هوالمحبوب
سلام
يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبرالليل و النهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال
دوستان عزیز سال 88 با همه خوبیها و بدیهایش روزهای پایانیش را می گذراند و شاید این نوشته من آخرین نوشته ام در این سال باشد سالی که از دل فتنه ای عمیق، انقلاب تولدی دیگر کرد ، سالی که خون بر دل انقلاب شد ، سالی که دل رهبر عزیزمان و دل شهدایمان و دل بنیان گذار انقلاب اسلامی ، امام راحلمان از حضور و استفامت و بصیرت مردم انقلابی ایران بعد از همه تلخکامیهایی که فتنه گران ایجاد کردند شاد شد و آن روزها هم گذشت .
با همه وجودم برای تک تک مردم سرزمینم سال آینده را سالی خوب و پر از خوشبختی و امنیت آرزو می کنم و امیدوارم کشورم از گزند همه دشمنانش در امان باشد.
نمی خواستم در پایان این سال از تلخیها چیزی بنویسم اما تلخیها هست واقعیتی که گریزی از آن نیست و نوشته ای که در ذیل این متن می آید حقیقت محضی است که به عنوان برادر کوچکتان تقاضا می کنم حتما بخوانید خدا را شاهد می گیرم نه برای مخالفت با آقای ضرغامی بلکه برای دانستن حقیقتی تلخ که جامعه فرهنگی و رسانه ای ما اسیر آن است شاید این نوشته های حقیقی و دردمندانه باعث شود راهی برای اصلاح آن پیدا شود .
برگرفته از سایت تابناک با همه انتقاداتی که به آن دارم.
بهنام خدای پابرهنگان
سلام؛ خدا قوت
از اینکه مزاحم اوقات شلوغ و شریف میشوم، پیشپیش عذر خواهم اما از آنجا که جنابعالی در طول این سالهای خدمت یکدفعه دست به قلم برده و پاسخ نامهای را با استفاده از تبار اینجانب دادید، گفتم هم عرض ادب کرده باشم و هم شاید در روزگاری که نامهنگاری مد شده و بیپاسخی نامهها یک سنت مدیرانه، شما خطشکنی خود را با پاسخ به نامه این پابرهنه جوان ادامه دهید.
میخواستم بدانم شما که برای دفاع از خود و همکارانتان از پابرهنهگان سخن به میان آوردهاید، این قشر تزئینی و راهگشا در تنگناهای مدیریتی، در حال حاضر کجای رسانه ملی قرار دارند؟ در «کلانتر» شنبهها و یا «آشپزباشی» دوشنبهها، در دلنوازان شما یا خستهدلانتان؟ در پاییز پدر سالار یا ... لطفا «به کجا چنین شتابان» را مثال نزنید که تصویری کلیشهای از قشر ما ارائه داده با کمی شعار بیشتر؛ اینکه پابرهنهها گرسنهاند و بیشخصیت؛ اینکه پابرهنهها با یک کافی شاپ خود را گم میکنند و با چند قاچ(!) پیتزا مرگ پدرشان را به عروسی پسر با دخترک پولدار فراموش میکنند و مزه پیتزا، طعم انسانیت را میبرد! و نمایش اینکه در کل پابرهنهها، آدمهای جوگیری هستند که کراواتیها اغفالشان میکنند! و مهمتر اینکه پابرهنهها نباید زندگی خوبی داشته! باشند چون "پول" ندارند و چون پول همهچیز است، پابرهنهها بیهمهچیزند...
آقای مهندس پابرهنههای نامه شما نکند در «خانواده ایرانی و صبح و زندگی و سلامت خانواده و انواع رنگارنگ برنامههای زنده خانوادگی» حاضرند؟! قبول دارم که پابرهنهها به وفور در این برنامهها موج می زنند، مثلا آنجا که استیک آبدار را با فیله گوساله و میگوی بادامی تفت میدهند، به محض آنکه سس اردک و قارچ را اضافه کنند، صدای طبقه ما بلند می شود؛ نمیشنوید؟ صدای جلز و ولز روغن و آب و سس و آن دود خوشمزهای که تنها در تلویزیون میتوانیم ببینیم، صدای پابرهنگانی است که شما پشت آنها پنهان شدهاید.
بله پابرهنگان در ثانیهثانیه قیمتی آگهی های بازرگانی صبح تا شام شبکههای رادیو ـ تلویزیونی شما دیده میشوند، چه کسی میتواند کتمان کند این حضور همهجانبه را؟ پابرهنگان کجای اخبار سیما هستند؟ در آن دکور کپی شده که پوستهای است توخالی و هرگاه بزم است و طرب، از ما خبری نیست اما هر زمان که ترس است و غضب؛ ما عزیز می شویم؛ آقای مهندس! ما وارث زمین خواهیم شد و در وراثت تاریخی هم رسانه شما نقشی نخواهد داشت پس به وقت اضطرار بیجهت، چپ و راست سراغ ما را نگیرید؛ ما حق زمین را خوب ادا میکنیم، خاصه زمینی که با خون شهدا آبیاری شده باشد!
البته شما حتما پاسخ می دهید ما همیشه در صفحه تلویزیون هستیم؛ بله ما همیشه در تلویزیون هستیم در نماز جمعه، نماز عید فطر، تشییع شهدا و عزاداری ها و گزارش نذری مسجد امام جواد(ع)...اصلا چه کسی میتواند منکر شود شما دائم از ما پابرهنگان گزارش تهیه می کنید خصوصا در ماه مبارک که سحر و افطار مردم را با اشک و آه چنان گره می زنید تا خانهای برای آن بیخانمان و وامی برای آن تصادفی بدون بیمه و رضایتی برای آن پای چوبه اعدام درست کند؟
هر گاه دنبال خرده احساسی هستید تا آن را برای «نامی و نانی» هزینه کنید، ما پابرهنگان را هدف میگیرید. گزارشگران غیور واحد مرکزی خبر چرا هیچگاه سراغ ما نمی آیند در مورد مسائل مادر در کشور؟ البته که ما ارزش خبری زیادی نداریم جز شب 19 ماه مبارک و شب 22 بهمن و در آستانه انتخابات و له کردن رقیب سیاسی و... شاید بگویید اصلا مگر ما در 31 سالگی انقلاب عزیزمان پابرهنه هم داریم؟ اصلا مگر صداوسیما پول زیادی دارد که برای پابرهنهها هزینه کند، پابرهنهها برنامه میخواهند چه کار؟ باید مراقب نخبگان و فرهیختگان بود...
خدای ناکرده نمایش اشکهای یک مادر که در نیمه شب، اورژانس هیچ بیمارستانی او را نپذیرفته و گفتهاند دکتر نداریم، را نباید پخش کرد، خودسوزی دختران ایلامی را نباید حتی اطلاع رسانی کرد و از خودفروشی زنان برای دو تکه جهیزیه دخترشان در همین همسایگی خیابان جامجم حرفی زد. اصلا گفتن این ها که خدمت نیست، سیاهنمایی است! اصلا مگر ما در خرمشهر و ایلام و کردستان و شهرهای مرزی که انواع قاچاق از نمازهای یومیه هم واجبتر است، پابرهنهای داریم؟ پخش اینها تخریب دولت است و تخریب دولت هم مساوی است با قطع بودجه و قطع بودجه هم که در جریانید یعنی شکست در جنگ نرم! آقای مهندس! جنگ نرم یعنی نان خشکی که از سطل زباله به سفره یک خانواده میرسد؛ یعنی نرمنرمک دین، بساطش جمع شود و خلاص! آن هم نه به خاطر بیبیسی فارسی، به خاطر خواب ما و شما!
نکند مرغ بچههای واحد مرکزی خبر را به عنوان پاداش فلان شرکت فراوردههای گوشتی برایشان میآورند که آنها سری به بازار خرید نمیزنند و نمیدانند پابرهنگان ساعتها در آفتاب، گردن کج میکنند تا شاید دل مغازهدار به رحم آید و کمی از آشغالمرغ های قلع و قمع شده با ساتور شاگرد مغازهدار را بگیرد و بریزد توی پاکت مشکی و ببرد سر سفره...یا یک دو هزار تومانی از جیبش درآورد و بدهد و بگوید پای مرغ میخواهم! همهاش را پای مرغ بدهید؛ همهاش!
...سردار رسانه! حواستان هست که بازار مصرف را شما گرم میکنید با برنامههاتان و از سویی هم گزارش پخش و تولید میکنید که گرانیها "نظارت" میخواهد و جریمه و پلمپ! فکر نکردهاید ما پابرهنگان بعد از 31 سال از خودمان و خودتان بپرسیم که چهارتا مغازه و انباردار و میوه فروش و آجیل دار و شرکت هم جریمه شدند و پلمپ و ...باقی کشور و باقی مغازهها چه؟ پاک کردن صورت مساله که کاری ندارد، ما پابرهنگان سالهاست داریم پاک کردن صورت مساله را تمرین میکنیم، استاد تمامیم در این داستان! مرغ نمیتوانیم بخریم، نمیخوریم! ماشین لیزینگی نمیتوانیم بخریم جایش بلیط اعتباری مترو میگیریم، هدیه میدهیم به هم! مجلس عزا که میرویم غذایمان را نمیخوریم و میبریم خانه دور هم باشیم! جای همه چیزهایی که در تلویزیون شما میبینیم و نمیتوانیم بخریم، نان میخریم و تخممرغ و یخچال را پر میکنیم با نان اضافه! شما به دستور پخت استیک آبدار با سالاد الویه و سس فرانسوی برسین!
راستی آقای مهندس! ما پابرهنگان که قرار بود ولینعمت شما باشیم کجای مسابقات شبکه های چند ده گانه شما هستیم؟ همانها که یک سوال مسخره و دستمالی شده را با کمک بالا و پایین پریدن مجری جواب میدهند و 200 هزار تومان جایزه میگیرند؛ همانها که باید جواب سوال را اساماس کنی و ...ببینم اگر کسی در این مملکت موبایل نداشت باید برود بمیرد دیگر، نه؟ عذر میخواهم حواسم نبود ما پابرهنگان را چه به این بازیها و سرگرمی ها؛ ما می رویم قطعه شهدا را گلاب می پاشیم شما هم آب بگیرین جای گلاب ببندین به شبانه روز شبکههای مختلف...
ما با لبخند مجریان شما که به اهالی منطقه ما هیچگاه سلام نمی دهند کنار میآییم، همان مجریانی که در قاب رنگی تلویزیون از سادگی و صفا و صمیمیت و قناعت می گویند و تنها «رد شدن» از جلوی بوتیک و فروشگاه لباس و نمایشگاه اتوموبیلشان یک میلیون تومان هزینه دارد!
همان الگوهای فرهنگی دانشگاه شما که بیرون از جعبه جادو برای یک شب حضور در یک مراسم، 3میلیون تومان میگیرند و اگر نام شهدا باشد تخفیف میدهند و 2 میلیون و 850 میگیرند! همانها که به یمن برکت شما و فارغ التحصیلی از دانشگاه صداوسیما مجوز نشریه گرفتهاند و محض رضای فرهنگ، ماهیانه پول پارو می کنند از عامهپسندی و ابتذال و زرد بودن...گفتم دانشگاه، یادم آمد دانشگاه صداوسیما غیر انتفاعی است چون برای ما پابرهنهها نه وقت دارد و نه اعتبار اگر همین امروز جمعی از طبقه ما، بهترین طرح و برنامه را برای شما بیاورند از میدان امام حسین(ع) اعلام میکنید نه پول هست و نه کسی حوصله این طرحها را دارد ولی اگر یکی از همانها که ذکر دائم نمازهای قضاشدهشان، توهین و تخریب نظام است برای ساخت سریال و فیلمی فقط سر تکان دهد، خود شخص شما تا میدان ولیعصر(عج) به استقبالش میآیید...به هر حال ما نه پدر مشهوری داشتیم و داریم و نه مادر محبوبی...ما حتی پا برهنه به دنیا آمدیم!
خدا رحمت کند ابراهیم زمانمان را که نامی برای ما یافت؛ خدا بر درجات معنوی اش بیافزاید که فرمود:
««... عوض اينكه فكر حل مشكل كردستان را بكنيد، بنشينيد و با هم دعوا بكنيد، عوض اينكه براى اين پابرهنهها، براى اين ضعفا، براى اينهايى كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند و حالا هم توقع از شما خيلى ندارند براى اينكه يك آب و نانى، يك آبى، يك نانى، يك برقى، يك چيزها [يى] آن چيزهاى اوليه را به اينها برسانيد؛ از اين غفلت كنيد و برويد سراغ جنگ اعصاب و بساط، خوب، اين همان است كه آن وقت امريكا مىكرد، حالا شما مىكنيد. آن وقت آن طاغوت مىكرد، حالا شما مىكنيد. شما هم طاغوتيد، آنها هم طاغوتند. فرقى نمىكند؛ يكى شيطان است، يكى شيطان كوچكتر...اگر بنا باشد كه شما به جاى اينكه اقتصاد مردم را درست كنيد، به جاى اينكه اين كشور را بررسى كنيد، ببينيد كجاهاست كه مخروبه است و مردم از همه چيز ساقط هستند، به جاى اين اگر بنشينيد سر مسند و با حرف و با فحاشى به هم، مسائل را غفلت از آن بكنيد، اين همان است كه قدرتهاى بزرگ مىخواهند تا اين مملكت خرابه بماند و صداى مردم درآيد. اين همان است. شما هم عمال امريكاييد، منتها ملتفت نيستيد!»» 1
حالا که شما از گذر هر بهمن، سری به آرشیو میزنید و دقالباب دیوان امام(ره) کرده و سخنی را به دلخواه به ما میگویید باید بگویم که امام(ره) بی آنکه شاخصی برایمان بسازند و نشانمان بدهند، آفتاب انقلاب بوده و هست و هر صبح تا شام بر کران تا کران دل و جان ما نور می پاشد، ضربان قلب ما با آن مهربان مقتدر تاریخ معاصر است؛ همو که فرمود انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است و حالا باید از شما پرسید آقای مهندس! آیا جرات ساخت یک «شاخص فرهنگی» را هم دارید؟ آیا جرات دارید نکته های فرهنگی امام(ره) را شاخص سازید؟ سخت است نه؟ خاطرتان هست وقتی بیستوسی متولد شد، شنبههایش بخش ویژهای داشت به نام «درنگ فرهنگی»؟ به ماه نکشیده، تعطیل شد، میدانید چرا یا من پابرهنه برایتان بگویم؟ آخر از هرکسی انتقاد میشد بی درنگ گوشی را برمیداشت و ...الو!
شما که بهتر میدانید امروز، نعش رو به احتضار «فرهنگ» را از هر سو بگیریم، تنهای به سازمان شما میخورد و کجا در ایران سابقه داشته که چاقو دسته خود را ببرد؟ حتی زخم هم نمیتواند بیاندازد چه برسد به اینکه بگوید صداوسیما خودش لنگ می زند که 5 سال از گلایه شبیه به روضه رهبری در خصوص مهندسی فرهنگی گذشته و آب از آب تکان نخورده...مهندس جان، کرسیهای آزداندیشی پیش کش، مهندسی فرهنگی را دریاب!
مهندسی فرهنگ حتما این نیست که خانمها در سریالها و بخشهای زنده برنامههایتان تا می توانند رنگی ظاهر شوند چون خیالشان تخت باشد اول اینکه ما پابرهنگان هنوز تلویزیون سیاه و سفید داریم و یا رنگی را هم رنگش را کم میکنیم و یا اینکه در «پخش» کسی هست که فیلتر بیاندازد و کمرنگشان کند! ولی در «پخش» فیلتری برای مبلمان و البسه و ماشینهای آقا و خانم اسمیت وجود ندارد، دارد؟
به خیابانها سر بزنید تا ببینید دیگر مردم مشتاق صدا و سیمای شما سالیانه همه چیز را عوض میکنند چون دلشان را میزند و مدلهای جدیدش را به لطف شما یا در تلویزیون وطنی و یا باز هم به لطف شما در تلویزیون غیروطنی میبینند و دیده اجابات کند دل را!
میدانم اگر بخواهید یک شاخص فرهنگی و یا روحانی از امام عزیز بسازید و پخش کنید بدجوری گیر میافتید و فرزندان خودتان میگویند امام سالها پیش برای چه کسی این حرفها را گفته؟ اصلا بیایید یک کار دیگر کنیم، امام باشد برای همان دهه فجر و نیمه خرداد و بچههای معاونت سیاسی شما که تازگیها همه اتاقهای سازمان را از «جامعه و اقتصاد و بین الملل» گرفتهاند، فرهنگ هم که در زیرزمین بود و حالا شده انباری و آرشیو، ورزش هم که یعنی فوتبال و خب در یک ساختمان مجزا در خیابان افریقا به دست مردی است که توپ هم نمیتواند تکانش دهد چه برسد به حکم 5سال دوم رهبری.
امام باشد برای همان روزها که گفتم، شما لطف کنید اگر جرات دارید، یک شاخص فرهنگی از بیانات «امام امروز» را در تلویزیون پخش کنید. 20 شب و هر شب 20 دقیقه؛ کم حساب کردم چون ما پابرهنگان قانعیم و البته شاید هم مشتری شدید!
پخش کنید تا ببینیم چه کسی کمفروشی کرده و میکند اما در سنگر امام فقید و امام فرزانه پنهان می شود برای آنکه دیگر کسی به حرمت این سنگر هم که شده، حرفی نزند و نقدی نکند...آقای ضرغامی! ما پابرهنگان با گوشت و استخوان، طعم فتنه را چشیدهایم آن هنگام که از دری وارد میشود و دین را از در دیگر فراری میدهد؛ سوای آن فتنه بزرگی که به حق به آن می پردازید، فتنه های دیگری هم در کشور ما ـ «فقر فرهنگی و فقر اقتصادی» ـ هست که دومی را میخواهند با هدفمندی یارانه ها سامان بخشند ـ اگر اجرا شود ـ و اولی را با هیچ هدفمندی نمیتوان سامان بخشید. حالا لطفا این ستون فقرات فلج شده پابرهنگان را در برنامه "رو به فردا" نشانمان بدهید! شما که بعد از ده سال گذشت از صدور فرمان رهبری، جرات پخش یک اسم و یا چند تصویر از سمبل فساد اقتصادی در کشور را ندارید، چطور از ما جماعت پا برهنه برای دعوای سیاسی خودتان استقاده میکنید؟
شما میتوانید بگویید برای «طلبه جهانشانی» چند ثانیه برنامه تولید و یا پخش شده است؟ صفر ثانیه! میدانید چرا، چون او از تبار ما پابرهنگان است...
«فرهنگ رو به موت و اقتصاد مصرف زده» سران اصلی فتنه هستند که قربانیانی دارند از جنس مردم و قربانی خواهند گرفت تا زمانی که شما از ساختمان شیشهای جامجم بیرون بیایی و از دل کوچههای تودرتوی دروازه دولاب و شهباز جنوبی و تیردوقلو با ما سخن بگویی آن هم نه در شب 21 رمضان!
راستی برای ارسال نامهام، رفتم اداره پست، گفتند اگر با پست عادی ـ همان دو عدد تمبر 20 تومانی ـ بفرستی اصلا معلوم نیست برسد به مقصد و ما تضمین نمی کنیم! باید سفارشی بفرستی آنوقت اگر در بلبلآباد بدون برق هم باشی، یک روزه به مقصد میرسد...
و من آنجا بود که گفتم گزارشگران دلاور واحد مرکزی خبر چطور سالهاست از دزدیهای علنی دستگاههای متصل به حکومت سخنی نمیگویند؟ از این همه نمونههای پستی که در کشور هست، این همه نمونه های کارگری و این همه رفتارهای نادرستی که تنها و تنها رسانه می تواند جواب گو باشد...بعد یادم افتاد در طول 31 سال فعالیت دانشگاه غیرانتفاعی شما، ما هنوز در کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس؛ همین سرزمین های نفت، خبرنگار نداریم چه برسد به اینکه مثلا از وضعیت مردم دوبی گزارشی اجتماعی پخش شود، راستی چرا در پاریس خبرنگار داریم که دو هفته یکبار دستی به آرشیو بیاندازد و حقوق ماهیانهاش را حلال کند اما در عراق و عربستان و امارات و ...خبرنگاری نداریم تا از وضع زندگی و معیشت و بیمه مردمشان بگوید؟ ترکیه و ژاپن و چین بماند، خاصه این آخری که 20 برابر ما جمعیت دارد و مردمش زیاد مثل ما در رویای مبارزه با مفاسد اقتصادی «جک و اساماس» نمیسازند.
همین چند شب پیش خود شما گزارشی پخش کردین با این مضمون که یک عده آقازاده و خانمزاده مثل آب خوردن زمین قورت میدهند و دادگاه بعد از کلی سال، محکومشان کرده و حالا کارشناس حقوقی قوه قضائیه در بیستوسی میگوید: ما حکم قضایی را گرفتیم ولی اینکه طرف هنوز در زمینها هست و دارد ساخت و ساز میکند به این علت است که ما باید با قاطعیت بیشتری عمل کنیم و نیاز به مقاومت داریم!
آقای مهندس! ما پابرهنگان دلمان خون است که دل رهبری خون میشود و شما یک خط گزارش هم برای این «خون دل» تولید و پخش نمی کنید و 9 ماه میگذرد و فرزند این دلخون به دنیا میآید و شما لبخند می زنید و از استقبال خوب از مناظرهها سخن می گویید! میدانید فرزند این دلخون چیست، سری به پشت بام خانهتان بزنید، میبینیدش!
میخواهم بگویم تقصیر شما نیست، تقصیر مشاورانی است که گفتند شما از ما بنویسی در حالی که سالهاست رسانه ملی در جبهه اصلی انقلاب یعنی «امام و پابرهنگان»، بازی را واگذار کرده است؛ خاصه وقتی نیمههای شب که همه در خواباند، یادی از پابرهنههای جنگ میکند و مادران و خواهران شهید را در اشکهایی به رسم دیدار، نشانمان میدهد، تا به خوابمان ادامه دهیم، آخر همه ما خوابیم و یادمان رفته بپرسیم چه شد روایت فتح؟ آن وقتها که نه نفت شعبهای در جام جم داشت و نه این همه گروه و ساختمان و تجهیزات نبود، روایت فتح بود اما حالا...
««... واقع آن است كه آن قدر كه پابرهنهها به راديو ـ تلويزيون حق دارند، ما نداريم. اين يك واقعيت است و تعارف نيست؛ واقع اين است كه آنها اين نظام را درست كردهاند و اين نهضت را به وجود آوردند؛ همين جمعيت هستند كه پيروزيها را به دست آوردند؛ از قشر بالا كسى در اين مسئله حقى ندارد. البته ما هم در اصل مطلب شركت داشتهايم، اما حق با آنهاست. 2»»
راستی از اینکه کاملا در تقابل با پابرهنهها، شعار مرگ بر امریکای آنها را با بهترین دستگاههای صوتی پخش می کنید و در پس زمینه موسیقی فیلم کریستوف کلمپ؛ کشف قاره امریکا اثر برادر متعهد ونجلیز را پخش می کنید و برای سرگرمی و بیلان کاری، در نوروز برایمان 70 فیلم امریکایی پخش می کنید، صمیمانه سپاسگزارم؛ شما برنده جنگ نرم با بیتالمال هستید!
حرف ها که زیاد است اما نامهام را با چکهای از «شاخص» فرهنگی «امام امروز» پایان میبرم هرچند میدانم که آب در هاون کوبیدن است چرا که معظم له اگر خاطرتان باشد سالها قبل فرمودند: «آمارها نشان میدهد که درصد بینندگان تلویزیون و شنوندگان رادیو در این چند سال خیلی خوب افزایش پیدا کرده است... این کار نباید هدف باشد، بلکه باید ببینید تاثیر این برنامه در مخاطب چیست.»
و البته این جملات:
«فیلم خنثای بی اثر بی محتوای بدون پیام مطلقا پخش نکنید. اگر شما برنامهای را برای این آوردید که اینجا خالی است، از شنوندگان عذرخواهی کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به مدت این یک ساعت، برنامه مناسب شما پیدا نکردهایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلی بهتر و پرجاذبهتر و منصفانهتر است. بعضی از فیلمها ساخته و نشان داده میشود که بیمحتواست... اینها را پخش نکنید حتی تولید نکنید. 7.5.69»
آقای ضرغامی عزیز ما پابرهنگان دین خود را به انقلاب ادا کردهایم و تا آخر عمر هم ادا خواهیم کرد اگر هم حرفی نمیزنیم چون عاشق این نظامیم نمیخواهیم در این دعواهای سیاسی که مثل گوشت قربانی «همه» از ما خرج میکنند، وارد شویم اما گاهی دیگر حرف، حرف انقلاب است و آنهایی که باید مراقب دفاع خود باشند...گفت:
از پختگی است گر نشد آواز ما بلند/ کی از سپند سوخته گردد صدا بلند؟
15سال از این «خواهش» رهبری می گذرد، لطف کنید آماری از عمل به این خواهش، در اختیار بخش خبری 19:15 قرار دهید تا با اجرای فوق حرفهای خودشان به سمع و نظر ما برسانند:
««خواهش می کنم مدیران صداوسیما همان کاری را که در صداوسیما دارند، مهمترین کار بدانند و به کار دیگری نپردازند؛ این مهمترین کار شماست، پرداختن به کار دیگر شما را از هر دو باز میدارد...مردی و کاری! 3.11.73»»
حالا درخواستی دارم و آن اینکه شاخصی برای خود و مسئولان کشور بسازید آن هم نه برای هدیه نوروزی، بلکه برای تماشای با دقت، وگرنه نامههای تجلیل نهادهای حقیقی و حقوقی را که ما پابرهنگان میدانیم چطور تهیه و امضا میشود...
