Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionقصه تكراري پسرها و دخترها Emptyقصه تكراري پسرها و دخترها

more_horiz
دخترها





صبح ساعت 6 از خواب پا میشن





تخت خوابشون رو مرتب می کنن ،





به پدر و مادر سلام می کنن ،





صورتشون رو می شورن ،





مسواک می زنن ،





صورتشون رو خشک می کنن و بعد می رن سر میز صبحانه صبحانشون رو می خورن





و بعد از مادرشون به خاطر صبحانه ی مفصلی که آماده کرده بود تشکر می کنن





بعد می رن تو اطاقشون و لباسشون رو می پوشن





و خودشون رو تو آینه نگاه می کنن و مقنعه شون رو صاف می کنن





کیفشون رو بر می دارن





دوستشون می یاد دنبالشون و با هم می رن مدرسه





سر ساعت 30 : 7 به مدرسه می رسن






آخی چقدر این دخترا مرتب هستن







پسرها





صبح ساعت 30 : 7 از خواب مادرشون با لگد بیدارشون می کنه





5 دقیقه ی بعد از جاشون بلند می شن





یه نگاه به تخت خواب می کنن انگار توش جنگ جهانی سوم بر پا بوده می گن ولش کن مامانم مرتبش می کنه





پدر و مادر بهشون سلام می کنه یواش می گن سلام





میرن که صورتشون رو بشورن می گن ولش کن تمیزه چشه به این قشنگیه





اسم مسواک تا حالا به گوششون نخورده





میرن سر میز بشینن یه نگاه به ساعت می کنن می بینن دیرشون شده سریع یه لیوان چایی می خورن می رن





تو اطاقشون دنبال شلوارشون می گردن بعد بالای کمد پیداش می کنن





پیرهنشونم که افتاده تو سطل زباله





حالا نوبت جورابه وای وای وای مامان دوباره این جوراب من رو کجا انداختی





از دست تو آخه مگه این جورابا چکارت دارن بعد از نیم ساعت جورابشون رو لای کتاب ریاضی پیدا میکنن





حالا تازه اولشه این یه لنگش بود از اینور به اونور اطاق می رن و هی فحش میدن ساعت شده 50 : 7





اون یکی لنگه ی جورابشون رو توی آشپز خونه تو یخچال پیداش می کنن .





جورابا که پیدا شد از بوی خوشش یک دقیقه سرشون گیج میره بعد که به خودشون میان تازه باید کتاباشون رو برای امروز آماده کنن





دوستشون زنگ می زنه بهش میگن 2 دقیقه وایسی سیم ثانیه اومدم ساعت 5 : 8 کتابها رو یکی یکی از تو جا نونی ، زیر مبل ، تو گلدون ، و جاهای متفاوت خونه پیدا میکنن





دوستشون نیم ساعته که دم در منتظره زنگ می زنه می گه من رفتم خودت تنها بیا و چندتا فحش آب کشیده و نکشیده به هم میدن و خداحافظی میکنن





ساعت شده 35 : 8 میرن جلوی آینه سرشون رو پر ژل و روغن ترمز و واسگازین میکنن





به مدل موی مورد علاقشون که رسید تازه یادشون میفته که امروز بعد از مدرسه با دوست دخترشون قرار دارن





شروع می کنن به شستن سر و صورت و مسواک زدن





دوباره می رن تو اطاق تا ادکلن به خودشون بزنن ادکلون رو که می زنن سرشون گیج میره به ادکلن نگاه می کنن





می بینن که به جای ادکلن حشره کش به خودشون زدن بعد کل ادکلن رو روی لباسشون خالی می کنن تا بوی حشره کش از بین بره





به ساعت نگاه می کنن 45 : 8 شده می گن وای امروزم دیر میرسم مدرسه دوباره ناظممون برامون کسر انضباط منظور میکنه





سریع می دون کفششون رو می پوشن می دون که برن مدرسه دم در با سر میرن تو باغچه پا میشن 4 تا فحش میدن یه نگاه به کفششون می کنن می بینن که بنداش رو تا به تا بستن





بعد کفششون رو درست می پوشن و میرن به طرف مدرسه و ساعت 9 به مدرسه می رسن و یک کسر انضباط به اونای دیگشون اضافه می شه .

descriptionقصه تكراري پسرها و دخترها EmptyRe: قصه تكراري پسرها و دخترها

more_horiz
حاجي سلام ديگه دختراهم مثل پسرا شدن شايد بدتر
اول بيدار ميشن

دوم گوشي نگاه ميكنند

سوم يا جواب اس ميدن يا شاكي ميشن كه اس نيومده

چهارم ازجا بلند ميشن اگه يكي مثل ما باشه كه رو پتوي سربازي ميخوابه نه رو تخت

پنجم ي آب به دست وصورت ميزنند

6 صبحانه ميخورن اگه احلش باشن


7حالا تازه آرايشه مو


8حالا آرايشه چشمها


9




10




11



12



13حالا حالاها ادامه دارد تا چند نمي دونم [You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionقصه تكراري پسرها و دخترها EmptyRe: قصه تكراري پسرها و دخترها

more_horiz
هر دوش خيلي باحال بود اي ول 7

descriptionقصه تكراري پسرها و دخترها EmptyRe: قصه تكراري پسرها و دخترها

more_horiz
بسيار عالي بود
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply