماندنم گذشت؛ می روم یا به دنبال گمشده ام در آسمان ها " یا به عمق خاک به دنبال خودم میگردم