میپنداشتم می شود از میان تمام رنگها سفید بود
گمان می کردم پاک بودن به سادگی برف بودن است
اما گاهی...
سفید می خواهد سفید بماند
اما ماشینهای گذرا گل و لای چرخ هایشان را می افشانند
باران سرب وحشتناک آسمان را می تکاند
گاهی بشقاب غذا از دستمان می افتد
و بعضی اوقات هم...
سفید بودن سخت نبود.....
اما سفید ماندن دشوار است
من دلتنگم
برای تمام روزهایی که نیامده بر باد دادم و عشقی که از خود گریزاندم تا ...
گمان می کردم پاک بودن به سادگی برف بودن است
اما گاهی...
سفید می خواهد سفید بماند
اما ماشینهای گذرا گل و لای چرخ هایشان را می افشانند
باران سرب وحشتناک آسمان را می تکاند
گاهی بشقاب غذا از دستمان می افتد
و بعضی اوقات هم...
سفید بودن سخت نبود.....
اما سفید ماندن دشوار است
من دلتنگم
برای تمام روزهایی که نیامده بر باد دادم و عشقی که از خود گریزاندم تا ...