Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionببخشيد كبريت داريد Emptyببخشيد كبريت داريد

more_horiz
--: آقا ببخشین! کبریت دارین؟!
-: خجالط بکش جوون، من همسن تو که بودم، قهرمان کشتی بودم!!
--: می بخشین خانوم! کبریت دارین؟
-: ...(سکوت)...
--: ببخشید! آقا کبریت دارین؟
-: معزرت میخوام، من عجله دارم!
--: خانوم ببخشید ....آآ....
-: گم شو...! بی حیا...!!
--: آقا شرمنده! کبریت دارین؟
-: آقا رو... کبریت میخواد... ها.. هها.. ها
--: می بخشید خانوم! کبر...
-: اوه.. شرمنده! من قصد ازدواج ندارم!!
--: شرمندم آقا! کبریت خدمتتون هست؟
-: (با صدای آهسته) ایدز داری؟!!
--: مادر ببخشید! کبریت دارین؟
-: خدا بده مادر...! خدا بده... شرمنده!!
--: آقا ببخشید! کبریت دارید؟
-: داداش! اگه داشتی، منم خاطرشو میخوام!
--: خانوم! روم سیا! کبریت دارین؟
-: ...اواه...ش.... اووووم...!!
--: می بخشید آقا! کبریت دارید؟
-: ژقالی ندارم! شه ژمانه میخای یا ژمبوری؟!
--: مادر! می بخشین! کبریت دارین؟
-: همین شما معتادا جامعه رو به لجن کشوندین دیگه!! ..انگل جامعه!!
--: آقا!! کبریت خدمتتون هست؟
-: مشغالی ده هژار تومن!! خریداری؟!!
--: باید ببخشید! کبریت دارین؟
-: کصافت! مگه خودت خواهر و مادر نداری؟!
--: شرمنده خانوم! کبریت دارین؟!
-: مادر! به جوونیت رهم کن!!
--: پدر جان! کبریت دارین؟
-: یه دونه داشتم، که اونم توی این رژیم از دستم پرید!! نه آقا جون، ندارم!!
--: خانوم ببخشید! کبریت دارین؟
-: پسر! تو جوونی، برو کار کن!!
--: آقا ببخشید! کبریت دارین؟
-: (با دستپاچگی) ششرمنده عذیذ! من اهل خلاف ملاف نیسسم داداش!!
--: می بخشین! کبریت دارید؟
-: خودتی عمو! منم یه روز تجارت دو ذاری می کردم، برو یکی دیگه رو سیا کن! ما این کاره ایم!!!
.
.
.
.
و پیرمرد، اون شب، زیر پل، از سرما مرد... مرد... مرد، و من نتونستم حتا یه آتیش براش روشن کنم!!!

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
یاد داستان دختر کبریت فروش میافته با این داستان

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
چه فاجعه ای حالا اگه میخوای جوون بیا فندکمو بدم بهت

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
بابا فقط کبریت
حرف مرد یکیه
البته این بنده خدا پیرمرد بود

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
من خودم يه بار مي خواستم يه فدك و زير سيگاريه به عنوان دكوري بخرم براي هديه...
هر مغازه اي كه مي رفتم مي گفتم آقا يا خانم فدنك و زير سيگاري داريد هركي يه چيزي مي گفت
يكي مي گفت آتيش دارم
يكي چپ چپ نگاه مي كد
بكي كبريت بهم داد
و.....
البته من سري مي گفتم كه مي خوام براي كادو و اينكه مي خوام يه چيز شيكي باشه
..........................................................................................................

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
حالا اینجوری هم یه داستان واسه خودتون مینوشتید

آقا زیر سیگاری دارین
دخترم خجالت بکش

آقا ببخشید زیر سیگاری دارین
آتیش بدم
و
..
..
..
..
..



و بالاخره سیگار ریخت روی فرش و من نتونستم زیر سیگاری تهیه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
فروشنده باید عاقل باشه

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
اگه فروشنده عاقل نبود آنوقت باید

زیر باران رفت چشمها را باید شست

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
پس فروشنده جوون بوده !

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
نه آقا بگو جو گیر بوده

راستی اقا یدی بساتتون رو کی جمع میکنید همون زیر پل چمرانو میگما بغل نمایشگاه/

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
سی دی داریم
دی وی دی داریم
اق بیا 5تا تو یه دیویدی هزار تومن

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
آخرش رفتم تو يه مغازه گفتم يه كادو مي خوام بگيرم بعد دور و برمو نگاه كردمو گفتم فندك و زير سيگاري داريد؟؟؟؟؟
ديگه اينجوري بود كه يارو چيزي نگفت و من موفق شدم فندك و زير سيگاريمو بخرم 3
تو گير و داره اين خريد من دم يه مغازه رفته بودم ازش پرسيدم كه فندك داريد پسره نگاهي عاقل اندر كلاس انداخت و گفت:::: بهتون نمي خوره سيگاري باشيد حالا مي خواي شماره بدم؟؟؟؟؟
.
.
.
من از طرفي خندم گرفته بود و از طرفي عصباني شدم
ولي كاري كردم كه پسره ..... به شكر خوردن داشت مي افتاد 3

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
آقا ببخشید عکس استاد اسدی هم دارین

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
بابا جون ما که از طرف شما که خاطرمون جمع
ام جوونای امروز کمی ......... بله تشریف دارند
راستی از استاد اسدی چه خبر؟

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
والا استاد اسدی که دیروز بهش زنگ زدم گفت از رئال مادرید زنگ زدن گفتن بیا مربی گری این تیمو به عهده بگیر قبول نکرده

میگفت دوست داره مربی تراختور بشه

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
ببخشید تراختور دارید.

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
درونمایه ی این ماجرا ، طنز بود و پایانش با یه عبارت کوتاه تراژدی و این دو چندان با هم سنخیت ندارند. به هر حال ببخشید فخامت نوشتار و ساختمان بندی درستی نداشت . اکسکیوزمی اگه بد و بیراه هم بگید لاجرم بر دل نشیند.

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
یارو زبونش میگرفته میره داروخونه میگه: آقا دیب داری؟ میگه: دیب دیگه چیه؟ میگه: دیب دیگه. اینورش دیب داره، اون‌ورش دیب داره.
طرفش میگه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو میگه: بابا دیب. دیب.
طرف می‌بینه نمی‌فهمه، میره به رییس داروخونه میگه. اون میاد می‌پرسه: چی می‌خوای عزیزم؟
یارو میگه: «دیب!»
رییس می‌پرسه: دیب دیگه چیه؟
یارو میگه: بابا دیب دیگه. اینورش دیب داره، اون‌ورش دیب داره.
رییس داروخونه میگه: تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو میگه: آره بابا. خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟
رییس هم هر کاری می‌کنه نمی تونه سر در بیاره و کلافه میشه.. یکی از کارکنای داروخونه برای خودشیرینی میاد جلو و میگه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین زبونش می‌گیره. فکر کنم بفهمه این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.
رییس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع برش دارین بیارینش.
می‌رن اون کارکنه رو میارن. وقتی میرسه از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟
یارو میگه: دیب.
کارکنه میگه: دیب؟
یارو: آره
کارکن: که اینورش دیب داره، اونورش دیب داره؟
یارو: آره.
کارکن: داریم! چطور نفهمیدن تو چی میخوای؟
همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی میخواد. کارکنه سریع میره توی انبار و دیب رو میذاره توی یه مشمع مشکی و میاره میده به یارو و اونم میره پی کارش.
همه جمع میشن دور اون کارکن و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟
کارکن میگه: دیب!
می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه چیه؟
میگه: بابا اینورش دیب داره، اونورش دیب داره!
رییس شاکی میشه و میگه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارکن میگه: تموم شد. آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
آقا حیران دیب دارید این ورش دیب داره ، اونورشم دیب داره

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
چطور نفهميديد ديب چيه؟
24

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
اگه راست میگه شما بگو

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
ديب ديگه.....
اونورش ديب داره اين ورش ديب داره...
چطور نفهميدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
اولش خنده دار بود و آخرش گریه دار
[You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionببخشيد كبريت داريد EmptyRe: ببخشيد كبريت داريد

more_horiz
خوش بحال وسطی
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply