Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionسفره خالی Emptyسفره خالی

more_horiz
یاد دارم در غروبی سردِ سرد
می گذشت از کوچه مان یک دوره گرد
داد می زد :
کهنه قالی می خرم
دست ِ دوم ، جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید ، بغضش شکست
اول ِ ماه هست و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ! ولی این زندگیست ؟!
بوی نان تازه هوشش را ربود
اتفاقا" مادرم هم روزه بود !
خواهرم بی روسری بیرون دوید !!
گفت آقا ؛ سفره خالی می خرید ؟!

descriptionسفره خالی EmptyRe: سفره خالی

more_horiz
چه بگويم وقتي واقعيتها آدم را فريب بدهند چه کارمي شود کرد؟ روزگاريست که حقيقت
هم لباسي ازدروغ برتن کرده است وراست راست درخيابان راه مي رود... عشق نشسته است
کنار خيابان ،کلاهي کشيده برسرودارد گدايي مي کند ومرگ، درقالب دخترکي زيبا ،
گلهاي رز زرد مي فروشد. زندگي اما ، درلباس افسر پليس براي ماشين هاي تمدن سوت مي
زند... همه اين ها دريک چيزمشترکند... بازيگراني که درهمه سکانسهاي زندگي يک
چيزرا به نمايش مي گذارند:
پلاس کهنه انديشه را دور بايد انداخت

descriptionسفره خالی EmptyRe: سفره خالی

more_horiz
چه زیبا گفته ای سزار عزیز .
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply