معلمي که متهم است همسر باردارش را با پارچه خفه کرده در جلسه محاکمه مدعي شد زمان قتل خواب بوده و نمي داند چطور زنش را کشته است.اين مرد که دبير يک دبيرستان است در پي درگيري لفظي همسرش را که او هم معلم بود، به قتل رساند. در ابتداي جلسه محاکمه که ديروز در شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران برگزار شد، علي عطار نماينده دادستان تهران در توضيح کيفرخواست گفت؛ احمدرضا متهم 46ساله پرونده مطابق کيفرخواست صادره همسرش اکرم را که 42ساله بود و جنيني نيز در شکم داشت به قتل رسانده است.وي گفت؛ فروردين ماه سال گذشته احمدرضا به پليس مراجعه کرد و گفت همسرش را کشته است. ماموران وقتي در خانه اين مرد حاضر شدند، جسد اکرم را در حالي که يک پارچه چندين بار دور گردن او پيچيده شده بود، پيدا کردند. احمدرضا در بازجويي ها گفت به دليل اختلافاتي که با همسرش داشت، دست به قتل او زد. اين زن و شوهر يک فرزند 16ماهه ديگر هم دارند که اکنون نزد خواهر متهم است. وي گفت؛ من به عنوان نماينده دادستان تهران تقاضاي مجازات متهم را دارم. سپس پدر و مادر اکرم به عنوان ولي دم مقتول در جايگاه حاضر و قصاص متهم را خواستار شدند. مادر اکرم گفت؛ سال 82 بود که اکرم و احمدرضا با هم ازدواج کردند. با آغاز زندگي مشترک بدرفتاري هاي احمدرضا هم شروع شد. او اجازه نمي داد ما با اکرم رفت و آمد داشته باشيم و من دخترم را جلوي در مدرسه اش مي ديدم. او دخترم را دوست نداشت و به او مي گفت بايد هر چه کار مي کني و حقوق مي گيري به من بدهي. چون دخترم چند ماه بود اين کار را نمي کرد، شوهرش ناراحت بود.سپس متهم در جايگاه حاضر شد. وي گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم اما نمي دانم چطور همسرم را کشتم. چند روز قبل از حادثه من پدر و مادرم را به خانه خودمان برده بودم. اکرم با آنها خوش رفتار بود تا اينکه مادرش با وي تماس گرفت و با هم تلفني صحبت کردند. بعد از آن مکالمه اکرم يکباره تغيير رفتار داد و با من جر و بحث کرد. او به پدر و مادرم فحش داد. من که عصباني شده بودم او را کشتم. البته نحوه قتل دقيقاً يادم نيست فقط به خاطر دارم خواب بودم و وقتي بيدار شدم ديدم همسرم فوت شده است. البته من قبلاً گفته بودم همسرم را با پارچه خفه کردم که اين گفته ها را قبول دارم. اين مرد که مدعي بود انگيزه يي براي قتل نداشته زماني که در برابر اين پرسش قرار گرفت که چطور در دادسرا انگيزه قتل را توضيح داده است، اظهار داشت؛ همسرم بيمار بود. يک گوشش نمي شنيد و چند بار هم باردار شده و بچه سقط شده بود. او دندان مصنوعي داشت و اين ايراداتش را به من نگفته بودند. ما از همان ابتدا به خاطر اين مشکلات با هم درگير بوديم. ضمن اينکه من همسرم را دوست داشتم و دخالت هاي خانواده اش باعث شد اين اتفاق بيفتد. متهم در مورد ازدواج قبلي اش نيز گفت؛ 10 سال قبل از اينکه با اکرم ازدواج کنم با زن ديگري ازدواج کردم. ما يک سال و نيم عقد کرده بوديم. در اين مدت فهميدم او بيماري روحي دارد. خيلي عصبي بود و هميشه با من دعوا مي کرد به همين خاطر تصميم گرفتيم از هم جدا شويم. تا مدت ها ازدواج نکردم. بالا رفتن سنم و پير شدن پدر و مادرم باعث شد تصميم به ازدواج مجدد بگيرم. يکي از آشنايان اکرم را به من معرفي کرد و من هم با اکرم ازدواج کردم. البته گفته هاي خانواده اش را قبول ندارم. آنها مي گويند من به خاطر اينکه اکرم پولش را به من نمي داد او را کشتم در حالي که اين طور نيست. من هر روز تا ظهر در مدرسه بودم و بعدازظهرها مسافرکشي و شب ها هم با کامپيوتر کار مي کردم. من نيازي به پول اکرم نداشتم. اگر او مرا عصباني نمي کرد وي را نمي کشتم چون مي دانستم اکرم باردار است و فرزند من در شکم اوست. بعد از پايان جلسه محاکمه هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.