توضیح مختصر
انسان جدید در سرمستی ناشی از نمایش قدرتهای علمی و فنی خود، یک نظام تولید را برپا ساخته که طبیعت را غارت می کند و اجتماعی را بنیاد نهاده که آدمی را علیل و ناقص می سازد. چنین پنداشته می شود که اگر ثروت بیشتری وجود داشته باشد همه چیز به جای خود نیکو خواهد بود. پول حلاّل همه مشکلات پنداشته می شود؛ چنانچه آن نتواند فی الواقع ارزشهای غیر مادی، مانند عدالت، هماهنگی، زیبایی یا حتی سلامتی را بخرد، می تواند موجب اغفال آدمی از احساس نیاز به آنها گردد و یا جبرانی برای کمبود آنها باشد.
بدین ترتیب گسترش و تحول تولید و اکتساب ثروت به صورت برترین هدفهای دنیای جدید در آمده است و همة هدفهای دیگر، هر چقدر هم که توجهات لفظی به آنها مبذول شود، تحت شعاع آن قرار گرفته اند و مرتبه دوم یافته اند. این هدفهای برترین به هیچ گونه توجیهی نیازمند نیستند؛ اما در همة هدفهای بعدی، در صورتی قابل توجیهند که دستیابی به آنها بتواند به دستیابی به هدفهای برترین کمک کند.
منطق تولید نه منطق زندگی است و نه مطلق اجتماع. آن بخش کوچک و فرعی هر دوی آنهاست. نیروهای ویرانگری که بوسیلة آن آزاد می شوند نمی توانند تحت کنترل قرار گیرند مگر آنکه خود منطق تولید به زیر کنترل درآید تا نیروهای ویرانگر از افسار گسیختگی باز ایستد. تا زمانی که تولید دستگاه های کشنده به مثابه کابرد مشروع قدرتهای خلاقة آدمی پنداشته شود، هیچ کوششی برای ریشه کن ساختن تروریسم به جایی نخواهد رسید. تا زمانیکه این عقید مورد پذیرش عموم قرار نگیرد که حدّ کافی خیر است و بیش از حدّ کافی شر، فرصت تخفیف سرعت فرسایش منابع و یا ایجاد هماهنگی در مناسبات میان دارندگان قدرت و ثروت، و فاقدان آنها، نمی تواند وجود داشته باشد.
آلودگی محیط زیست باید مهار شود و جمعیت انسانی و مصرف منابع باید در راستای یک تعادل پایدار و تاب آوردنی راهنمایی شوند. جز در صورتی که این امر واقع شود، دیر یا زود سقوط تمدن دیگر موضوع افسانه های علمی نخواهد بود – و پاره ای برآنند که فرصت زیادی باقی نمانده است. آن تجربه فرزندان و نوادگان ما خواهد بود.
انسان جدید در سرمستی ناشی از نمایش قدرتهای علمی و فنی خود، یک نظام تولید را برپا ساخته که طبیعت را غارت می کند و اجتماعی را بنیاد نهاده که آدمی را علیل و ناقص می سازد. چنین پنداشته می شود که اگر ثروت بیشتری وجود داشته باشد همه چیز به جای خود نیکو خواهد بود. پول حلاّل همه مشکلات پنداشته می شود؛ چنانچه آن نتواند فی الواقع ارزشهای غیر مادی، مانند عدالت، هماهنگی، زیبایی یا حتی سلامتی را بخرد، می تواند موجب اغفال آدمی از احساس نیاز به آنها گردد و یا جبرانی برای کمبود آنها باشد.
بدین ترتیب گسترش و تحول تولید و اکتساب ثروت به صورت برترین هدفهای دنیای جدید در آمده است و همة هدفهای دیگر، هر چقدر هم که توجهات لفظی به آنها مبذول شود، تحت شعاع آن قرار گرفته اند و مرتبه دوم یافته اند. این هدفهای برترین به هیچ گونه توجیهی نیازمند نیستند؛ اما در همة هدفهای بعدی، در صورتی قابل توجیهند که دستیابی به آنها بتواند به دستیابی به هدفهای برترین کمک کند.
منطق تولید نه منطق زندگی است و نه مطلق اجتماع. آن بخش کوچک و فرعی هر دوی آنهاست. نیروهای ویرانگری که بوسیلة آن آزاد می شوند نمی توانند تحت کنترل قرار گیرند مگر آنکه خود منطق تولید به زیر کنترل درآید تا نیروهای ویرانگر از افسار گسیختگی باز ایستد. تا زمانی که تولید دستگاه های کشنده به مثابه کابرد مشروع قدرتهای خلاقة آدمی پنداشته شود، هیچ کوششی برای ریشه کن ساختن تروریسم به جایی نخواهد رسید. تا زمانیکه این عقید مورد پذیرش عموم قرار نگیرد که حدّ کافی خیر است و بیش از حدّ کافی شر، فرصت تخفیف سرعت فرسایش منابع و یا ایجاد هماهنگی در مناسبات میان دارندگان قدرت و ثروت، و فاقدان آنها، نمی تواند وجود داشته باشد.
آلودگی محیط زیست باید مهار شود و جمعیت انسانی و مصرف منابع باید در راستای یک تعادل پایدار و تاب آوردنی راهنمایی شوند. جز در صورتی که این امر واقع شود، دیر یا زود سقوط تمدن دیگر موضوع افسانه های علمی نخواهد بود – و پاره ای برآنند که فرصت زیادی باقی نمانده است. آن تجربه فرزندان و نوادگان ما خواهد بود.