بازي با مس در شهر کرمان آخرين پيروزي استقلال در ليگ برتر باشگاه هاي کشور بود. بعد از اين مسابقه تيم مرفاوي به يک باره افت کرد و تا جايي پيش رفت که با دو شکست و دو تساوي صدر جدول را از دست داد. آنها دقيقاً چهار بازي بدون پيروزي را تجربه کرده اند و طبيعي است در چنين شرايطي انتقادات از اين تيم به بالاترين سطح ممکن برسد.در موقعيت فعلي اين مديرعامل باشگاه است که بايد در برابر حجم بالاي انتقادها بايستد و از سرمربي تيمش حمايت کند. اميررضا واعظي آشتياني با علم به اين مساله خيلي زود شرايط را تشخيص مي دهد و از عبدالصمد مرفاوي حمايت مي کند. او در گفت وگو با رسانه ها از فرصتي که در اختيار کادر فني قرار گرفته سخن مي گويد و عنوان مي کند مرفاوي و دستيارانش تا پايان ليگ نهم در استقلال خواهند ماند. البته اين جمله فقط و فقط به معناي پايين آوردن سطح توقعات از کادر فني فعلي استقلال نيست چرا که مديرعامل استقلال به انتخابش در ابتداي فصل اعتماد کامل دارد. او عقيده دارد مرفاومي و دستيارانش مي توانند با نتيجه هايي که در آينده خواهند گرفت پاسخي محکم به انتقادات بدهند. تا اينجاي کار واعظي آشتياني در نقش يک مدير شجاع ظاهر مي شود اما در ادامه او سراغ حرف ها و کليشه هايي مي رود که مدتي است در ادبيات فوتبال ايران مرسوم شده است. به گفته او چون خودش و مرفاوي به اصطلاح بلد نيستند به بازيکنان حريف زنگ بزنند و آنها را تطميع کنند، استقلال مي بازد و چون «برخي قلم به مزدها» نمي توانند در فضاي فوتبال پاک کار کنند و به دنبال «رياکاري»، «پول حرام» و «رفتارهاي لمپنيسم» هستند، انتقادات از استقلال شکل مي گيرد. اميررضا واعظي آشتياني در ادامه حتي از اين هم جلوتر مي رود و خودش را جلودار مبارزه با «ناپاکي ها» و «لمپنيسم» معرفي مي کند؛ کسي که در اين مبارزه از آبرويش سرمايه گذاشته است. او معتقد است «ناقوس پايان لمپنيسم» به صدا درآمده و به زودي «برخي» از گردونه فوتبال محو خواهند شد. «هوچي گري»، «کبک هاي سر در برف فرو برده»، «پروژه خرابکاري»، «عوام فريبي»، «قلم به مزدان»، «تشکيل جبهه متحد عليه فوتبال ناپاک» و کلماتي از اين دست به وفور در گفت وگوهاي واعظي آشتياني يافت مي شود.او حتي پاي «گاليله» را هم وسط مي کشد؛ «وقتي مي خواستند گاليله را اعدام کنند، به او گفتند بگو اشتباه کردي، اما او باز گفت اين زمين است که به دور خورشيد مي چرخد. امروز من هم مي گويم فوتبال ناپاک جايي در فوتبال پاک ندارد و آن دسته از افرادي که در جهت فوتبال ناپاک تلاش مي کنند مطمئن باشند در آينده يي نه چندان دور جايي در ورزش نخواهند داشت.»اينجاست که تصوير يک مدير شجاع اندکي مخدوش مي شود و اين شائبه به وجود مي آيد که مديرعامل استقلال تنها به دليل توجيه ناکامي هاي اخير تيمش اينچنين به آب و آتش مي زند. سپس سه سوال مهم و اساسي مطرح مي شود. سوال اول؛ آيا آن عده قليل «قلم به مزد»، «هوچي گر» يا «کبک هاي سر در برف فرو برده» واقعاً توانايي ايجاد اخلال در عزم راسخ آشتياني براي رسيدن به هدف والايش را دارند؟ سوال دوم؛ اعتماد به نفس مديرعامل استقلال کجاست؟ و بالاخره مهم ترين و سومين سوال؛ وقت آن نرسيده که مديرعامل شجاع استقلال در راستاي مبارزه با فوتبال ناپاک از افرادي که به بازيکنان حريف زنگ مي زنند و آنها را تطميع مي کنند به طور مستقيم نام ببرد؟