درباره اسرار قيام , ركوع و سجود در نماز توضيح دهيد.
براى توضيح اين جواب، از كتاب آداب الصلاه حضرت امام خمينى (ره) نقل مى كنيم حضرت امام فرمودند: بدان كه اهل معرفت قيام را اشاره به توحيد افعال دانند؛ چنانچه ركوع را به توحيد صفات، و سجود را به توحيد ذات اشاره دانند. اما بيان آن كه قيام اشاره به توحيد فعلى است آن است كه در خود قيام وضعا، و قرائت لفظا اشارت به آن مقام است: اما اين كه قيام وضعا اشارت به آن است اين است كه در آن اشارت به قيام عبد به حق و مقام قيوميت حق است كه آن تجلى به فيض مقدس و تجلى فعلى است و در اين تجلى مقام فاعليت حق ظاهر شود و همه موجودات مستهلك در تجلى فعلى و مضمحل در تحت كبرياى ظهورى شود. و ادب عرفانى سالك در اين مقام آن است كه اين لطيفه الهيه را به ياد قلب آورد و ترك تعينات نفسيه را هر چه بتواند بكند و حقيقت فيض مقدس را به قلب تذكر دهد و نسبت قيوميت حق و تقوم خلق به حق را به باطن قلب برساند. و چون اين حقيقت در قلب سالك متمكن شد، قرائت او به لسان حق واقع شود و ذاكر و مذكور خود حق گردد و بعضى از اسرار قدر بر قلب عارف كشف گردد» و انت اثنيت على نفسك؛ تو همچنان كه خود را ستوده اى «و» و اعوذ بك منك؛ از تو به تو پناه مى برم «به بعض مراتب براى او مكشوف شود،(1). و بعضى از اسرار صلوه را قلب عارف دريابد. و همچنين حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى در كتاب گرانسنگ اسرار الصلوه مى فرمايد: و اما قيام، حقيقت قيام عبارت از ايستادن در پيشگاه پروردگار براى ادائ حق عبوديت و بندگى او و جلب خيرات پروردگارى، و انس گرفتن با او و لذت بردن به مخاطبات و گفتگوى با او در كلام، و به مناجات با او در دعا و چاره كار براى توقف طولانى خود در روز قيامت و دفع هول و هراسى كه در انتظار انسان هست مى باشد و مى بايست كه انسان از اين كه در نماز مى بايست بر هر دو پا بايستد به اين حقيقت پى ببرد كه مسلمان بايد در مقام خوف و رجائ باشد و از پايين افكندن سر در هنگام نماز، الزام قلب را بر تذلل و خشوع و تواضع و دورى از رياست طلبى و خودبزرگ بينى فهم نمايد و بداند كه در فرداى قيامت او را در پيشگاه ذات اقدس خود ايستادنى است كه چگونگى آن را اين ايستادن تعيين مى كند، و لذا سزاوار است كه انسان آن چه در توان دارد در تصحيح قيام نماز خود، بكار گيرد و بداند كه تمام پنهانى ها و خاطرات و ضمايرش نزد حضرت حق مكشوف و آشكار است، و پروردگار حتى به چيزهايى كه خود از آن بى خبر است و در باطن اوست آگاه است، و لذا خيلى مراقب باشد كه مبادا باطنش مخالف با رضاى پروردگار باشد، و بناچار در چنين مقام خطيرى تواضع و فروتنى او لااقل همچون تواضع در محضر سلطانى از سلاطين دنيا خواهد بود، چگونه كسى كه در مقابل حاكمى قرار مى گيرد مراقب تمام حركات و گفته هاى خود مى باشد، كه مبادا سخنى بر خلاف رضاى او بر زبان آورد، و يا از معناى آن چه مى گويد، غافل باشد و يا اشارات مخاطبات سلطان را در نيابد، و خدايى كه ملك الملوك و جبارالجبابره است هرگز نزد مسلمان از بشرى مثل خود بى مقدارتر نخواهد بود «،(2). و اما قيام و سربرداشتن از ركوع، نيت انسان در انجام اين عمل مى بايست كه اين باشد كه پس از خضوع و خشوع و تواضع در برابر پروردگار بحول و قوه او بر دشمنان او گردن افرازد، و برترى جويد، و در هنگام گفتن تكبير آن، دست ها را كه بلند مى كند از تواضع و فروتنى در مقابل دشمنان خدا تبرى بجويد، و مستحب است كه در هنگام ركوع پشت خود را صاف نگه دارد و گردنش را بكشد به اين نيت كه من به تو ايمان آورده ام گرچه گردنم را بزنى، سپس سر را بلند كند به اين اميد كه خضوع و خشوع و تسبيح و حمدش قبول درگاه الهى شده باشد، و با حول و قوه او بر دشمنان او غالب آيد، و اين اميد را با اين ذكر كه
بر زبان مى آورد كه» سمع الله لمن حمده؛ هر كس كه حمد و ستايش حضرت حق كند خداوند آن را مى شنود «تائكيد نمايد. سپس خضوع و خشوعت را نسبت به پروردگار با گفتن اين ذكر كه:» اهل الكبريا و العظمه و الجود و الجبروت «زيادتر نما، به عبارت ديگر پس از اين كه براى عبوديت و بندگى خدا قيام نمودى، اين قيام اقتضا مى كند كه براى خود در قيام به عبوديت و بندگى او حول و قوه اى ببينى با انجام رجوع تبرى به جويى و با اين عمل او را از اين كه برايش در حول و قوه شريكى باشد منزه بدانى و اقتضاى اين امر اين است كه تو با اينكه در مقابل او ذليل و خاضع و خاشع هستى بر دشمنان او و دشمنان دوستان او بحول و قوه او برترى و تفوق داشته باشى. «،(3).
پى‏نوشت‏
(1)) خمينى، روح الله، آداب الصلوه) آداب نماز (؛ موئسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى) س (، چ سوم، 1372، صص 146 و 741)
(2)) ملكى تبريزى، حاج ميرزا جواد؛ اسرار الصلوه؛ انتشارات پيام آزادى، ج اول، 1363، ص 323)
(3)) همان، ص 224)

فلسفه اركان اصلي در نماز چه مي باشد؟
قيام: «بدان كه اهل معرفت قيام را اشاره به توحيد افعال دانند چنانچه ركوع را به توحيد صفات، و سجود را به توحيد ذات اشاره دانند.
اما بيان آن كه قيام اشاره به توحيد فعلى است آن است كه در خود قيام وضعا و قرائت لفظا، اشارت به آن مقام است: اما اين كه قيام وضعا اشارت به آن است اين است كه در آن اشارت به قيام عبد به حق و مقام قيّوميّت حق است كه آن تجلّى به فيض مقدس و تجلّى فعلى است، و در اين تجلّى مقام فاعليّت حق ظاهر شود و همه موجودات مستهلك در تجلّى فعلى و مضمحل در تحت كبرياى ظهورى شود. و ادب عرفانى سالك در اين مقام آن است كه اين لطفيه الهيه را به ياد قلب آورد و ترك تعنيّات نفسيّه را هر چه بتواند بكند و حقيقت فيض مقدّس را به قلب تذكّر دهد و نسبت قيّوميّت حق و تقدّم خلق به حق را به باطن قلب برساند. و چون اين حقيقت در قلب سالك متمكّن شد، قرائت او به لسان حق واقع شود و ذاكر و مذكور خود حق گردد. و بعضى از اسرار قدر بر قلب عارف كشف گردد «و انت كما اثنيت على نفسك تو همچنان هستى كه خود را ستوده‏اى، از دعاى پيغمبر اكرم (ص) در سجده،(1) «و اعوذ بك منك از توبه تو پناه مى‏برم»،(2).
و بعضى مراتب براى او مكشوف شود و بعضى از اسرار صلوة را قلب عارف دريابد چنانچه در نظر نمودن به محل سجود، كه تراب است و نشئه اصليّه است، و در خاضع نمودن رقبه و سر به زير انداختن كه لازمه آن است، اشاره به ذل و فقد امكانى و فناى تحت عزّ و سلطان كبريا است «يا ايّها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد اى مردم شماييد نيازمندان به خدا و خداست بى‏نياز ستوده»،(3).
فلسفه نيت: «بطور اختصار، عنصرى كه به عمل انسان، بها مى‏دهد، نيت و انگيزه و هدف اوست. از همين رو، در آيات قرآن، كلمه «فى سبيل الله، فراوان به كار رفته) 70 بار) و اين هشدارى است كه انسانها مواظب اعمال و نيّات خود باشند كه در راه خدا باشد، نه براى غيرخدا يا انگيزه‏هاى نفسانى، مانند جاده خطرناكى كه تابلوهاى هشداردهنده فراوانى در آن نصب مى‏كنند، بندگى خدا راهى است كه لغزشگاههاى فراوانى دارد و اين همه تأكيد، هشدار براى دورى از انحراف‏ها است. بخصوص در عبادات، كه بدون «قصد قربت» و نيّت خدايى ارزش ندارد. نيّت ركن عبادت است. اگر عملى بدون نيّت انجام شود، يا نيّت غيرخدايى داشته باشد، باطل است. نيت، اصل و اساس عمل است. مقدس‏ترين كارها بخاطر نيت بد فاسد مى‏شود و ساده‏ترين كارها، با نيّت خوب، ارزشى بسيار پيدا مى‏كند.
نيّت خدايى، عامل جذب الطاف الهى است. هر كه در راه خدا تلاش كند خداوند هم راههاى خودش را به او مى‏نماياند: «و الذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»،(4). و نيت شرط قبولى عمل است. امام صادق (ع) از قول خداى متعال نقل مى‏كنند و مى‏فرمايند: «لم اقبل الّا ما كان خالصا لى جز آنچه را خالص براى من مى‏باشد، نمى‏پذيرم»،(5).
فلسفه تكبيرة الاحرام: پس از نيت كه تصميم بر انجام عبادت براى خداوند است و برپايى نماز به قصد تقرّب به پروردگار، وارد نماز مى‏شويم. همراه با «حضور قلب» و آمادگى روحى و توجّه كامل به پروردگار، تكبير مى‏گوئيم. اين توجّه و حضور دل، همچون روح براى نماز است.
خدا برتر و بزرگتر از فكر و خيال ما و برتر از توصيف با قلم و بيان ماست. عظمت او، فراتر از درك و شناخت و تصوّر ماست. هرچه را اراده كند، در همان لحظه انجام مى‏گيرد. فرمانش مطاع است. پديده‏ها و انسان را از نيستى به وجود آورده، همه را روزى داده، هدايت كرده، بازگشت همه به سوى اوست و جان و هستى همه جانداران و جمادات، در دست قدرت اوست. اوست كه عزّت مى‏بخشد و ذليل مى‏كند، بى‏نياز است و همه به او محتاجند، انسانها را در رحم مادران، تصويرگرى مى‏كند، غرائز هدايتگر را در فطرت آن‏ها به وديعت مى‏گذارد، بيمارى‏ها را شفا مى‏دهد، ناتوان را توان مى‏بخشد، همه چيز مردنى و فانى است مگر ذات او. در قيامت، حساب و كتاب و پاداش و كيفر همه، با اوست. آن روز معلوم خواهد شد كه همه كاره اوست و ديگران را كارى ساخته نيست و آنانكه به درگاه غيراو روى آورده‏اند،
باخته و زيان كرده‏اند»،(6).
نمازمان با نام چنين خداى عظيمى، شروع مى‏گردد. الله اكبر، شعار برترى و اعتلاى مكتب و عقيده ماست. نماز با «الله اكبر» شروع مى‏شود و با «رحمةالله» ختم مى‏گردد. نمازى كه با نام «الله» آغاز مى‏شود، نه مثل بت‏پرستان و مسيحيان و طاغوتيان، كه با نام بت، يا نام عيسى (ع) يا طاغوت‏ها و شاهان، كار را شروع مى‏كنند»،(7)
«نمازى كه همراه با الله اكبر است، و اين شعار، كه خط بطان بر باطن‏ها و قدرت‏هاى پوچ مى‏كشد. و اين شعار، در طول نماز تكرار مى‏شود و رمز رشد و تربيت ما در ابعاد معنوى، در سايه همين تكرارهاست. خدا بزرگتر از همه چيز است. بزرگتر از آن كه با ديگران مقايسه شود و با حواس ظاهرى درك شود. اگر خدا در نظر ما بزرگتر باشد و «الله اكبر» از عمق جانمان و از روى ايمان و باور، برآيد، ديگر دنيا و جاذبه‏هايش، قدرت‏ها و جلوه‏هايشان، در نظر ما كوچك و بى‏جلوه خواهد شد»،(8).
فلسفه ركوع: ركوع آن است كه پس از پايان سوره، به نيّت تعظيم و فروتنى در برابر فرمان و عظمت پروردگار، تا حدى خم شويم كه دست‏ها به زانوها برسد، كمر صاف باشد، گردن كشيده باشد، گويا نمازگزار حاضر است كه در راه خدا گردنش زده شود. ركوع كه از اركان نماز است و كم يا زاد شدن آن، چه به عمد يا سهو، نماز را باطل مى‏كند، از بهترين نوع اظهار بندگى است. ركوع ادب است و سجود قرب، و كسانى به خدا نزديك مى‏شوند كه در اظهار ادب كوتاهى نكرده باشند و اين مضمون كلام امام صادق (ع) است»،(9).
فلسفه سجده: سجده، نشان تذلّل و خاكسارى در برابر خداوند و عالى‏ترين درجه عبوديت است. انسان با سجده، خود را همرنگ با هستى مى‏كند «و للّه يسجد ما فى السموات و الارض»،(10).
سجده بهترين حالتى است كه انسان به خدا نزديك مى شود. سجده، رمز دوران هاى چهارگانه زندگى انسان است.
على (ع) مى فرمايد: سجده اول، يعنى اين كه از خاكم، سر برداشتن رمز زندگى دنيايى است. سجده دوم، رمز مردن و به خاك خفتن است، سربرداشتن، رمز محشور شدن است،(11). و اين مضمون اين آيه است كه: شما را از خاك آفريديم و به خاك بر مى گردانيم و بار ديگر از خاك، بيرونتان مى آوريم،(12). سجده نشان عبوديت است «،(13).
پى‏نوشت‏
(1)) فروع كافى، ج 3، ص 324)
(2)) فروع كافى، ج 3، ص 324)
(3)) فاطر، 15 خمينى، روح‏الله آداب الصلوه) آداب نماز (، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى) س (، چ دوم، 1372، ص 146 و 147)
(4)) عنكبوت، 69)
(5)) قرائتى، محسن پرت وى از اسرار نماز، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ج اول، 1369، ص 115 و 116)
(6)) همه اوصافى كه ذكر شد، برگرفته از آيات قرآن است (
(7)) همان، ص 149 و 150)
(8)) همان، ص 150 و 151)
(9)) همان، ص 172 و 173)
(10)) نحل، 49)
(11)) بحار، ج 82، ص 139)
(12)) طه، 55)
(13)) همان، ص 174 و 175)


وبلاگ من:افق احكام(پاسخگويي به سوالات احكام شما) خوشحال مي شم يه سري بزنين و اگه سوالي از مسائل شرعي داشتين در خدمت باشم)روحانی-طلبه)
/http://ahkam1.persianblog.ir/