Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionيه قصه شير تو شير Emptyيه قصه شير تو شير

more_horiz
یه پسری بود که دوره دبیرستانش رو به اتمام بود خیلی پسر خوب و مودب و آقایی بود که تاحالا به هیچ دختری نگاهم نکرده بود یه روز که داشت از مدرسه بر میگشت با یه دختری روبه رو میشه که یه جورایی حالش عوض میشه بغض میکنه دست و پاش شروع میکنن به لرزیدن دیگه نای رفتن نداشت و قلبش شروع میکنه به تند تند زدن اما به روی خودش نمیاره و میره خونه فرداش دوباره اون دخترو میبینه بازم دیگه نمیتونه راه بره و وای میسته به تماشای دختر خوشکل قصه ی ما اما بازم میره خونه ولی اون شب سخت ترین شب زندگی پسر ما بود چون احساس میکنه دلش واسه دختر تنگ شده و بی اراده شروع میکنه به گریه کردن وتصمیم میگیره فردا با دختره صحبت کنه که باهم دوست شن فردا تا میخواد با دختره حرف بزنه هول میشه و بی اراده بر میگرده خونه و دوباره گریه میکنه اما تمام شجاعتشو جمع میکنه تا فردا با دختره حرف بزنه فردا میره و حرف میزنه و دختر قبول میکنه و اونا باهم دوست میشن اما دختر بی وفای قصه ما پسر و تنها میذاره و میره و پسر دلشکسته وتنها میشه و تصمیم میگیره که با دخترایی دوست شه و بشه مثل بقیه بعد با یه دختری دوست میشه که هیچ علاقه ای بهش نداره اما دختره عاشق پسره بوده و خوشحال از اینکه دوستن تصمیم میگیره که نذاره پسر اونو تنها بذاره
اما چند سال بعد توی یه مراسم عروسی دختر و پسر همدیگرو میبینن حالا پسر قصه ما یه مهندس بود و کار خوبیم داشت تصمیم میگیره بره و از دختره خواستگاری کنه میکنه اما دختره قبول نمیکنه و پیره با زهم دلش میشکنه و با دختری که دوست بوده ازدواج میکنه روز عروسی باز هم پسره از دختر خواستگاری میکنه اما وقتی پسره داشته گریه میکرده دختره اشکاشو پاک میکنه و میگه منتظرم بمون
2سالی میگذره و پسره نمیخواد بچه دار شن اما عشقش ازدواج میکنه و علاقه ی پسره نه تنها کم نمیشه بیشترم میشه و با شوهر عشقش رابطه برقرار میکنه تا عشقشو ببینه ولی عشقش مادر میشه اما بازم نمیخواد پدر بشه و هنوزم منتظره
تا اینکه بچه دار میشن چند سال میگذره و 2تا خانواده میرن شمال بچه پسره میره تو دریا که داشته غرق میشده که دختر قصه ما نجاتش میده اما خودش غرق میشه حالا پسره تنها میشه دیوونه میشه چند سالی تو دیوونه خونه میمونه بعدشم بعد 2سال که شب و روز که سر قبر دختره بوده میمیره ولی همسرش با همسر سابقش ازدواج میکنه و بچه هاشونم باهم ازدواج میکنن و این 2گل قصه ما پرپر شدن ...


منبع:chessinislam.blogfa

descriptionيه قصه شير تو شير EmptyRe: يه قصه شير تو شير

more_horiz
[You must be registered and logged in to see this image.]
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply