دلم تنگ شده واسه همه شبهایی که سحر شد و من تنها سکوت کردم و غرق آ رامش شدم... ای جوانی کجایی؟! یادت به خیر... گاهی نوای یه موسیقی منو به جایی می بره که نباید ببره سوغاتش قطره یی اشک و لبخندی تلخ و صدای زهرآلودی که می گه:خیلی عوض شدی ، دیگه خودت نیستی!
دو روز دیگه چهار سال می شه که ندیدمت! کاش می تونستم زمان زو به عقب برگردونم بعد یازده فروردین پاک کنم،جوری که دیگه هیچ سالی فروردین یازدهم نداشته باشه،جوری که تا هستم باشی،جوری که واسه دلتنگی هام پایانی بشه ساخت،...دلم برات خیلی تنگ شده! کاش بفهمی خیلی چقدره!؟
میروند عقربه ها روی این دایره گردو مخوف دی پی اش میرقصند این بهار و آن بهار روی هم میرود این سان 3 بهار من گمانم که رها می شود این خاطره ها ولی افسوس تبر می زند این رفتن تو قلب مرا و به چهارم رسد این فاصله ها شب عید است و همه شاد به هم می گویند که بهارت پرگل ؛ خانه ات سبزین باد چشم من باز به اشکی راضیست من؛ که را زمزمه ی ذکر دعا می کردم؟ گرچه اشکم شده بود هدیه ای از رفتن تو و پس از رفتن تو ماند برایم همدم که من این اشک برایم بس بود ولی اکنون دیگر" چشم من ؛ کی خبر از این دل پر خون دارد؟ که همه باورشان شد غم این رفتن و این ماندن من درد این عقربه هاست..! و گذر خواهد کرد روی این فاصله ها و تو را خواهد شست! کی کسی می فهمد" یاد تو زخم شد این گوشه ی دل و کجا خواهد رفت زخم این خاطره ها که عمیقش کردند رفتن عقربه ها چه کسی می فهمد" حرف من را ؟ که دلی پر خونم خنده بر لب دارم و همه عیدی من شد غم این تنهایی ولی اکنون دیگر خاطرت می بوسم گرچه ماندم تنها آرزو دارم از حرمت تنهایی ها تو نمانی تنها .... !
سلام خدمت کاوه عزیز دلتنگیهاتون رو با فکر کردن به خاطرات خوب از بین ببرید خیلی خیلی سپاسگزارم شما خیلی به من لطف دارید ممنون که به باغچه من تشریف آوردید بازم ممنون