انتقال و چند طنز دیگر از عمران صلاحی

Last edited by yady on Sun Apr 18, 2010 9:33 am; edited 1 time in total

شاید هم اینطور باشه که عمران خان فرموده اند

پک به قلیان می زنم
شعر
غلغل می کند
روی قلیان
طبع من گل می کند

آفرین بر سزار خوش ذوق ، اما منظور عمران صلاحی همان گونه که می دانید مساله ی فیزیکی این عبارته که با معنا ارتباط چندانی نداره مثل اینکه در همدان من به یه کله پزی برخورد کردم که روی تابلوی سر درش نوشته بود کله پزی بو علی سینا

سوتی
روزی شخصی برای دیدن دكتر «رضازاده ‌شفق» به خانه‌اش می‌رود. خدمتكار در را باز می‌كند و می‌گوید: آقا تشریف ندارند.
-‌ كی تشریف می‌آورند؟
-‌ والله آقا هر وقت دستور بدهند كه بگوییم در خانه نیستند، دیگر برگشتن‌شان با خداست!

ساختارشكنی
گفت: باید بر این نكاتی كه من می‌گویم تفطن پیدا كنی.
گفتم: یعنی چه؟
گفت: به تاریخ و جامعه و معاصرت آن قدر استشعار نداری و در تفرد مانده‌ای.
باز پرسیدم: یعنی چه؟
گفت: تو باید بر این موضوع به طور هدفمند وقوفی مشدد و مزدوج و تاریخمندانه داشته باشی و این وقوف باید متقابلا و متعاملا باشد. شما باید ماهیتا فیاض باشید تا بتوانید تاریخ را ملتهب و نباض بسازید. وگرنه نمی‌توانید اجتماعیت و تاریخیت را به طور متقابل و متعاكس و متعامل بشناسید!
گفتم: این چه جور حرف زدن است؟
گفت: تحت تاثیر مقاله‌ای كه یكی از جامعه‌‌شناسان در یكی از روزنامه‌ها چاپ كرده، قرار گرفته‌ام.