Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


مشاعره

power_settings_newLogin to reply
+35
javad57m
saeedeh 27
sepideh
beul
nima20mehdi
N@3RIN
azarmina
سها
omid
smahdi
112
vahab
farhad
مالدار
Diosa
hajreza
kaveh
kudakaneehsas
mohammadali
nahid
mohammad moafi madani
babak
mahsa
nohed
احمد رضا
sohailsoltani
sezar
poopak
sahar
tasbiheabi
elnaz
niloofar
yady
faezeh
hiran
39 posters

descriptionمشاعره Emptyمشاعره

more_horiz
دوستان در اینجا هروقت گذرتون افتاد در مشاعره شرکت کنید وبه نفر قبلی جواب بدین

مشاعره که همه میدونید شعر شما با اخرین حرف شعر دوست قبلی یتان شروع میشه

حلا من استارت میزنم

اشاره میکنم از مرد ناشی .....گلی گم کرده ام شالا تو باشی

به قول شاعران ی بدین

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
سلام حیران جان
چه پیشنهاد قشنگی
16


یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاه ِ کامران بود از گدایان عار داشت

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
سلام فایزه ممنونم ابجی


تو که هم بغض شباویزی و هم رقص هما ....... چنگ باران به سر انگشت تو آید به صدا

16

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
آقا حیران این کارتون منو یاد یکی از قدیمیای فروم انداخت ..!!
بچه ها آقای مرادیو یادتون هست ؟
راس راسی دیگه نیومدا ..
نکنه جدی جدی یه چیزیش شده .. 20
وااای نمیدونین این حس چقدر اشک منو در میاره " اینکه یه روزی اگه یکی یه چیزیش بشه بقیه از کجا میفهمن .. !! 9
آره میدونم دیوونم .. !! ولی این اصلا دلیل نمیشه بگین به ما ربطی نداره هاااااااااااااا 21

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دوستان در اینده مشاعره را فی البدایه مکنیم تا هرکه خودش شعر بگه.





هرکس به طریقی دل ما می شکند ......بیگانه جدا دوست جدا می شکند.


فایزه د بدین ابجی

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz



یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد...دوستی کی اخر امد دوستاران راچه شد

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهدو از غم ما هیچ غم نداشت

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تو آن درخت تناور در قلب جنگل سبزی
تو منتظری یگانه مرد این دشتی
افسوس که رفتی و یاران همه در بند و گرفتار
ای قم بپاخیز که وقت است از این عزلت بدر آئی

تسلیت به مناسبت درگذشت بزرگ مرجع عالم تشیع حضرت ایت اله منتظری

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
الا ای بزرگان ایران فرم....از اینجا شما را نظاره گرم

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یادت هست
من با چشمان تو
اندوه آزادی هزار پرنده ی بیراه را
گریسته بودم و تو نمی دانستی!

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یکی از بزرگان ایران فروم ...همون کاربری گفته نیلوفرُم

کجایید یاران ایران فروم...جوابش بگویید که من دلخورُم
16

باتشکر از ابجی نیلوفر

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یکدم آسوده کنار جوی می باید نشست
پندها از نغمه ی آب روان باید گرفت

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تو باتوم به دستی که مجرم رمی ....ندادند که بر فرق مردم زنی


فایزه سلام تصویر لگویت زیبا شده 16

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یادش به خیر آنکه مرا گفت این حدیث
آزادگی به قامت سرو چمن نگر

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz


رهرو ان نیست که گهی تند وگهی خسته رود ...رهرو ان است که اهسته وپیوسته رود

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

" د " بدید 11

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
درمیان رهبران زمان
کاش درک می شد علی زمان

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نگاهت ساده و شيداست ، باور کن
صدايت موج درياهاست ، باور کن
....
ن بدید
16 16 16 16

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویت
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

16

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
کاش می شد درغربتت ناله کرد
کاش می شد در فراغت ناله زد
کاش می شد مردمان می فهمیدنت
کاش می شد ساعت دوری به پایان می رسید
کاش می شد ساعت وساعت به لحظه می رسید
....

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

ی رو بدید بیاد 3

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یاصاحب الزمان بیا،بیا
بیا که ناله های غم فزون گرفته است
بیا بیا
بهانه باریدن ابرهابیا
بیا بهانه گریه ی شب زنده دارها
بیا بیا

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
آیا هرگز
کوکویی شام یازده سر عائله خواهد شد؟
چه فکر شترانه ی ابلهانه ای!
من هیچ ندارم،
هیچ...
جز همین صفحه و
این قلم دشتی افکار ابلهان...

تکیه بده!
به شانه هایم تکیه بده و گریه کن!
من نیز این چنین خواهم کرد...

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست
ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
سرم به روی ابرهای بارانی است
بیا که اشک های چشم طوفانی است
بیا که لحظه لحظه ی امرم بارانی است
بیا که مرز ندارد این ابر بارانی
بیا بیا
............

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
اهل كاشانم

روزگارم بد نيست

تكه ناني دارم ، خرده هوشي ، سر سوزن ذوقي .

مادري دارم ، بهتر از برگ درخت .

دوستاني ، بهتر از آب روان

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ...ز بامی که برخاست مشکل نشیند

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد آشیان هرجا گزیدم لانه صیاد شد

مشاعره س دیگه جدی نگیرید !!!

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در ديده ي مات تو آهنگ وداع است

ايواي من،در اين سفر باز آمدن نيست

اي جان من! در چشم بيتابم نگه كن

تو ميروي اما مرا جاني بتن نيست

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
sezar wrote:
در ديده ي مات تو آهنگ وداع است

ايواي من،در اين سفر باز آمدن نيست

اي جان من! در چشم بيتابم نگه كن

تو ميروي اما مرا جاني بتن نيست


ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
sahar wrote:
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

ی رو بدید بیاد 3

يه روزي بر بام ديدار روي دوست.......گريبانم چاك چاك در پاي دوست

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
faezeh wrote:
سلام حیران جان
چه پیشنهاد قشنگی
16


یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاه ِ کامران بود از گدایان عار داشت

ترسم كه ياران همه روند ومابي يار........پادشاهم بر بام گريه اش زير بار

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
روح من در جهت تازه اشياء جاري است .

روح من كم سال است .

روح من گاهي از شوق ، سرفه اش ميگيرد .

روح من بيكار است :

قطره هاي باران را ، درز آجرها را ، مي شمارد .

روح من گاهي ، مثل يك سنگ سر راه حقيقت دارد

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دادت خدای مخفی دُر سخن وگرنه
زین گونه نیست دری در سینه بحر و کان را

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
امروز که بی تاب تو ام
جای تو خالیست
فردا که می ایی
نفسی نیست
نفسی نیست دگر
در این خانه کسی نیست دگر ..


16

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ره خطر ناک است و منزل دور و مقصد ناپدید
آه یارب این چنین وادی چگونه طی شود ؟!

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
با دال شروع كنيم با الامت تعجب كه نميشه همون داله فكر كنم انم يه شعر از وحشي بافقي



در آه ما نهفته خزان و بهار حسن اوليست اينکه کس نشود هم نبرد ما
به نوميدي کشيد آخر همه اميدواريهادلم را بود از آن پيمان گسل اميد ياريها
گر سبک روحي تواني خيمه زد بر روي آب پاک ساز از غير دل ، وز خود تهي شو چون حباب
هم حريفان تو مي‌گويند پيش از آفتابقصه‌ي مي خوردن شبها و گشت ماهتاب
ديدي که چه شد با چه کسان يار مصاحب شد يار به اغيار دل آزار مصاحب
چو شيدايي ببيند هيچ ياد ما کند يا ربگهي از مهر ياد عاشق شيدا کند يا رب
نيست از شادي ديدار مرا خواب امشب مژده‌ي وصل توام ساخته بيتاب امشب
وصيت مي‌کنم باشيد از من با خبر امشبز شبهاي دگر دارم تب غم بيشتر امشب
دگر قصد که داري اي جهاني کشته‌ي نازت کسي خود جان نبرد از شيوه‌ي چشم فسون سازت
آرزو بخش دل اندوهگين من کجاستاين زمان يارب مه محمل نشين من کجاست
خوي گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست ياد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
گر به ظاهر سخنش نيست، سخن بسيار استلطف پنهاني او در حق من بسيار است
بر حذر باش در اين راه که سر در خطر است در ره پر خطر عشق بتان بيم سر است
سلخ ماه دگر و غره‌ي ماه دگر استبازم از نو خم ابروي کسي در نظر است
يک منزل از آن باديه‌ي عشق مجاز است تا مقصد عشاق رهي دور و دراز است
سخن به رمز بگويم که غير، غماز استخوش است بزم ولي پر ز خائن راز است


حالا ت رو برو ببينم چه ميكني يا علي [You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

" ی " بدید 61

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یافت"مخفی" در بساط زندگانی کام خویش
هر که کار دهر را بر خویشتن آسان گرفت

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
تو ريشه بودي من درخت سبز بودم

با دوريت هر شاخه ام بي بارو برگست

اكنون كه ميبينم ترا در چنگ پائيز

در گوش من، در جان من ، فرياد مرگست

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
بازم ت منبع يادتون نره نظامي ليلي ومجنون

تو کز عبرت بدين افسانه ماني چه پنداري مگر افسانه خواني

درين افسانه شرطست اشک راندن گلابي تلخ بر شيرين فشاندن

بحکم آنکه آن کم زندگاني چو گل بر باد شد روز جواني

سبک رو چون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کافاق من بود
جيم بده بزار فضا تغيير كنه

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
nohed wrote:
بازم ت منبع يادتون نره نظامي ليلي ومجنون

تو کز عبرت بدين افسانه ماني چه پنداري مگر افسانه خواني

درين افسانه شرطست اشک راندن گلابي تلخ بر شيرين فشاندن

بحکم آنکه آن کم زندگاني چو گل بر باد شد روز جواني

سبک رو چون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کافاق من بود
جيم بده بزار فضا تغيير كنه

جز غم به جهان کسی مرا یار نشد
کس مونس من جز غم دلدار نشد

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
در این دنیا که مردانش عصا از دست کور میدزدند
من ِ خوش باور نادان از این مردم محبت جستجو کردم

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
ميبوسمت ميبوسمت اي تك مسافر

ميبينمت بهر سفر پا در ركابي

جانا درنگي، تاسپند اشك ريزم

بر آتش دل-از چه اينسان در شتابي؟

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
یا رب که زچشم زخم دوران هرگز
دردی نرسد نرگس بیمار ترا

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
آنان به مرگ وام ندارند
آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
آنان که ترس را
تا پشت مرزهای زمان راندند
آنان به مرگ وام ندارند
آنان فراز بام تهور
افراشتند نام
آنان
تا آخرین گلوله جنگیدند
آنان با آخرین گلوله خود مردند
آری به مرگ وام ندارند
آنان
عشاق عصر ما
پویندگان راه بلا راه بی امید
مادر ! بگو که در تک این خانه خراب
گل های آتشین
در باغ دامن تو چه سان رشد می کنند ؟
این خواهر و برادر من ایا
شیر از کدام ماده پلنگی گرفته اند ؟
پیش از طلوع طالع
امشب ستارگان به بستر خون خسته خفته اند
بیدار باش را
در کوچه های دور
در شاهراه خلق به او درآورید
دلخستگان به بستر خون تازه خفته اند

descriptionمشاعره EmptyRe: مشاعره

more_horiz
دردا که عجوزه ای رخ نمود به شمایل مهر
بنیاد صفا و قرار دل از هم گسست
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply