[img:f7ff][You must be registered and logged in to see this link.]
چگونه ميتوانيم مثبتانديشي را يادبگيريم؟ آيا اين فراگيري، به ما كمك مي كند كه استرسهاي مختلف را كنترل كنيم؟
معمولا در مورد آنچه پيرامونمان اتفاق ميافتد، تفسيرهاي گوناگوني داريم. اين تفسيرها ميتواند به شكل مخرب و ويرانگر باشد كه در اين صورت باعث ايجاد ناخوشايندي و ناتواني در افكار و رفتار ما شده و امكان يك زندگي سالم ومناسب را از ما سلب ميكند.
در حالي كه با تفسير معقول و غيرشتابزده مسايل (به گونهاي كه به خودمان فرصت ارزيابي همه جانبه مسئله را بدهيم) با وجود همه گرفتاريهاي روزمره، ميتوانيم در نهايت زندگي موفقي داشته باشيم. اگرچه در آغاز ماجرا، همه چيز نااميدكننده و غمانگيز بنظر بيايد.
اگر شما به اين مسئله شك كردهايد كه آيا در الگوهاي فكري مخرب، گيرافتادهايد يا نه، ميتوانيد اين سوال را از خود بپرسيد كه براستي اين گونه انديشيدن، چه سودي براي شما درپي دارد.
و اما اگر اين روش برخورد با مسايل هيچ سودي براي شما ندارد، پس بدانيد كه با بكارگيري اين نوع الگوها، شما بدترين دشمن براي خود هستيد.
آيا واقعا شما ميخواهيد فردي باشيد كه معمولا بايد به زور او را وادار به كاري كرد و خودش قدرت شناخت مسايل و تصميمگيري مناسب ندارد؟
اگر اين چنين نيست، شما ميتوانيد با توجه به موارد زير، از اين وضعيت خارج شويد:
اول از همه عقايد ويرانگر را كه به طور مرتب با خود تكرار ميكنيد بشناسيد.سپس، تلاش كنيد عقايد درستي را جايگزين آنها كنيد تا به شما كمك كند در زندگي رشد و پيشرفت داشته باشيد.
براي آشنايي با اين نوع افكار و رفتار،مثالهايي در هر دو بعد، افكار منفي و مثبت انديشي در همان مورد را دنبال مي كنيم:
افكار منفي:
زندگي نيازي به شور و عشق نداردو براي انجام هر كاري تنها موافقت ديگران كافي است.
مثبت آن:
من بر احترامگذاري به "خود" خودم و عشق ورزيدن به هرچيزي كه شوري را در من برميانگيزد، تاكيد دارم.
منفي:
من نميتوانم به احساساتم كمك كنم، چون هيچ كنترلي بر آنها ندارم.
مثبت آن:
من بر احساساتم كنترل زيادي دارم و تمرين ميكنم به خودم در اين مورد راست بگويم.
منفي:
شادي و خوشحالي رهآورد كم تحركي، راحتي، بي خيالي و عدم فعاليت است.
مثبت آن:
افراد وقتي خيلي شاد هستند كه فعال و مجذوب ايجاد خلاقيتاند و يا اينكه خود را وقف ديگران ميكنند.
منفي:
من به كساني نياز دارم كه بزرگتر و باقدرتتر هستند و ميتوانند از من مراقبت كرده و به من كمك كنند.
مثبت آن:
اينكه من برپاهاي خودم به ايستم و به تواناييهايم براي رويايي با مشكلات زندگي اطمينان كنم، خيلي بهتر است.
منفي:
من نيازدارم كه ديگران مرا فردي شايسته، باهوش، موفق و قابل احترام بدانند.
مثبت آن:
من تلاش ميكنم كارهايم را انجام دهم حتي اگر نتوانم بهترين باشم.من خودم را با همه محدوديت هايم ميپذيرم.
افكار منفي:
من نميتوانم به خاطر كارهاي بدي كه كردهام خودم را ببخشم.
مثبت آن:
من از هر آنچه تاكنون برايم اتفاق افتاده، درس ميگيرم و تلاش ميكنم تجربياتم را به گونهاي به كار گيرم كه بهتر مرا با زندگيام در آينده، هماهنگ كند.
منفي:
ناخوشايندي من به عوامل سطحي و خارجي وابسته است كه از سوي افراد و اساسا حوادث بوجودآمده، به من تحميل شده است.
مثبت آن:
من ميپذيرم كه بيشترين ناخوشاينديها معمولا نتيجه رفتار و ادامه عكسالعمل هاي خود فرد است تا اينكه به برخوردهاي ديگران مربوط باشد.