انفعال عالی، مستدام
من، پابرهنه 27 سال دارم
چند شب مانده به نوروز 89. جنوب شهر تهران
محسن حدادی
منبع:http://www.hajreza.ir/
ولي من نيستم اشتباه نشه
سلام
يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبرالليل و النهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال
دوستان عزیز سال 88 با همه خوبیها و بدیهایش روزهای پایانیش را می گذراند و شاید این نوشته من آخرین نوشته ام در این سال باشد سالی که از دل فتنه ای عمیق، انقلاب تولدی دیگر کرد ، سالی که خون بر دل انقلاب شد ، سالی که دل رهبر عزیزمان و دل شهدایمان و دل بنیان گذار انقلاب اسلامی ، امام راحلمان از حضور و استفامت و بصیرت مردم انقلابی ایران بعد از همه تلخکامیهایی که فتنه گران ایجاد کردند شاد شد و آن روزها هم گذشت .
با همه وجودم برای تک تک مردم سرزمینم سال آینده را سالی خوب و پر از خوشبختی و امنیت آرزو می کنم و امیدوارم کشورم از گزند همه دشمنانش در امان باشد.
نمی خواستم در پایان این سال از تلخیها چیزی بنویسم اما تلخیها هست واقعیتی که گریزی از آن نیست و نوشته ای که در ذیل این متن می آید حقیقت محضی است که به عنوان برادر کوچکتان تقاضا می کنم حتما بخوانید خدا را شاهد می گیرم نه برای مخالفت با آقای ضرغامی بلکه برای دانستن حقیقتی تلخ که جامعه فرهنگی و رسانه ای ما اسیر آن است شاید این نوشته های حقیقی و دردمندانه باعث شود راهی برای اصلاح آن پیدا شود .
برگرفته از سایت تابناک با همه انتقاداتی که به آن دارم.
بهنام خدای پابرهنگان
سلام؛ خدا قوت
از اینکه مزاحم اوقات شلوغ و شریف میشوم، پیشپیش عذر خواهم اما از آنجا که جنابعالی در طول این سالهای خدمت یکدفعه دست به قلم برده و پاسخ نامهای را با استفاده از تبار اینجانب دادید، گفتم هم عرض ادب کرده باشم و هم شاید در روزگاری که نامهنگاری مد شده و بیپاسخی نامهها یک سنت مدیرانه، شما خطشکنی خود را با پاسخ به نامه این پابرهنه جوان ادامه دهید.
میخواستم بدانم شما که برای دفاع از خود و همکارانتان از پابرهنهگان سخن به میان آوردهاید، این قشر تزئینی و راهگشا در تنگناهای مدیریتی، در حال حاضر کجای رسانه ملی قرار دارند؟ در «کلانتر» شنبهها و یا «آشپزباشی» دوشنبهها، در دلنوازان شما یا خستهدلانتان؟ در پاییز پدر سالار یا ... لطفا «به کجا چنین شتابان» را مثال نزنید که تصویری کلیشهای از قشر ما ارائه داده با کمی شعار بیشتر؛ اینکه پابرهنهها گرسنهاند و بیشخصیت؛ اینکه پابرهنهها با یک کافی شاپ خود را گم میکنند و با چند قاچ(!) پیتزا مرگ پدرشان را به عروسی پسر با دخترک پولدار فراموش میکنند و مزه پیتزا، طعم انسانیت را میبرد! و نمایش اینکه در کل پابرهنهها، آدمهای جوگیری هستند که کراواتیها اغفالشان میکنند! و مهمتر اینکه پابرهنهها نباید زندگی خوبی داشته! باشند چون "پول" ندارند و چون پول همهچیز است، پابرهنهها بیهمهچیزند...
آقای مهندس پابرهنههای نامه شما نکند در «خانواده ایرانی و صبح و زندگی و سلامت خانواده و انواع رنگارنگ برنامههای زنده خانوادگی» حاضرند؟! قبول دارم که پابرهنهها به وفور در این برنامهها موج می زنند، مثلا آنجا که استیک آبدار را با فیله گوساله و میگوی بادامی تفت میدهند، به محض آنکه سس اردک و قارچ را اضافه کنند، صدای طبقه ما بلند می شود؛ نمیشنوید؟ صدای جلز و ولز روغن و آب و سس و آن دود خوشمزهای که تنها در تلویزیون میتوانیم ببینیم، صدای پابرهنگانی است که شما پشت آنها پنهان شدهاید.
بله پابرهنگان در ثانیهثانیه قیمتی آگهی های بازرگانی صبح تا شام شبکههای رادیو ـ تلویزیونی شما دیده میشوند، چه کسی میتواند کتمان کند این حضور همهجانبه را؟ پابرهنگان کجای اخبار سیما هستند؟ در آن دکور کپی شده که پوستهای است توخالی و هرگاه بزم است و طرب، از ما خبری نیست اما هر زمان که ترس است و غضب؛ ما عزیز می شویم؛ آقای مهندس! ما وارث زمین خواهیم شد و در وراثت تاریخی هم رسانه شما نقشی نخواهد داشت پس به وقت اضطرار بیجهت، چپ و راست سراغ ما را نگیرید؛ ما حق زمین را خوب ادا میکنیم، خاصه زمینی که با خون شهدا آبیاری شده باشد!
البته شما حتما پاسخ می دهید ما همیشه در صفحه تلویزیون هستیم؛ بله ما همیشه در تلویزیون هستیم در نماز جمعه، نماز عید فطر، تشییع شهدا و عزاداری ها و گزارش نذری مسجد امام جواد(ع)...اصلا چه کسی میتواند منکر شود شما دائم از ما پابرهنگان گزارش تهیه می کنید خصوصا در ماه مبارک که سحر و افطار مردم را با اشک و آه چنان گره می زنید تا خانهای برای آن بیخانمان و وامی برای آن تصادفی بدون بیمه و رضایتی برای آن پای چوبه اعدام درست کند؟
هر گاه دنبال خرده احساسی هستید تا آن را برای «نامی و نانی» هزینه کنید، ما پابرهنگان را هدف میگیرید. گزارشگران غیور واحد مرکزی خبر چرا هیچگاه سراغ ما نمی آیند در مورد مسائل مادر در کشور؟ البته که ما ارزش خبری زیادی نداریم جز شب 19 ماه مبارک و شب 22 بهمن و در آستانه انتخابات و له کردن رقیب سیاسی و... شاید بگویید اصلا مگر ما در 31 سالگی انقلاب عزیزمان پابرهنه هم داریم؟ اصلا مگر صداوسیما پول زیادی دارد که برای پابرهنهها هزینه کند، پابرهنهها برنامه میخواهند چه کار؟ باید مراقب نخبگان و فرهیختگان بود...
خدای ناکرده نمایش اشکهای یک مادر که در نیمه شب، اورژانس هیچ بیمارستانی او را نپذیرفته و گفتهاند دکتر نداریم، را نباید پخش کرد، خودسوزی دختران ایلامی را نباید حتی اطلاع رسانی کرد و از خودفروشی زنان برای دو تکه جهیزیه دخترشان در همین همسایگی خیابان جامجم حرفی زد. اصلا گفتن این ها که خدمت نیست، سیاهنمایی است! اصلا مگر ما در خرمشهر و ایلام و کردستان و شهرهای مرزی که انواع قاچاق از نمازهای یومیه هم واجبتر است، پابرهنهای داریم؟ پخش اینها تخریب دولت است و تخریب دولت هم مساوی است با قطع بودجه و قطع بودجه هم که در جریانید یعنی شکست در جنگ نرم! آقای مهندس! جنگ نرم یعنی نان خشکی که از سطل زباله به سفره یک خانواده میرسد؛ یعنی نرمنرمک دین، بساطش جمع شود و خلاص! آن هم نه به خاطر بیبیسی فارسی، به خاطر خواب ما و شما!
نکند مرغ بچههای واحد مرکزی خبر را به عنوان پاداش فلان شرکت فراوردههای گوشتی برایشان میآورند که آنها سری به بازار خرید نمیزنند و نمیدانند پابرهنگان ساعتها در آفتاب، گردن کج میکنند تا شاید دل مغازهدار به رحم آید و کمی از آشغالمرغ های قلع و قمع شده با ساتور شاگرد مغازهدار را بگیرد و بریزد توی پاکت مشکی و ببرد سر سفره...یا یک دو هزار تومانی از جیبش درآورد و بدهد و بگوید پای مرغ میخواهم! همهاش را پای مرغ بدهید؛ همهاش!
...سردار رسانه! حواستان هست که بازار مصرف را شما گرم میکنید با برنامههاتان و از سویی هم گزارش پخش و تولید میکنید که گرانیها "نظارت" میخواهد و جریمه و پلمپ! فکر نکردهاید ما پابرهنگان بعد از 31 سال از خودمان و خودتان بپرسیم که چهارتا مغازه و انباردار و میوه فروش و آجیل دار و شرکت هم جریمه شدند و پلمپ و ...باقی کشور و باقی مغازهها چه؟ پاک کردن صورت مساله که کاری ندارد، ما پابرهنگان سالهاست داریم پاک کردن صورت مساله را تمرین میکنیم، استاد تمامیم در این داستان! مرغ نمیتوانیم بخریم، نمیخوریم! ماشین لیزینگی نمیتوانیم بخریم جایش بلیط اعتباری مترو میگیریم، هدیه میدهیم به هم! مجلس عزا که میرویم غذایمان را نمیخوریم و میبریم خانه دور هم باشیم! جای همه چیزهایی که در تلویزیون شما میبینیم و نمیتوانیم بخریم، نان میخریم و تخممرغ و یخچال را پر میکنیم با نان اضافه! شما به دستور پخت استیک آبدار با سالاد الویه و سس فرانسوی برسین!
راستی آقای مهندس! ما پابرهنگان که قرار بود ولینعمت شما باشیم کجای مسابقات شبکه های چند ده گانه شما هستیم؟ همانها که یک سوال مسخره و دستمالی شده را با کمک بالا و پایین پریدن مجری جواب میدهند و 200 هزار تومان جایزه میگیرند؛ همانها که باید جواب سوال را اساماس کنی و ...ببینم اگر کسی در این مملکت موبایل نداشت باید برود بمیرد دیگر، نه؟ عذر میخواهم حواسم نبود ما پابرهنگان را چه به این بازیها و سرگرمی ها؛ ما می رویم قطعه شهدا را گلاب می پاشیم شما هم آب بگیرین جای گلاب ببندین به شبانه روز شبکههای مختلف...
ما با لبخند مجریان شما که به اهالی منطقه ما هیچگاه سلام نمی دهند کنار میآییم، همان مجریانی که در قاب رنگی تلویزیون از سادگی و صفا و صمیمیت و قناعت می گویند و تنها «رد شدن» از جلوی بوتیک و فروشگاه لباس و نمایشگاه اتوموبیلشان یک میلیون تومان هزینه دارد!
همان الگوهای فرهنگی دانشگاه شما که بیرون از جعبه جادو برای یک شب حضور در یک مراسم، 3میلیون تومان میگیرند و اگر نام شهدا باشد تخفیف میدهند و 2 میلیون و 850 میگیرند! همانها که به یمن برکت شما و فارغ التحصیلی از دانشگاه صداوسیما مجوز نشریه گرفتهاند و محض رضای فرهنگ، ماهیانه پول پارو می کنند از عامهپسندی و ابتذال و زرد بودن...گفتم دانشگاه، یادم آمد دانشگاه صداوسیما غیر انتفاعی است چون برای ما پابرهنهها نه وقت دارد و نه اعتبار اگر همین امروز جمعی از طبقه ما، بهترین طرح و برنامه را برای شما بیاورند از میدان امام حسین(ع) اعلام میکنید نه پول هست و نه کسی حوصله این طرحها را دارد ولی اگر یکی از همانها که ذکر دائم نمازهای قضاشدهشان، توهین و تخریب نظام است برای ساخت سریال و فیلمی فقط سر تکان دهد، خود شخص شما تا میدان ولیعصر(عج) به استقبالش میآیید...به هر حال ما نه پدر مشهوری داشتیم و داریم و نه مادر محبوبی...ما حتی پا برهنه به دنیا آمدیم!
خدا رحمت کند ابراهیم زمانمان را که نامی برای ما یافت؛ خدا بر درجات معنوی اش بیافزاید که فرمود:
««... عوض اينكه فكر حل مشكل كردستان را بكنيد، بنشينيد و با هم دعوا بكنيد، عوض اينكه براى اين پابرهنهها، براى اين ضعفا، براى اينهايى كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند و حالا هم توقع از شما خيلى ندارند براى اينكه يك آب و نانى، يك آبى، يك نانى، يك برقى، يك چيزها [يى] آن چيزهاى اوليه را به اينها برسانيد؛ از اين غفلت كنيد و برويد سراغ جنگ اعصاب و بساط، خوب، اين همان است كه آن وقت امريكا مىكرد، حالا شما مىكنيد. آن وقت آن طاغوت مىكرد، حالا شما مىكنيد. شما هم طاغوتيد، آنها هم طاغوتند. فرقى نمىكند؛ يكى شيطان است، يكى شيطان كوچكتر...اگر بنا باشد كه شما به جاى اينكه اقتصاد مردم را درست كنيد، به جاى اينكه اين كشور را بررسى كنيد، ببينيد كجاهاست كه مخروبه است و مردم از همه چيز ساقط هستند، به جاى اين اگر بنشينيد سر مسند و با حرف و با فحاشى به هم، مسائل را غفلت از آن بكنيد، اين همان است كه قدرتهاى بزرگ مىخواهند تا اين مملكت خرابه بماند و صداى مردم درآيد. اين همان است. شما هم عمال امريكاييد، منتها ملتفت نيستيد!»» 1
حالا که شما از گذر هر بهمن، سری به آرشیو میزنید و دقالباب دیوان امام(ره) کرده و سخنی را به دلخواه به ما میگویید باید بگویم که امام(ره) بی آنکه شاخصی برایمان بسازند و نشانمان بدهند، آفتاب انقلاب بوده و هست و هر صبح تا شام بر کران تا کران دل و جان ما نور می پاشد، ضربان قلب ما با آن مهربان مقتدر تاریخ معاصر است؛ همو که فرمود انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است و حالا باید از شما پرسید آقای مهندس! آیا جرات ساخت یک «شاخص فرهنگی» را هم دارید؟ آیا جرات دارید نکته های فرهنگی امام(ره) را شاخص سازید؟ سخت است نه؟ خاطرتان هست وقتی بیستوسی متولد شد، شنبههایش بخش ویژهای داشت به نام «درنگ فرهنگی»؟ به ماه نکشیده، تعطیل شد، میدانید چرا یا من پابرهنه برایتان بگویم؟ آخر از هرکسی انتقاد میشد بی درنگ گوشی را برمیداشت و ...الو!
شما که بهتر میدانید امروز، نعش رو به احتضار «فرهنگ» را از هر سو بگیریم، تنهای به سازمان شما میخورد و کجا در ایران سابقه داشته که چاقو دسته خود را ببرد؟ حتی زخم هم نمیتواند بیاندازد چه برسد به اینکه بگوید صداوسیما خودش لنگ می زند که 5 سال از گلایه شبیه به روضه رهبری در خصوص مهندسی فرهنگی گذشته و آب از آب تکان نخورده...مهندس جان، کرسیهای آزداندیشی پیش کش، مهندسی فرهنگی را دریاب!
مهندسی فرهنگ حتما این نیست که خانمها در سریالها و بخشهای زنده برنامههایتان تا می توانند رنگی ظاهر شوند چون خیالشان تخت باشد اول اینکه ما پابرهنگان هنوز تلویزیون سیاه و سفید داریم و یا رنگی را هم رنگش را کم میکنیم و یا اینکه در «پخش» کسی هست که فیلتر بیاندازد و کمرنگشان کند! ولی در «پخش» فیلتری برای مبلمان و البسه و ماشینهای آقا و خانم اسمیت وجود ندارد، دارد؟
به خیابانها سر بزنید تا ببینید دیگر مردم مشتاق صدا و سیمای شما سالیانه همه چیز را عوض میکنند چون دلشان را میزند و مدلهای جدیدش را به لطف شما یا در تلویزیون وطنی و یا باز هم به لطف شما در تلویزیون غیروطنی میبینند و دیده اجابات کند دل را!
میدانم اگر بخواهید یک شاخص فرهنگی و یا روحانی از امام عزیز بسازید و پخش کنید بدجوری گیر میافتید و فرزندان خودتان میگویند امام سالها پیش برای چه کسی این حرفها را گفته؟ اصلا بیایید یک کار دیگر کنیم، امام باشد برای همان دهه فجر و نیمه خرداد و بچههای معاونت سیاسی شما که تازگیها همه اتاقهای سازمان را از «جامعه و اقتصاد و بین الملل» گرفتهاند، فرهنگ هم که در زیرزمین بود و حالا شده انباری و آرشیو، ورزش هم که یعنی فوتبال و خب در یک ساختمان مجزا در خیابان افریقا به دست مردی است که توپ هم نمیتواند تکانش دهد چه برسد به حکم 5سال دوم رهبری.
امام باشد برای همان روزها که گفتم، شما لطف کنید اگر جرات دارید، یک شاخص فرهنگی از بیانات «امام امروز» را در تلویزیون پخش کنید. 20 شب و هر شب 20 دقیقه؛ کم حساب کردم چون ما پابرهنگان قانعیم و البته شاید هم مشتری شدید!
پخش کنید تا ببینیم چه کسی کمفروشی کرده و میکند اما در سنگر امام فقید و امام فرزانه پنهان می شود برای آنکه دیگر کسی به حرمت این سنگر هم که شده، حرفی نزند و نقدی نکند...آقای ضرغامی! ما پابرهنگان با گوشت و استخوان، طعم فتنه را چشیدهایم آن هنگام که از دری وارد میشود و دین را از در دیگر فراری میدهد؛ سوای آن فتنه بزرگی که به حق به آن می پردازید، فتنه های دیگری هم در کشور ما ـ «فقر فرهنگی و فقر اقتصادی» ـ هست که دومی را میخواهند با هدفمندی یارانه ها سامان بخشند ـ اگر اجرا شود ـ و اولی را با هیچ هدفمندی نمیتوان سامان بخشید. حالا لطفا این ستون فقرات فلج شده پابرهنگان را در برنامه "رو به فردا" نشانمان بدهید! شما که بعد از ده سال گذشت از صدور فرمان رهبری، جرات پخش یک اسم و یا چند تصویر از سمبل فساد اقتصادی در کشور را ندارید، چطور از ما جماعت پا برهنه برای دعوای سیاسی خودتان استقاده میکنید؟
شما میتوانید بگویید برای «طلبه جهانشانی» چند ثانیه برنامه تولید و یا پخش شده است؟ صفر ثانیه! میدانید چرا، چون او از تبار ما پابرهنگان است...
«فرهنگ رو به موت و اقتصاد مصرف زده» سران اصلی فتنه هستند که قربانیانی دارند از جنس مردم و قربانی خواهند گرفت تا زمانی که شما از ساختمان شیشهای جامجم بیرون بیایی و از دل کوچههای تودرتوی دروازه دولاب و شهباز جنوبی و تیردوقلو با ما سخن بگویی آن هم نه در شب 21 رمضان!
راستی برای ارسال نامهام، رفتم اداره پست، گفتند اگر با پست عادی ـ همان دو عدد تمبر 20 تومانی ـ بفرستی اصلا معلوم نیست برسد به مقصد و ما تضمین نمی کنیم! باید سفارشی بفرستی آنوقت اگر در بلبلآباد بدون برق هم باشی، یک روزه به مقصد میرسد...
