[You must be registered and logged in to see this image.]

پدرت خيلي آدم بدي است! مامانت اصلاً مادر خوبي نيست!
در بسياري از خانواده‌ها كه جدايي پيش مي‌آيد يكي از والدين، فرزندان را عليه طرف ديگر تحت تأثير قرار مي‌دهد‌.

اين تأثير منفي تقريباً حالت شست‌‌وشوي مغزي را پيدا مي‌كند‌؛ به حدي كه خود كودك ديگر مايل نيست پدر يا مادرش را ببيند‌.

روانشناسان درباره عواقب رواني بعد از اين رفتارها روي كودكان هشدار مي‌دهند. در واقع غريبه شدن با يكي از والدين اثرات ناخوشايندي روي شخصيت رواني كودكان دارد‌.
مادر و پدر سميرا جدا شده‌اند.

سميرا با مادرش زندگي مي‌كند ولي هر هفته پدرش مي‌آيد و او را براي آخر هفته مي‌برد. اين ماجرا تا حدود 2ماه انجام مي‌شد تا به‌مرور سميرا به بهانه‌هاي مختلف حاضر نمي‌شد با پدرش ملاقات كند؛ يك روز به بهانه مريض بودن‌، يك بار به بهانه اينكه تولد دوستش دعوت دارد و يك‌روز ديگر مي‌گويد: «مي‌خواهد به ورزش برود» و خلاصه يك روز پدرش متوجه مي‌شود كه سميرا اصلاً ديگر مايل نيست او را ببيند‌.

اين ماجرا براي خيلي از والدين كه جدا مي‌شوند اتفاق مي‌افتد. امروزه درصد بيشتري از ازدواج‌ها به جدايي مي‌انجامد و هر روز آمار طلاق افزايش مي‌يابد و به همين اندازه هم تعداد پدر و مادراني كه بچه‌هايشان را عليه طرف ديگر مي‌شورانند‌.

آنها معمولاً كاري مي‌كنند كه فرزندشان فقط مايل باشد پيش آن كسي بماند كه با او زندگي مي‌كند‌، حالا فرقي نمي‌كند كه اين مادر يا پدر باشد. در اين موقعيت خيلي از پدر و مادر‌ها نمي‌دانند كه آنها چه واكنشي در مقابل رفتار فرزندشان نشان بدهند.

چرا كودكان طلاق مايل نيستند پدر يا مادرشان را ببينند‌؟ در آمريكا تعدادي از روانشناسان در حال تحقيق در اين مورد هستند و نام اين رفتار را Pas يا ParntalAlienation Sydrom گذاشته‌اند‌. در اين حالت كودك با يكي از والدين غريبه مي‌شود و در عوض به ديگري به حد غيرعادي وابسته مي‌شود؛ در حالي‌كه متخصصين معتقدند، كودكان به پدر و مادر به‌طور مساوي نياز دارند‌.

در جدايي يا غريبه شدن فرزند با يكي از والدين ابتدا اين پدر يا مادر هستند كه سعي مي‌كنند تصوير طرف ديگر را براي فرزندشان خراب كنند‌ ولي به‌مرور زمان اين خود بچه است كه در فانتزي خودش تصاوير بدي از پدر يا مادر درست مي‌كند و به همين دليل است كه بعداً اصلاً مايل به ديدن طرف مربوطه نيست‌.

چه چيزي باعث مي‌شود كه يك انسان بالغ چنين رفتاري را به فرزندش بياموزد‌؟
اين يك معماست. بسياري از روانشناسان معتقدند در حقيقت اين شخص ترس دارد كه با از دست دادن زوج، حالا فرزندش را هم از دست بدهد‌. البته اين در مواردي است كه تنها پاي والدين در ميان است ولي در كشور‌هايي كه خانواده‌هاي دو طرف هم دخالت مي‌كنند عوامل جانبي هم باعث تشديد رفتار‌هاي كودكان مي‌شود و بيشتر او را رنج مي‌دهد.

