در كارهاى دنيوى نيز ارزش كارها، به نيّت آنها بستگى دارد. به اين مثال‏ها توجّه كنيد:
جرّاح و چاقوكش هر دو شكم پاره مى‏كنند، امّا كار جراح، خدمت است و كار چاقوكش جنايت.
همين جرّاح مى‏تواند براى پول كار كند و مى‏تواند براى نجات يك انسان كار كند، هر كدام از اين هدف‏ها نيز ارزش مخصوص به خود دارد.
مثالى ديگر:
يك ليوان آب را به سه نفر عرضه مى‏كنيم؛ يكى نمى‏خورد، چون ميل ندارد، ديگرى نمى‏خورد چون قهر كرده است، سومى نمى‏خورد و مى‏گويد: نفر چهارم از من تشنه‏تر است، آب را به او بدهيد! اين سه نفر، در ننوشيدن آب يكسانند ولى به خاطر آن كه هدف‏هاى آنها متفاوت است، ارزش كارشان نيز تفاوت دارد.
در اسكناس‏ها نخى است كه نشانه اصالت اسكناس و وسيله جدايى اسكناس اصلى از قلابى است، در عبادات نيز بايد ريسمانى محكم ميان بنده و خدا باشد كه همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ نباشد يا پاره شود، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نيست.