و من آنجا بود که گفتم گزارشگران دلاور واحد مرکزی خبر چطور سالهاست از دزدیهای علنی دستگاههای متصل به حکومت سخنی نمیگویند؟ از این همه نمونههای پستی که در کشور هست، این همه نمونه های کارگری و این همه رفتارهای نادرستی که تنها و تنها رسانه می تواند جواب گو باشد...بعد یادم افتاد در طول 31 سال فعالیت دانشگاه غیرانتفاعی شما، ما هنوز در کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس؛ همین سرزمین های نفت، خبرنگار نداریم چه برسد به اینکه مثلا از وضعیت مردم دوبی گزارشی اجتماعی پخش شود، راستی چرا در پاریس خبرنگار داریم که دو هفته یکبار دستی به آرشیو بیاندازد و حقوق ماهیانهاش را حلال کند اما در عراق و عربستان و امارات و ...خبرنگاری نداریم تا از وضع زندگی و معیشت و بیمه مردمشان بگوید؟ ترکیه و ژاپن و چین بماند، خاصه این آخری که 20 برابر ما جمعیت دارد و مردمش زیاد مثل ما در رویای مبارزه با مفاسد اقتصادی «جک و اساماس» نمیسازند.
همین چند شب پیش خود شما گزارشی پخش کردین با این مضمون که یک عده آقازاده و خانمزاده مثل آب خوردن زمین قورت میدهند و دادگاه بعد از کلی سال، محکومشان کرده و حالا کارشناس حقوقی قوه قضائیه در بیستوسی میگوید: ما حکم قضایی را گرفتیم ولی اینکه طرف هنوز در زمینها هست و دارد ساخت و ساز میکند به این علت است که ما باید با قاطعیت بیشتری عمل کنیم و نیاز به مقاومت داریم!
آقای مهندس! ما پابرهنگان دلمان خون است که دل رهبری خون میشود و شما یک خط گزارش هم برای این «خون دل» تولید و پخش نمی کنید و 9 ماه میگذرد و فرزند این دلخون به دنیا میآید و شما لبخند می زنید و از استقبال خوب از مناظرهها سخن می گویید! میدانید فرزند این دلخون چیست، سری به پشت بام خانهتان بزنید، میبینیدش!
میخواهم بگویم تقصیر شما نیست، تقصیر مشاورانی است که گفتند شما از ما بنویسی در حالی که سالهاست رسانه ملی در جبهه اصلی انقلاب یعنی «امام و پابرهنگان»، بازی را واگذار کرده است؛ خاصه وقتی نیمههای شب که همه در خواباند، یادی از پابرهنههای جنگ میکند و مادران و خواهران شهید را در اشکهایی به رسم دیدار، نشانمان میدهد، تا به خوابمان ادامه دهیم، آخر همه ما خوابیم و یادمان رفته بپرسیم چه شد روایت فتح؟ آن وقتها که نه نفت شعبهای در جام جم داشت و نه این همه گروه و ساختمان و تجهیزات نبود، روایت فتح بود اما حالا...
««... واقع آن است كه آن قدر كه پابرهنهها به راديو ـ تلويزيون حق دارند، ما نداريم. اين يك واقعيت است و تعارف نيست؛ واقع اين است كه آنها اين نظام را درست كردهاند و اين نهضت را به وجود آوردند؛ همين جمعيت هستند كه پيروزيها را به دست آوردند؛ از قشر بالا كسى در اين مسئله حقى ندارد. البته ما هم در اصل مطلب شركت داشتهايم، اما حق با آنهاست. 2»»
راستی از اینکه کاملا در تقابل با پابرهنهها، شعار مرگ بر امریکای آنها را با بهترین دستگاههای صوتی پخش می کنید و در پس زمینه موسیقی فیلم کریستوف کلمپ؛ کشف قاره امریکا اثر برادر متعهد ونجلیز را پخش می کنید و برای سرگرمی و بیلان کاری، در نوروز برایمان 70 فیلم امریکایی پخش می کنید، صمیمانه سپاسگزارم؛ شما برنده جنگ نرم با بیتالمال هستید!
حرف ها که زیاد است اما نامهام را با چکهای از «شاخص» فرهنگی «امام امروز» پایان میبرم هرچند میدانم که آب در هاون کوبیدن است چرا که معظم له اگر خاطرتان باشد سالها قبل فرمودند: «آمارها نشان میدهد که درصد بینندگان تلویزیون و شنوندگان رادیو در این چند سال خیلی خوب افزایش پیدا کرده است... این کار نباید هدف باشد، بلکه باید ببینید تاثیر این برنامه در مخاطب چیست.»
و البته این جملات:
«فیلم خنثای بی اثر بی محتوای بدون پیام مطلقا پخش نکنید. اگر شما برنامهای را برای این آوردید که اینجا خالی است، از شنوندگان عذرخواهی کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به مدت این یک ساعت، برنامه مناسب شما پیدا نکردهایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلی بهتر و پرجاذبهتر و منصفانهتر است. بعضی از فیلمها ساخته و نشان داده میشود که بیمحتواست... اینها را پخش نکنید حتی تولید نکنید. 7.5.69»
آقای ضرغامی عزیز ما پابرهنگان دین خود را به انقلاب ادا کردهایم و تا آخر عمر هم ادا خواهیم کرد اگر هم حرفی نمیزنیم چون عاشق این نظامیم نمیخواهیم در این دعواهای سیاسی که مثل گوشت قربانی «همه» از ما خرج میکنند، وارد شویم اما گاهی دیگر حرف، حرف انقلاب است و آنهایی که باید مراقب دفاع خود باشند...گفت:
از پختگی است گر نشد آواز ما بلند/ کی از سپند سوخته گردد صدا بلند؟
15سال از این «خواهش» رهبری می گذرد، لطف کنید آماری از عمل به این خواهش، در اختیار بخش خبری 19:15 قرار دهید تا با اجرای فوق حرفهای خودشان به سمع و نظر ما برسانند:
««خواهش می کنم مدیران صداوسیما همان کاری را که در صداوسیما دارند، مهمترین کار بدانند و به کار دیگری نپردازند؛ این مهمترین کار شماست، پرداختن به کار دیگر شما را از هر دو باز میدارد...مردی و کاری! 3.11.73»»
حالا درخواستی دارم و آن اینکه شاخصی برای خود و مسئولان کشور بسازید آن هم نه برای هدیه نوروزی، بلکه برای تماشای با دقت، وگرنه نامههای تجلیل نهادهای حقیقی و حقوقی را که ما پابرهنگان میدانیم چطور تهیه و امضا میشود...
انفعال عالی، مستدام
من، پابرهنه 27 سال دارم
چند شب مانده به نوروز 89. جنوب شهر تهران
محسن حدادی
منبع:http://www.hajreza.ir/
ولي من نيستم اشتباه نشه