روشن فکر ؛ تعبیری است که نمی دانم کی و کجا و چه کسی آن را به جای " انتلکتوئل " گذاشته و این البته که ما به ازائی است غلط. ، ولی مصطلح شده است . پس بگوییم یک " غلط مشهور " و ناچار مجاز. نمی خواهم بگویم که چون یک نام گذاری غلط داشته ایم ، یعنی چون یک مفهوم غلط ذهنی داشته ایم - ناچار
غلط های دیگر و غلط کاری های دیگر در عالم خارج به دنبال آن حادث شده ، یا در دنبال یک اسم عوضی - مسما هم عوضی از آب درآمده ، ولی آن چه که در همین قدم اول روشن است ، این که " روشن فکر " را به عنوان ترجمه "انتلکتوئل " به ما تحویل داده اندو چون ترجمه دقیقی نیست ناچارهدایت دقیقی هم به چیزی در آن نیست و چون تکلیف خود این مفهوم تا کنون معلوم نبوده است ، عجبی نیست اگرتکلیف آن که چنین مفهومی به او اطلاق می شود نیز معلوم نباشد . به این طریق یک نکته دیگر هم روشن می شود و آن - این که اگر بخواهیم تکلیف بحث روشن باشد ، اول باید در معنی نام ها و تعبیرها اتفاق نظر کنیم . پس ببینیم اصل فرنگی این تعبیر از کجاست و به چه معنی است .
کلمه " انتلکتوئل " در زبان های فرنگی از اصل " انتلکتوالیس " لاتین آمده که نوعی اسم مفعول است ، یعنی ترکیبی است صفت مانند از " انتلی گه ره " که مصدری است لاتینی - به معنی " فهمیدن " - درک کردن - یا هوشمند یا فهمیده را باید می گذاشته ایم ، یا با توجه به مفهوم اجتماعی کلمه و هدایت خاصی که در آن است از رهبری و پیشوایی - بایست "برگزیده " را یا " فرزانه " را یا پیشاهنگ " را به جایش می گذاشتیم . گرچه این هردو سه کلمه از نظر معنی ، با اصل دورند با توجه به اینکه " انتلی گنسیا" را هم داریم که خود در زبان های فرنگی از راه ادبیات مارکسیستی روس نفوذ کرده - به معنی جماعت هوشمندان و زیرکان روس که تربیت اروپایی دیده بودند و قادر بودند به درک زودرسی از وقایع اجتماعی ؛ و دعوی رهبری داشتند و خود پیشاهنگ بودند برای هر تحول سیاسی و اجتماعی . به این ترتیب است که " روشن فکر " به فارسی سرایت کرده و چون در این دفتر نه دعوی بغت سازی هست و نه داعیه لغت پیرایی و نه اصلا" احتیاجی به این کارها هست - و چون " روشن فکر " تعبیری است که نه زشتی خاصی دارد و نه گوش را می خراشد و نه چشم را ؛ و ناچار در زبان جاگرفته و جواز عبور یافته ؛ پس بپردازیم به تحدید حدود آن در معنی و در عالم خارج. و غرض این دفتر یافتن حدود تعریف این اسم و این کلمه است از طرفی - و یافتن مشخصات مسمای این اسم . یعنی که طرحی ریختن از گذشته " روشن فکر " و پیشنهادی برای آینده اش. اینکه از کجا می آید و چرا می آید و به کجا رسیده و به کجا می رود یا باید برود. چون روشن است که اگر از اول به جای " انتلکتوئل " ، " هوشمند " را گذاشته بودیم ، یا فرزانه را یا دیگر تعبیرهای نیمه معادل را که بر شمردم _ کار آسان تر بود. گرچه مفهوم گنگ می ماند. چرا که هدایت خاص به " رهبری " در آن پوشیده می ماند، اما در معنی اسم و وطایف مسما گنگی پیش نمی آمد و آن وقت هر کارگری - هر موسیقی دانی - هر آخوندی - هر معلمی - هر دلالی - یا هر وزیری می توانست هوشمند یا زیرک یا فرزانه یا برگزیده باشد یا نباشد. یا این یکی کم تر از آن یکی لایق چنین اطلاقی باشد ، اما حالا که " روشن فکر" را داریم آیا می توان هیچ وزیری را " روشن فکر " ندانست ؟ یا ممکن است هر بقال و عطاری را روشن فکر دانست ؟ یا اصلا" روشن فکری در حوزه موسیقی و نقاشی هم مطرح هست یا می تواند باشد؟ در حوزه ی معماری و دیگر هنرهای غیر کلامی چطور ؟ می بینید که روشن فکری گویا فقط در حوزه هایی مطرح است که با " کلام " سرو کار داریم و با هدایت خاصی که " گفته " و " نوشته " دارد ، به این طریق گمان می کنم در همین قدم های اول به یکی دو نکته رسیده باشیم ..
غلط های دیگر و غلط کاری های دیگر در عالم خارج به دنبال آن حادث شده ، یا در دنبال یک اسم عوضی - مسما هم عوضی از آب درآمده ، ولی آن چه که در همین قدم اول روشن است ، این که " روشن فکر " را به عنوان ترجمه "انتلکتوئل " به ما تحویل داده اندو چون ترجمه دقیقی نیست ناچارهدایت دقیقی هم به چیزی در آن نیست و چون تکلیف خود این مفهوم تا کنون معلوم نبوده است ، عجبی نیست اگرتکلیف آن که چنین مفهومی به او اطلاق می شود نیز معلوم نباشد . به این طریق یک نکته دیگر هم روشن می شود و آن - این که اگر بخواهیم تکلیف بحث روشن باشد ، اول باید در معنی نام ها و تعبیرها اتفاق نظر کنیم . پس ببینیم اصل فرنگی این تعبیر از کجاست و به چه معنی است .
کلمه " انتلکتوئل " در زبان های فرنگی از اصل " انتلکتوالیس " لاتین آمده که نوعی اسم مفعول است ، یعنی ترکیبی است صفت مانند از " انتلی گه ره " که مصدری است لاتینی - به معنی " فهمیدن " - درک کردن - یا هوشمند یا فهمیده را باید می گذاشته ایم ، یا با توجه به مفهوم اجتماعی کلمه و هدایت خاصی که در آن است از رهبری و پیشوایی - بایست "برگزیده " را یا " فرزانه " را یا پیشاهنگ " را به جایش می گذاشتیم . گرچه این هردو سه کلمه از نظر معنی ، با اصل دورند با توجه به اینکه " انتلی گنسیا" را هم داریم که خود در زبان های فرنگی از راه ادبیات مارکسیستی روس نفوذ کرده - به معنی جماعت هوشمندان و زیرکان روس که تربیت اروپایی دیده بودند و قادر بودند به درک زودرسی از وقایع اجتماعی ؛ و دعوی رهبری داشتند و خود پیشاهنگ بودند برای هر تحول سیاسی و اجتماعی . به این ترتیب است که " روشن فکر " به فارسی سرایت کرده و چون در این دفتر نه دعوی بغت سازی هست و نه داعیه لغت پیرایی و نه اصلا" احتیاجی به این کارها هست - و چون " روشن فکر " تعبیری است که نه زشتی خاصی دارد و نه گوش را می خراشد و نه چشم را ؛ و ناچار در زبان جاگرفته و جواز عبور یافته ؛ پس بپردازیم به تحدید حدود آن در معنی و در عالم خارج. و غرض این دفتر یافتن حدود تعریف این اسم و این کلمه است از طرفی - و یافتن مشخصات مسمای این اسم . یعنی که طرحی ریختن از گذشته " روشن فکر " و پیشنهادی برای آینده اش. اینکه از کجا می آید و چرا می آید و به کجا رسیده و به کجا می رود یا باید برود. چون روشن است که اگر از اول به جای " انتلکتوئل " ، " هوشمند " را گذاشته بودیم ، یا فرزانه را یا دیگر تعبیرهای نیمه معادل را که بر شمردم _ کار آسان تر بود. گرچه مفهوم گنگ می ماند. چرا که هدایت خاص به " رهبری " در آن پوشیده می ماند، اما در معنی اسم و وطایف مسما گنگی پیش نمی آمد و آن وقت هر کارگری - هر موسیقی دانی - هر آخوندی - هر معلمی - هر دلالی - یا هر وزیری می توانست هوشمند یا زیرک یا فرزانه یا برگزیده باشد یا نباشد. یا این یکی کم تر از آن یکی لایق چنین اطلاقی باشد ، اما حالا که " روشن فکر" را داریم آیا می توان هیچ وزیری را " روشن فکر " ندانست ؟ یا ممکن است هر بقال و عطاری را روشن فکر دانست ؟ یا اصلا" روشن فکری در حوزه موسیقی و نقاشی هم مطرح هست یا می تواند باشد؟ در حوزه ی معماری و دیگر هنرهای غیر کلامی چطور ؟ می بینید که روشن فکری گویا فقط در حوزه هایی مطرح است که با " کلام " سرو کار داریم و با هدایت خاصی که " گفته " و " نوشته " دارد ، به این طریق گمان می کنم در همین قدم های اول به یکی دو نکته رسیده باشیم ..