مدتها بود بو و طعم خوش قهوه را از یاد برده بودم. فنجان را دوباره تکان دادم(1). ساقی دله(2) ،فنجان را از قهوه ی غلیظ عربی پرکرد. بوی قهوه مستم کرد.با یک تکان محتویات فنجان را به ته حلقم سرازیر کردم.تلخیش
کله ام را از منگی درآورد.آهسته با ریگی روی سنگ زدم و شروع کردم بسم الله الرحمن .....
باران سنگها را میشست و اشکها دل را. نمیدانم چرا قبرستان اینجوریست ؟آدم وقتی بیرون میاد، سبک سبک شده ،انگاری همه ی غمها را پیش عزیزان خفته میگذارد و می آید.
وقتی روی سنگ میزنی انگار که همه چیز بی ارزش میشود، غمها و شادیها ، عشقها و ناکامیها پیروزیها و شکستها،غر غرهای روزانه.
به کنار منقل میروم ، ابوفنیان(3)با نگاهی متوجه دردم میشود و دوباره فنجان تلخ قهوه را به دستم می دهد.آن را سر میکشم و زیر سوت باد ،لابلای نخلها سلانه سلانه به راه میفتم.آفتاب پاییزی گرگرفته ،میسوزد ونخلستان را با خود به آتش میکشد.
ام کلثوم (4)از درون خانه های روستا میخواند :بعید عنک ،غلبنی شوق .
الهجری طال و صبری قلیل
برای دوست خوبم آفتاب جاویدان.
-----------------------------------------------------------------------
1-در بین اعراب جنوب ایران هنگام مراسم فاتحه خوانی قهوه ی بسیار تلخی را به مردان میدهند.مادام که فنجان را بین انگشتان سبابه و شست تکان ندهی ،برایت قهوه میریزند.
2- به تشدید حرف (ل) قهوه جوش عربی.
3-ابو فنجان - نامی که به ساقی قهوه داده میشود.
4- بخشی از ترانه ای مشهور از ام کلثوم خواننده ی فقید مصر.
ازتو دورم و شوق دیدنت برمن غالب شده. هجرانت طولانی و صبرم کم شده.
کله ام را از منگی درآورد.آهسته با ریگی روی سنگ زدم و شروع کردم بسم الله الرحمن .....
باران سنگها را میشست و اشکها دل را. نمیدانم چرا قبرستان اینجوریست ؟آدم وقتی بیرون میاد، سبک سبک شده ،انگاری همه ی غمها را پیش عزیزان خفته میگذارد و می آید.
وقتی روی سنگ میزنی انگار که همه چیز بی ارزش میشود، غمها و شادیها ، عشقها و ناکامیها پیروزیها و شکستها،غر غرهای روزانه.
به کنار منقل میروم ، ابوفنیان(3)با نگاهی متوجه دردم میشود و دوباره فنجان تلخ قهوه را به دستم می دهد.آن را سر میکشم و زیر سوت باد ،لابلای نخلها سلانه سلانه به راه میفتم.آفتاب پاییزی گرگرفته ،میسوزد ونخلستان را با خود به آتش میکشد.
ام کلثوم (4)از درون خانه های روستا میخواند :بعید عنک ،غلبنی شوق .
الهجری طال و صبری قلیل
برای دوست خوبم آفتاب جاویدان.
-----------------------------------------------------------------------
1-در بین اعراب جنوب ایران هنگام مراسم فاتحه خوانی قهوه ی بسیار تلخی را به مردان میدهند.مادام که فنجان را بین انگشتان سبابه و شست تکان ندهی ،برایت قهوه میریزند.
2- به تشدید حرف (ل) قهوه جوش عربی.
3-ابو فنجان - نامی که به ساقی قهوه داده میشود.
4- بخشی از ترانه ای مشهور از ام کلثوم خواننده ی فقید مصر.
ازتو دورم و شوق دیدنت برمن غالب شده. هجرانت طولانی و صبرم کم شده.