منفي:
هر چيزي را كه من و زندگيام را تحت تاثير قرار داده است را تا پايان عمر، با قدرت دنبال خواهم كرد.
مثبت آن:
من سعي ميكنم از تجربيات قبلي خود درس بگيرم اما درصورتي كه ضروري نباشد، با آنها خود را كنترل نميكنم و به طور مداوم رفتارم را زير ذرهبين قرار نميدهم.
منفي:
آنچه ديگران انجام ميدهند براي من خيلي مهم است و من بايد همواره تلاش كنم كه آنها در جهت آنچه من ميخواهم حركت كنند.
مثبت آن:
اگر ديگران در برابر خواست هاي من به طور مداوم كوتاه ميآيند، اين به دليل درستي تصميمات و خواستهاي من نيست. بلكه ممكن است برخي فشارها آنها را وادار به نشاندادن چنين عكسالعملهايي كند.
منفي:
اجتناب از رويارويي با مشكلات زندگي و مسئوليت هاي مختلف آسانتر از رويارويي مستقيم با آنهاست.
مثبت آن:
در يك مسير طولاني، آسانترين راه معمولا سختترين آنهاست. تنها راهحل مشكلات سخت، رويايي با آنها و تلاش عملي براي حل اين مسايل است.
افكار منفي:
وقتي احساس ميكنم كاري خطرناك است، بايد به شدت در مورد آن نگران باشم.
مثبت آن:
در صورتي ميتوانيم كاري را به بهترين وجه انجام دهيم كه تلاش كنيم آن را در حد امكان بدون آسيب و يا با آسيب پذيري كمتر و به صورت قابل كنترل دنبال كنيم. اگر اين كار امكانپذير باشد بعد از آن ميتوانيم هوشيارانه و بدون اتلاف انرژي، نگراني ها را متوقف كنيم.
منفي:
اين خيلي وحشتناك است كه كارها آن گونه كه من ميخواهم پيش نروند.
مثبت آن:
سعي ميكنم شرايط محيطي را به گونهاي تغيير دهم يا تحت كنترل درآورم كه رضايت بيشتري در من ايجاد شود.به اين ترتيب، وقتي موقعيتام را بخوبي بشناسم و آن را بپذيرم، ميتوانم از بروز مسايلي كه بنظرم وحشتناك هستند، جلوگيري كنم.
چگونه ميتوانيم مثبتانديشي را يادبگيريم؟ آيا اين فراگيري، به ما كمك مي كند كه استرسهاي مختلف را كنترل كنيم؟
معمولا در مورد آنچه پيرامونمان اتفاق ميافتد، تفسيرهاي گوناگوني داريم. اين تفسيرها ميتواند به شكل مخرب و ويرانگر باشد كه در اين صورت باعث ايجاد ناخوشايندي و ناتواني در افكار و رفتار ما شده و امكان يك زندگي سالم ومناسب را از ما سلب ميكند.
در حالي كه با تفسير معقول و غيرشتابزده مسايل (به گونهاي كه به خودمان فرصت ارزيابي همه جانبه مسئله را بدهيم) با وجود همه گرفتاريهاي روزمره، ميتوانيم در نهايت زندگي موفقي داشته باشيم. اگرچه در آغاز ماجرا، همه چيز نااميدكننده و غمانگيز بنظر بيايد.
اگر شما به اين مسئله شك كردهايد كه آيا در الگوهاي فكري مخرب، گيرافتادهايد يا نه، ميتوانيد اين سوال را از خود بپرسيد كه براستي اين گونه انديشيدن، چه سودي براي شما درپي دارد.
و اما اگر اين روش برخورد با مسايل هيچ سودي براي شما ندارد، پس بدانيد كه با بكارگيري اين نوع الگوها، شما بدترين دشمن براي خود هستيد.
آيا واقعا شما ميخواهيد فردي باشيد كه معمولا بايد به زور او را وادار به كاري كرد و خودش قدرت شناخت مسايل و تصميمگيري مناسب ندارد؟
اگر اين چنين نيست، شما ميتوانيد با توجه به موارد زير، از اين وضعيت خارج شويد:
اول از همه عقايد ويرانگر را كه به طور مرتب با خود تكرار ميكنيد بشناسيد.سپس، تلاش كنيد عقايد درستي را جايگزين آنها كنيد تا به شما كمك كند در زندگي رشد و پيشرفت داشته باشيد.
براي آشنايي با اين نوع افكار و رفتار،مثالهايي در هر دو بعد، افكار منفي و مثبت انديشي در همان مورد را دنبال مي كنيم:
افكار منفي:
زندگي نيازي به شور و عشق نداردو براي انجام هر كاري تنها موافقت ديگران كافي است.