مادر يا پدري كه ترك شده، تصور مي‌كند كه به همراه فرزندش مي‌تواند عليه بقيه دنيا بجنگد. رابطه اين افراد با فرزندشان همراه با مقدار زيادي ترس است كه باعث مي‌شود كه با طرف ديگر كلاً قطع رابطه كنند‌. فرد ترك شده با حس نفرت و خشونت به زوج جدا‌شده فكر مي‌كند و فكر مي‌كند كه به‌خاطر بلايي كه به سرش آورده بايد تلافي كند و به هيچ‌وجه نمي‌بيند كه هر دعوايي دو طرف دارد و حتماً او هم اشتباهي داشته‌.

در اين شرايط فقط طرف مقابل را مقصر مي‌داند. اكثر اين والدين تصور مي‌كنند كه هر كاري كه آنها مي‌كنند به‌خاطر رفاه و آسايش فرزندشان است‌، در حالي‌كه خبر ندارند كه آنچه آنها مي‌كنند به ضرر فرزندشان است‌. بنابراين ابتدا ملاقات با پدر يا مادر جدا شده را به‌علت اينكه بچه بايد ابتدا خودش را با شرايط جديد تطبيق دهد عقب مي‌اندازند و اگر بچه در مدرسه يا خانه دچار مشكلي شود همه اينها را تقصير طرف غايب مي‌دانند‌. اين شرايط باعث مي‌شود كه بچه خودش مايل به ديدن پدر يا مادرش نباشد؛ در واقع پدر و مادر نمي‌دانند كه پشت اين رفتار فرايند درازمدتي قرار دارد كه بچه را به‌شدت آزار مي‌دهد و اثرات بسيار شديدي روي وضعيت رواني او دارد.

كودكاني كه جدايي والدين خودشان را ديده‌اند، مي‌ترسند كه پدر يا مادري هم كه با آنها زندگي مي‌كند آنها را ترك كند، به همين دليل به‌شدت به آن فرد وابسته مي‌شوند زيرا به هيچ‌وجه مايل نيستند كه او را هم از دست بدهند. خصوصاً بچه‌هاي كوچك اگر عليه يكي از والدين شورانده شوند خيلي راحت تحت تأثير قرار مي‌گيرند.

آنها نمي‌توانند به درستي بين واقعيت و فانتزي تفاوت بگذارند‌ زيرا كودكان تازه بعد از 10سالگي مي‌توانند بين واقعيت و فانتزي يعني آنچه به‌صورت قصه براي آنها تعريف شده تشخيص دهند و اگر آنچه برايشان تعريف مي‌شود با تجربيات خودشان فرق كند از ترس اينكه پدر يا مادري كه با آنها زندگي مي‌كنند را از دست بدهند به باور‌هاي خودشان بي‌توجهي مي‌كنند‌.مثلاً مامان مي‌گويد: «بابات تمام شب را جلوي تلويزيون مي‌نشست و اصلاً به تو توجهي نداشت.»

اين حرف در حافظه كودك مي‌ماند، با اينكه او به خاطر مي‌آورد كه بابا هميشه بعد از كار با او مدت‌ها بازي مي‌كرده‌ اما او هيچ چيز نمي‌گويد ولي اين تضاد دروني باعث اختلال در شخصيت كودك مي‌شود‌. كودك سعي مي‌كند با والديني كه غايب است قطع رابطه كند كه البته ابتدا به‌نظر مي‌آيد كه جهات مثبتي براي كودك دارد‌ زيرا اين عدم‌ارتباط باعث مي‌شود كه احساسات منفي و هيجانات ناشي از سال‌ها جر‌و‌بحث و برو بياي والدين ظاهراً براي كودك حل شود و او را كمتر آزار دهد‌ ولي با اينكه او يك طرف را انتخاب كرده در باطن عميقاً از جدايي و دوري طرفي كه نيست رنج مي‌كشد به همين علت و علل گوناگون ديگري كه ناشي از جدايي والدين است كودكان نشانه‌هاي خاص رفتاري پيدا مي‌كنند كه عبارتند از:

1 – ناديده گرفتن خاطرات مثبت

كودك سعي مي‌كند تمام خاطرات مثبتي را كه از پدر‌و‌مادر غايب دارد، ناديده بگيرد و وقتي از او توضيح مي‌خواهي نمي‌تواند درست جواب دهد و خودش را پشت پاسخ‌هاي كلي مخفي مي‌كند‌. مثلاً مي گويد: «بابا آدم خوبي نيست‌ يا مامان اصلاً توجهي به من نداشت و من اصلاً دلم نمي‌خواهد او را ببينم» و جالب اين ‌است‌كه تازه كودك سعي مي‌كند دلايل عجيبي براي اين رفتار خودش بياورد‌.

2- كودكان غريبه شده

در اثر جدايي والدين اكثر كودكان با يكي از والدين غريبه مي‌شوند‌. براي اين كودكان يكي از والدين همه خوبي‌ها را دارد و ديگري همه بدي‌ها را و اگر آدم از آنها توضيح بيشتري بخواهد سعي مي‌كنند جواب كلي بدهند و طوري جواب مي‌دهند كه انگار اين جواب را قبلاً حفظ كرده‌اند.

3- جانبداري يكطرفه

در بحث و گفت‌وگو‌ها فرقي نمي‌كند كه چه گفته مي‌شود ولي كودكاني كه با يكي از والدين زندگي مي‌كنند فقط طرف كسي را مي‌گيرند كه با او زندگي مي‌كنند و در حقيقت آنها را برنامه‌ريزي كرده است و حتي در مقابل اعتراض ديگران كه مي‌دانند اين حرف‌ها واقعيت ندارد كودك معمولاً فقط مي‌گويد‌: «من الان بيشتر از اين نمي‌دانم‌ اما مي‌دانم كه بابا دروغ مي‌گويد.»

4- تظاهر

كودكان طلاق نحوه حرف‌زدنشان كاملاً متفاوت است و به خوبي، آدم مي‌تواند تشخيص دهد كه چقدر تحت‌تأثير بزرگ‌تر‌ها قرار گرفته‌اند‌ و اكثر مواقع تظاهر مي‌كنند و احساسات واقعي خودشان را مخفي مي‌كنند.

5- بي علاقگي و سردي در مقابل خانواده پدر يا مادر غايب

اين كودكان نه تنها پدر يا مادر ترك كرده را رد مي‌كنند بلكه تمام خانواده و دوستان او را هم رد مي‌كنند، حتي اگر قبلاً روابط خيلي نزديكي با آنها داشته باشند‌.

6- عدم‌احساس گناه

كودكان با تمام سردي و بي‌توجهي كه به پدر يا مادر ترك كرده نشان مي‌دهند‌ اما انتظار دارند كه آنها را از نظر مالي حمايت كنند و برايشان هديه بخرند ولي در قبال حمايت و دريافت كادو اصلاً تشكر نمي‌كنند و تمايلي به قدرداني ندارند و اصلاً هيچ احساس گناهي نمي‌كنند‌.

7- عقيده خودم است

اين كودكان معمولاً به هنگام حرف زدن مرتب تكرار مي‌كنند كه آنچه مي‌گويند نظر خودشان است و باور كردني نيست كه حتي بچه‌هاي 3يا 4 ساله هم به اين نحو حرف مي‌زنند و جالب اين‌ است‌كه والدين هم خيلي مغرورند كه فرزندشان اينطور عقيده خودش را بيان مي‌كند. آنها خبر ندارند كه با اينكه آنها حرفي نمي‌زنند ولي نا‌خودآگاه با ايما و اشاره علائمي به كودك مي‌دهند كه كودك تحت تأثير همين علائم صحبت مي‌كند‌.
مثلاً به كودك مي‌گويند‌: «بابا الان مي‌آيد دنبالت‌.» ولي با علائم فيزيكي مثل در هم رفتن چهره يا نظاير آن به كودك مي‌گويند : «اگر منو دوست داري پيش من مي‌ماني.»

غريبه شدن فرزندان طلاق با يكي از والدين يكي از مشكلاتي است كه همه دادگاه‌هاي خانواده در دنيا با آن مواجه هستند‌ زيرا حتي در مواردي كه خود بچه مي‌تواند تصميم بگيرد هم، به‌علت تحت تأثير‌بودن او از طريق پدر يا مادري كه با او زندگي مي‌كند در حقيقت نمي‌تواند واقعاً آزادانه و درست تصميم بگيرد‌. به‌همين جهت اين وظيفه مهم به‌عهده دادگاه‌هاي خانواده است كه به درستي مسئله را بررسي كنند و حكمي بدهند كه واقعاً به نفع كودك باشد‌.

Psychologie-heute