سهيلا زن 27ساله يي است که از نوجواني در کوچه و خيابان هاي تهران با آوارگي، فقر و بدبختي و بدون هيچ حمايت اجتماعي بزرگ شده و در نتيجه اين زندگي فلاکت بار صاحب فرزند ناخواسته يي شده است و سرانجام هنگام اقامت در يکي از مراکز بهزيستي نوزاد پنج روزه اش را به فرم فجيعي به قتل رسانده است. از نظر جامعه پزشکي اين سوال مطرح مي شود که آيا او در زمان قتل دچار «جنون (پسيکوز) بعد از زايمان» نشده بود؟ظاهراً با توجه به دفاعي که در دادگاه در حضور دادستان و وکيل از خودش کرده حالت جنون را در زمان قتل انکار کرده است ولي آيا احتمال اختلال جنون بعد از زايمان منتفي مي شود؟جنون بعد از زايمان يک اختلال رواني است که ميزان بروز آن حدود دو در هزار زايمان در جامعه است.اين زنان اکثراً حاملگي ناخواسته يي داشته اند. از مهم ترين علائم اين جنون (پسيکوز) خودکشي يا نوزادکشي است و جزء اورژانس هاي روانپزشکي است به طوري که بايد زماني که مادر افکار «خودکشي» يا نوزادکشي دارد، نوزاد را از مادر جدا کرد و بايد مادر را سريعاً در بخش روانپزشکي بستري کرد تا تحت درمان قرار گيرد. بنابراين، اين سوال مطرح مي شود که آيا سهيلا قديري در زماني که در مرکز بهزيستي مطرح مي کند قصد کشتن بچه اش را دارد، چرا مسوولان مرکز، نوزاد را از مادر جدا نکردند و مادر را به يک مرکز روانپزشکي ارجاع ندادند.و حال بعد از سه سال در جلسه دادگاه مادر جنون خود را رد مي کند، آيا اين يک نوع مکانيسم دفاعي (انکار) از يک عمل ناخواسته در گذشته نيست.به هر حال به نظر مي رسد رنج و شکنجه روحي که يک مادر به دنبال قتل بچه اش تحمل خواهد کرد خيلي بيشتر از تحمل طناب دار است. در نتيجه به طور غيرارادي سعي در انکار آن مي کند. معهذا مرگ سهيلا داستان غم انگيزي است که در جامعه ما امکان تکرار آن زياد مي رود. يکي از راه هاي جلوگيري از آن علاوه بر تامين عدالت اجتماعي، ضرورت وجود مراکز و مکان هايي است که زنان و دختراني را که دچار مشکلات جدي و عديده (فشار و درگيري خانوادگي، فقر مادي و فرهنگي) هستند در پناه خود گيرد. اين مراکز همچون کشورهاي پيشرفته نه تنها بايد قابل دسترس باشند بلکه بايد از امکانات و پرسنل لازم و کارآزموده يي برخوردار باشند که بتوانند کمک هاي ضروري را به اين افراد ارائه دهند و اين امر باعث جلوگيري از آسيب يا هزينه هايي مي شود که ممکن است رفتار اين افراد به جامعه تحميل کند.
نویسنده
دکتر خدابخشی روانپزشک