Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionداستان واقعی و بسیار زیبا Emptyداستان واقعی و بسیار زیبا

more_horiz
خانمي با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلي راهي دفتر رييس دانشگاه هاروارد شدند.

منشي فوراً متوجه شد اين زوج روستايي هيچ کاري در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامي گفت: «مايل هستيم رييس را ببينيم.»

منشي با بي حوصلگي گفت: «ايشان امروز گرفتارند.»

خانم جواب داد: « ما منتظر خواهيم شد.»

منشي ساعتها آنها را ناديده گرفت و به اين اميد بود که بالاخره دلسرد شوند و پي کارشان بروند. اما اين طور نشد. منشي که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصميم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رييس با اوقات تلخي آهي کشيد و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اينکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواري دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمي آمد.

خانم به او گفت: «ما پسري داشتيم که يک سال در هاروارد درس خواند. وي اينجا راضي بود. اما حدود يک سال پيش در حادثه اي کشته شد. شوهرم و من دوست داريم بنايي به يادبود او در دانشگاه بنا کنيم.»

رييس با غيظ گفت :« خانم محترم ما نمي توانيم براي هرکسي که به هاروارد مي آيد و مي ميرد، بنايي برپا کنيم. اگر اين کار را بکنيم، اينجا مثل قبرستان مي شود.»

خانم به سرعت توضيح داد: «آه... نه.... نمي خواهيم مجسمه بسازيم. فکر کرديم بهتر باشد ساختماني به هاروارد بدهيم.»

رييس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «يک ساختمان! مي دانيد هزينه ي يک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان هاي موجود در هاروارد هفت و نيم ميليون دلار است.»

خانم يک لحظه سکوت کرد. رييس خشنود بود. شايد حالا مي توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آيا هزينه راه اندازي دانشگاه همين قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نيندازيم؟»

شوهرش سر تکان داد. رييس سردرگم بود. آقا و خانمِ "ليلاند استنفورد" بلند شدند و راهي کاليفرنيا شدند، يعني جايي که دانشگاهي ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد:

دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، يادبود پسري که هاروارد به او اهميت نداد.

descriptionداستان واقعی و بسیار زیبا EmptyRe: داستان واقعی و بسیار زیبا

more_horiz
خيلي داستان قشنگي بود 19
واقعا چرا خيلي از نابغه ها و كساني كه حرفي براي گفتن دارن، بعد از مردن كشف مي شن! و تا زمان زنده بودنشون كسي اهميتي براشون قائل نيست و مدام ناديده گرفته مي شن!!!؟

descriptionداستان واقعی و بسیار زیبا EmptyRe: داستان واقعی و بسیار زیبا

more_horiz
خیلی جالب بود. 19 61

descriptionداستان واقعی و بسیار زیبا EmptyRe: داستان واقعی و بسیار زیبا

more_horiz
داستان قشنگ و پند آموزی بود ، این نشان میده که انسانها نبایستی به ظاهر افراد نگاه کنند و از قضاوت ها ی عجولانه اجتناب کنند .

descriptionداستان واقعی و بسیار زیبا EmptyRe: داستان واقعی و بسیار زیبا

more_horiz
جالب بود. 19 12

descriptionداستان واقعی و بسیار زیبا EmptyRe: داستان واقعی و بسیار زیبا

more_horiz
تکان دهنده بود واقعآ.


دانشگاه استنفورد دانشگاهی است در استنفورد در نزدیکی شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا در کشور آمریکا. این دانشگاه در سال ۱۸۸۵ به دست فرماندار استنفورد و لنالد استنفورد و همسرش ساخته شد. این زوج دانشگاه را به یاد پسرشان که در ۱۶ سالگی بر اثر تیفوئید درگذشته بود، ساختند. لنالد استنفورد زمین‌های کشاورزی خود را برای این کار اختصاص داد تا ایالت کالیفرنیا مرکز دانشگاهی بزرگی داشته باشد.

این دانشگاه هر ساله حدود ۶۷۰۰ نفر دانشجوی ثبت نام شده و حدود ۸۰۰۰ دانشجوی فارغ التحصیل از ایالات متحده و سایر نقاط جهان دارد و دارای دانشکده‌های بازرگانی، حقوق، پزشکی و مهندسی است.

تب روده یا تیفوئید یک بیماری سیستمیک است که با تب ودرد شکمی به علت انتشار سالمونلا تیفی و پاراتیفی تظاهر می کند .


The wind of freedom blows

نسیم آزادی می وزد.

descriptionداستان واقعی و بسیار زیبا EmptyRe: داستان واقعی و بسیار زیبا

more_horiz
دست شما درد نکنه آقا سزار بابت توضیح در باره ی دانشگاه استنفورد.
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply