1 ـ خودتان را جای همسرتان بگذارید:
وسط داد و بیدادهایی که میکنید، یک لحظه خودتان را جای همسرتان بگذارید و سعی کنید تا جایی که میتوانید مشکلاتش، استرسهایی که دارد و احساسات فعلیاش را درک کنید.
2 ـ باورهای غیر واقعبینانه را تغییر دهید:
«یک دعوا یعنی خراب کردن هر چی تا حالا ساختهایم»، «همسرم باید همیشه مرا بفهمد چون همسرم است دیگر!»، «همسرم هیچوقت خودش را عوض نمیکند»، «نیازهای همسرم، زمین تا آسمان با نیازهای من فرق میکند» و... این باورها ممکن است با قیافهای حق به جانب ته ذهن شما نشسته باشند.
کاری نداریم که کی و ازکجا آمدهاند توی ذهن شما؛ ولی حاصلش این است که اگر تغییرشان ندهید، به قول لازاروس «این فکرهای سمی میتواند شما را دیوانه کند» واقعیت این است که «همیشه و در همه ی روابط زناشویی، اختلافهایی پیش میآید»، «همسران نمیتوانند همیشه ذهن طرف مقابلشان را بخوانند»، «همه تا حدی تغییرپذیرند» و «افرادی که دو طرف یک رابطه طولانی مدت قرار میگیرند، معمولا نیازهای مشابه هم دارند».
3 ـ دعوا را به شخصیت همسرتان ربط ندهید:
اگر بعد از دعوا فکر کنید که دعوا به این خاطر بوده که همسرتان اصولا خودخواه است، دیگر جایی برای صلح نمیماند. شخصیت دعوایی ممکن است وجود داشته باشد اما غالبا رفتار همسران موقع دعوا تحتتاثیر موقعیت است. اگر بیشتر تامل کنید میبینید که «همسرتان همیشه اینطور عمل نمیکند» و «با اینکه رفتارش خوب نبوده اما میدانید که به شما علاقهمند است».
4 ـ دعوا را به قسمتهای عمیق رابطه نکشانید:
اگر همیشه توی دعوایتان به اصطلاح «رو» دعوا کنید، در «عمق» همیشه یک وفاداری همیشگی پنهان وجود خواهد داشت. دعوایتان را به این جاها ربط ندهید.
5 ـ احساساتتان را با صراحت بیان کنید:
به جای اینکه بگویید «حس سینما رفتن داری؟»، بگویید «دوست دارم برم سینما». به جای اینکه از جملات «تو من را... »، از جملات «من احساس میکنم...» استفاده کنید..
6 ـ درباره همسرتان کلیگویی نکنید:
اینکه بگویید «تو آدم بیملاحظهای هستی» چیزی را عوض نمیکند. دقیقا به همسرتان بگویید که چه چیزی باید در رفتارش تغییر کند.
7 ـ جایگزین بگذارید:
اینکه داد و بیداد کنید که از رنگهای صورتی و قهوهای و آبی و زرشکی برای پرده خانه خوشتان نمیآید، چیزی را درست نمیکند؛ به جای اینها ـ البته اگر رنگی باقیمانده بود ـ بگویید از کدام رنگ خوشتان میآید.
8 ـ خوب گوش کنید:
بله، خوب گوش نمیدهید! به قول قدما با گوش دل حرفهای طرف مقابل را نمیشنوید. تا همسرتان حرف میزند در مقابلش توی ذهنتان یک جمله آماده میکنید. اینکه نشد گوش دادن! فیدبک بدهید ببینید اصلا آنجوری که شما فهمیدهاید، همسرتان حرف زده است یا نه.
9 ـ ببخشید:
بعضی وقتها واقعا همسرتان مقصر بوده و اشتباه کرده است. شما بهتر است در این مواقع، لذت توفیق اجباری بخشش را بچشید.
10 ـ تمرین «روزهای صمیمانه» را انجام دهید:
شاید به نظرتان خندهدار باشد اما گاهی چارهای جز این نمیماند که یک تمرین مکانیکی انجام دهید. میتوانید یک تعداد روز متوالی را مشخص کنید و در این روزها توافق کنید که هر روز حداقل 5 مورد از فهرست کارهایی که همسرتان میخواهد را انجام دهید.
البته او هم باید متقابلا کارهایی که شما میخواهید را انجام دهد. این کارها اول باید امری باشند؛ یعنی طرف را از کاری نهی نکنند، دوم باید عملیاتی باشند؛ سوم آنقدر کوچک باشند که بتوان هر روز انجامشان داد و چهارم مربوط به دعوای اخیر نباشند. باور کنید این تمرین ها معجزه میکند. امتحانش ضرر که نداره ، داره ؟؟
وسط داد و بیدادهایی که میکنید، یک لحظه خودتان را جای همسرتان بگذارید و سعی کنید تا جایی که میتوانید مشکلاتش، استرسهایی که دارد و احساسات فعلیاش را درک کنید.
2 ـ باورهای غیر واقعبینانه را تغییر دهید:
«یک دعوا یعنی خراب کردن هر چی تا حالا ساختهایم»، «همسرم باید همیشه مرا بفهمد چون همسرم است دیگر!»، «همسرم هیچوقت خودش را عوض نمیکند»، «نیازهای همسرم، زمین تا آسمان با نیازهای من فرق میکند» و... این باورها ممکن است با قیافهای حق به جانب ته ذهن شما نشسته باشند.
کاری نداریم که کی و ازکجا آمدهاند توی ذهن شما؛ ولی حاصلش این است که اگر تغییرشان ندهید، به قول لازاروس «این فکرهای سمی میتواند شما را دیوانه کند» واقعیت این است که «همیشه و در همه ی روابط زناشویی، اختلافهایی پیش میآید»، «همسران نمیتوانند همیشه ذهن طرف مقابلشان را بخوانند»، «همه تا حدی تغییرپذیرند» و «افرادی که دو طرف یک رابطه طولانی مدت قرار میگیرند، معمولا نیازهای مشابه هم دارند».
3 ـ دعوا را به شخصیت همسرتان ربط ندهید:
اگر بعد از دعوا فکر کنید که دعوا به این خاطر بوده که همسرتان اصولا خودخواه است، دیگر جایی برای صلح نمیماند. شخصیت دعوایی ممکن است وجود داشته باشد اما غالبا رفتار همسران موقع دعوا تحتتاثیر موقعیت است. اگر بیشتر تامل کنید میبینید که «همسرتان همیشه اینطور عمل نمیکند» و «با اینکه رفتارش خوب نبوده اما میدانید که به شما علاقهمند است».
4 ـ دعوا را به قسمتهای عمیق رابطه نکشانید:
اگر همیشه توی دعوایتان به اصطلاح «رو» دعوا کنید، در «عمق» همیشه یک وفاداری همیشگی پنهان وجود خواهد داشت. دعوایتان را به این جاها ربط ندهید.
5 ـ احساساتتان را با صراحت بیان کنید:
به جای اینکه بگویید «حس سینما رفتن داری؟»، بگویید «دوست دارم برم سینما». به جای اینکه از جملات «تو من را... »، از جملات «من احساس میکنم...» استفاده کنید..
6 ـ درباره همسرتان کلیگویی نکنید:
اینکه بگویید «تو آدم بیملاحظهای هستی» چیزی را عوض نمیکند. دقیقا به همسرتان بگویید که چه چیزی باید در رفتارش تغییر کند.
7 ـ جایگزین بگذارید:
اینکه داد و بیداد کنید که از رنگهای صورتی و قهوهای و آبی و زرشکی برای پرده خانه خوشتان نمیآید، چیزی را درست نمیکند؛ به جای اینها ـ البته اگر رنگی باقیمانده بود ـ بگویید از کدام رنگ خوشتان میآید.
8 ـ خوب گوش کنید:
بله، خوب گوش نمیدهید! به قول قدما با گوش دل حرفهای طرف مقابل را نمیشنوید. تا همسرتان حرف میزند در مقابلش توی ذهنتان یک جمله آماده میکنید. اینکه نشد گوش دادن! فیدبک بدهید ببینید اصلا آنجوری که شما فهمیدهاید، همسرتان حرف زده است یا نه.
9 ـ ببخشید:
بعضی وقتها واقعا همسرتان مقصر بوده و اشتباه کرده است. شما بهتر است در این مواقع، لذت توفیق اجباری بخشش را بچشید.
10 ـ تمرین «روزهای صمیمانه» را انجام دهید:
شاید به نظرتان خندهدار باشد اما گاهی چارهای جز این نمیماند که یک تمرین مکانیکی انجام دهید. میتوانید یک تعداد روز متوالی را مشخص کنید و در این روزها توافق کنید که هر روز حداقل 5 مورد از فهرست کارهایی که همسرتان میخواهد را انجام دهید.
البته او هم باید متقابلا کارهایی که شما میخواهید را انجام دهد. این کارها اول باید امری باشند؛ یعنی طرف را از کاری نهی نکنند، دوم باید عملیاتی باشند؛ سوم آنقدر کوچک باشند که بتوان هر روز انجامشان داد و چهارم مربوط به دعوای اخیر نباشند. باور کنید این تمرین ها معجزه میکند. امتحانش ضرر که نداره ، داره ؟؟