چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست
چه دل است این دل من که ز یک لرزش اشک
بر رخ رهگذری یا ز نالیدن مادر به فراق پسری
دل من می‌شکند
چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
هر کجا اشک یتیمی رنجور می‌چکد بر سر مژگان سیاه
هر کجا چشم زنی غمزده با یاد پسر مانده به راه
دل من می شکند
چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
حالت دخترکی کوچک و تنها و فقیر که به حسرت کند از شیشه اشک
به عروسک نگه گاه به گاه وز دل تنگ کند ناله و آه
دل من می‌شکند
چه دل است این دل من؟
دلم از ناله مرغان چمن می‌شکند
ز خیال غم مردم دل من می‌شکند
چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست ...