در زد کسي از سمت خيابان ، تونبودي

برخاستم از خواب هراسان ، تونبودي

در هشتي تاريک صدايي به زمين خورد

مانند ترک خوردن انسان ، تونبودي

پاشويه پر از برگ شد و ماه فرو رفت

در شاخه ي تاريک درختان ، تونبودي

اي قصه ي شرقي! ندميدي و شبم ماند

در اين شب تاريک و هراسان ، تو نبودي

اي رايحه ي سوره ي يوسف ، نوزيدي

اي عطر غزل هاي سليمان ، تونبودي

اي عشق من اي غنچه ي نارس ، نشکفتي

اي روح من اي نيمه ي پنهان ، تو نبودي

.............................................
شاعر:عبدالجبار کاکایی