مثبت آن:
من بر احترامگذاري به "خود" خودم و عشق ورزيدن به هرچيزي كه شوري را در من برميانگيزد، تاكيد دارم.
منفي:
من نميتوانم به احساساتم كمك كنم، چون هيچ كنترلي بر آنها ندارم.
مثبت آن:
من بر احساساتم كنترل زيادي دارم و تمرين ميكنم به خودم در اين مورد راست بگويم.
منفي:
شادي و خوشحالي رهآورد كم تحركي، راحتي، بي خيالي و عدم فعاليت است.
مثبت آن:
افراد وقتي خيلي شاد هستند كه فعال و مجذوب ايجاد خلاقيتاند و يا اينكه خود را وقف ديگران ميكنند.
منفي:
من به كساني نياز دارم كه بزرگتر و باقدرتتر هستند و ميتوانند از من مراقبت كرده و به من كمك كنند.
مثبت آن:
اينكه من برپاهاي خودم به ايستم و به تواناييهايم براي رويايي با مشكلات زندگي اطمينان كنم، خيلي بهتر است.
منفي:
من نيازدارم كه ديگران مرا فردي شايسته، باهوش، موفق و قابل احترام بدانند.
مثبت آن:
من تلاش ميكنم كارهايم را انجام دهم حتي اگر نتوانم بهترين باشم.من خودم را با همه محدوديت هايم ميپذيرم.
افكار منفي:
من نميتوانم به خاطر كارهاي بدي كه كردهام خودم را ببخشم.
مثبت آن:
من از هر آنچه تاكنون برايم اتفاق افتاده، درس ميگيرم و تلاش ميكنم تجربياتم را به گونهاي به كار گيرم كه بهتر مرا با زندگيام در آينده، هماهنگ كند.
منفي:
ناخوشايندي من به عوامل سطحي و خارجي وابسته است كه از سوي افراد و اساسا حوادث بوجودآمده، به من تحميل شده است.
مثبت آن:
من ميپذيرم كه بيشترين ناخوشاينديها معمولا نتيجه رفتار و ادامه عكسالعمل هاي خود فرد است تا اينكه به برخوردهاي ديگران مربوط باشد.
منفي:
هر چيزي را كه من و زندگيام را تحت تاثير قرار داده است را تا پايان عمر، با قدرت دنبال خواهم كرد.
مثبت آن:
من سعي ميكنم از تجربيات قبلي خود درس بگيرم اما درصورتي كه ضروري نباشد، با آنها خود را كنترل نميكنم و به طور مداوم رفتارم را زير ذرهبين قرار نميدهم.
منفي:
آنچه ديگران انجام ميدهند براي من خيلي مهم است و من بايد همواره تلاش كنم كه آنها در جهت آنچه من ميخواهم حركت كنند.
مثبت آن:
اگر ديگران در برابر خواست هاي من به طور مداوم كوتاه ميآيند، اين به دليل درستي تصميمات و خواستهاي من نيست. بلكه ممكن است برخي فشارها آنها را وادار به نشاندادن چنين عكسالعملهايي كند.
منفي:
اجتناب از رويارويي با مشكلات زندگي و مسئوليت هاي مختلف آسانتر از رويارويي مستقيم با آنهاست.
مثبت آن:
در يك مسير طولاني، آسانترين راه معمولا سختترين آنهاست. تنها راهحل مشكلات سخت، رويايي با آنها و تلاش عملي براي حل اين مسايل است.
افكار منفي:
وقتي احساس ميكنم كاري خطرناك است، بايد به شدت در مورد آن نگران باشم.
مثبت آن:
در صورتي ميتوانيم كاري را به بهترين وجه انجام دهيم كه تلاش كنيم آن را در حد امكان بدون آسيب و يا با آسيب پذيري كمتر و به صورت قابل كنترل دنبال كنيم. اگر اين كار امكانپذير باشد بعد از آن ميتوانيم هوشيارانه و بدون اتلاف انرژي، نگراني ها را متوقف كنيم.
منفي:
اين خيلي وحشتناك است كه كارها آن گونه كه من ميخواهم پيش نروند.
مثبت آن:
سعي ميكنم شرايط محيطي را به گونهاي تغيير دهم يا تحت كنترل درآورم كه رضايت بيشتري در من ايجاد شود.به اين ترتيب، وقتي موقعيتام را بخوبي بشناسم و آن را بپذيرم، ميتوانم از بروز مسايلي كه بنظرم وحشتناك هستند، جلوگيري كنم.