کلمه ها،احساسات واندیشه ها

عباراتی وزین و درخور بودند جناب حیران
سپاس

فدای دوست ادیب ما در فروم سهیل عزیز ممنونم بزرگوار

درحضور خارها هم می شود یك یاس بود
در هیاهوی مترسك ها پر ازاحساس بود
میشود حتی برای دیدن دپروانه ها
شیشه های مات یك متروكه را الماس بود
دست در دست پرنده بال در بال
نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود
كاش می شد حرفی از "كاش می شد"هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود

تکریم اهل قلم ؛ به کرامت مسطور
به همت حیرانی ، زبان دل مسحور

آقا حیران واقعا قشنگ بود
خیییییلی زیبا
تصمیم گرفتم پرینتش کنم و به دیوار اتاق بچسبونم و بهش عمل کنم
واقعا استفاده کردیم
ممنونم

تو خود زیبا ببینی عشق و حال را
بنازم چشم و هم ،فهم و کمال را

اما داداش احمد من سهیل هستم که برای آقا حیران نوشته ام

متوجه شدم عزیز
اینجور کلمات در خور ما نیست
این جملات وزین نام آقا حیران است و بس

احمد آقا خدا نکنه کسی از ما برنجه که دیگه میریم و بر نمی گردیم ، اگه یادتون باشه برای شما هم بداهه خوانی کردم ، در ثانی ما که باشیم که درساحت بزرگواری مثل شما حرفی بزنیم ، شعری بگیم یا خدای نخواسته کوچک ترین جسارتی بکنیم
من خاک پای شما هستم و دراین مطلب هم هیچ تعارفی نمی کنم ،

من اصلا ناراحت نشدم آقا سهییل این حرفا چیه عزیز
ما هم دوستون داریم
کاملا بی تعارف حرف زدم. از روزی که در حضور شما دوستان بودم حس کرده ام که با انسانهای خردمند و اندیشمندی دوست شده ام و این اتفاق بزرگی در زندگیم محسوب میشود
ما دیگه شما رو میشناسیم، با ما تعارفات رو کنار بگذارید
خوشحالم از هم صحبتی با تمام بچه های فروم

ستوده به گیتی ترا نام و رنگ
همین بس که آمد زمستی به چنگ
محمد به احمد یکی نام شد
به پا از جضورت ، سواران به جنگ

بزارم؟PRIVATE MESSAGE آقا سهیل میتونم واستون

چرا که نه احمد آقا ، . خیلی هم خوشحال میشم . این در واقع از لطف و مرحمت شماست

دوستان عزیز ممنونم از شما دوستان با صفای خودم