داستان های دنباله دار

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما...
من باید قبل از هر چیزی یه عذرخواهی بکنم برای اینکه بدون توجه به این دوستان قدیمی تر سایت حظور داشتند این تاپیک رو من باز کردم و مهمتر از اون از مدیریت سایت هم اجازه ای نگرفتم.
اما دیدم حیفه توی این سایت که اعضاش دارن زحمت میکشن چنین تاپیکی نباشه...
من یه توضیح کوتاه میدم ... اگر استقبال شد که خب شروع میکنیم و اگر نشد از مدیریت محترم خواهش میکنم که جسارت من رو ببخشن و این تاپیک رو حذف کنن.
داستان های دنباله دار در اصل یعنی نوشتن یک داستان با کمک چند نفر... برای مثال من و سه نفر دیگه شروع میکنیم به نوشتن یه داستان و در مسیر این داستان تخیلات هر چهار نفر ما وجود داره... بدون اینکه کسی از این چهار نفر بخواد دخالتی داشته باشه توی اصل موضوع... این اصل باعث میشه که چهار سبک نوشتن با هم آمیخته بشه با چهار نوع تخیل و چهار جور مسیر که داستان رو به اندازه ی فوق العاده زیادی جذاب میکنه...
اگر کسی سوالی داشت... من با کمال میل جواب میدم... اگر مایل بودید... شروع میکنیم...
بهتر میدونم یه توضیحی در مورد خودم بدم...
من گرسیوز( یا شاید بهتر باشه بگم کلاغ سپید) هستم... که بیشتر اوقاتم به نوشتن میگذره... چند تا رمان نوشتم و همشون آماده ی چاپه و چندین تا هم داستان کوتاه نوشتم... مدتی پیش یعنی تقریبا دو الی سه سال پیش به همراهی دوستی عزیز... سایتی رو مدیریت میکردیم که محور اصلی اش روی نوشتن داستان و مقاله میچرخید... که متاسفانه به عللی خاص اون سایت از هم پاشید... حالا هم در حال حاظر وبلاگ نویسی میکنم و اینکه دارم سعی میکنم که سایتی دوباره راه اندازی کنم... اما حالا که اینجا هست... دیگه نمیام نقد رو ول کنم و نسیه رو بچسبم...
ما با دوستان قدیمی در همون سایت مذکور از این داستان های دنباله دار زیاد مینوشتیم که بعضی اوقات به قدری قشنگ میشد که هیچ وقت دوست نداشتیم تموم بشه... بخاطر همین گفتم جالب میشه اگر این کار رو انجام بدیم توی این سایت...
با تشکر از همگی...
کوچکترین عضو سایت (گرسیوز)

سلام :D
من که با پیشنهاد شما کاملا موافقم.
خیلی فکر خوبیه.

سلام به عنوان یک دانشجوی زبان و ادبیات فارسی موضع خودم رو کاملا مثبت اعلام می دارم. :D :bounce:

خب... خوبه که دو نفر استقبال کردند... میشه با سه نفر داستان رو شروع کرد و امیدوارم که در آینده دوستان بیشتری از این ایده استقبال کنند.
من یه سری قوانین رو مینویسم که مبنی بر نوشته ی گروهیه... و بعدش هم یه موضوع پیشنهاد میدم که اگر هر دوی شما یا بیشتر موافق بودید شروع میکنیم...
قوانین:
با توجه به اینکه این نوع نوشتن از تخیل چند نفر سرچشمه گرفته برای انجام بعضی کارها حتما باید قبلش هماهنگی بشه... برای مثال کشتن شخصیت های اصلی... چون شخصیت های اصلی رو هر یک از ما ایفا میکنیم... برای مثال توی داستانی که میخوام پیشنهاد بدم شخصی هست به نام گرسیوز که مسلما یکی از شخصیت های اصلیه... یا مثلا نیلوفر یا پوپک... من برای اینکه بیام نیلوفر رو بکشم یا از صحنه به هر نحوی حذفش کنم یا بلایی سرش بیارم که قابل جبران نباشه (مثلا یه دستش یا پاش رو قطع کنم) حتما باید این رو بگم و اگر موافقت شد این حادثه یا هر چیز دیگه رو توی داستان مینویسم...
این نوع داستان ها بیشتر شبیه یه جور ایفای نقشه... پوپک که دانشجوی زبان و ادبیات فارسیه میتونه منظور من رو به خوبی بفهمه... توی داستان نویسی ، نویسنده جای تک تک چهره های خلق شده قرار میگیره و خودش به تنهایی همه ی مواقیع رو یا به طور سوم شخص یا از زبان اول شخص تعریف میکنه... اما اینجا من یه شخصیت اصلی دارم که مثلا (گرسیوزه) و اصولا از دید اون تعریف میکنم اما هیچ مانعی نداره که بخوام از زبان مثلا پوپک هیچی نگم!!! یا دیدگاه پوپک رو مثلا توی یه مرگ توجیه نکنم!!!
با توجه به دو نکته ی قبلی این وسط برای ما یه مشکلی به وجود میاد که معمولا توی این نوع نوشتن ها بهش بر میخوریم... اونم جبهه گیریه!!! یا بهتره بگم تک رویه!!! یعنی مثلا من تمام اتفاقات رو به نفع خودم تموم میکنم... قدرت خودم رو زیاد میکنم و بیشتر از کارهایی که خودم انجام میدم مینویسم به جای اینکه بخوام کار رو گروهی پیش ببرم...
این اصول بود... حالا موقع نوشتن بیشتر متوجه منظور من میشید...
و حالا موضوعی که میخوام پیشنهاد بدم اینه(که البته من قبلا رمانی با این نام نوشتم... اما از همین نام میخوام استفاده کنم برای یک داستان جذاب گروهی!!!)
نام: بیوه ی سیاه پوش!!!
موضوع: گروهی به نام بیوهی سیاه پوش که در سراسر کره ی زمین و در تمام کشورها فعالیت میکنه ، گروهی هست که میخواد با افزایش افرادش و جذب مردم به خودش قدرتش رو افزایش بده ... تا بتونه به جهان حکومت کنه(چیزی که همه ی کشورها دنبالشن) ... این گروه رو هفت نفر تاسیس کردند که میشه اینطوری گفت که هفت تا رئیس داره... پایگاه های اصلیشون توی هر کشور بناهای تاریخی هست و پایگاه اصلیشون هم توی ایران و تخت جمشید هست... من در نظر دارم که اگر خواستید این داستان رو بنویسم... یکی از شخصیت های خود گروه بیوه ی سیاه پوش رو انتخاب کنم. اما این دلیلی نمیشه که مثلا هیچ شخصیتی مخالف اینها نباشه... یادتون باشه این داستان رو هم میشه تخیلی پیش برد... هم میشه واقعی پیش برد... هم میشه کمدی اش کرد و هم هر چیز دیگه ای... چون بنا به اولین اصل نوشتن (ما خالق نوشته هامون هستیم و این ما هستیم که میتونیم جهانی رو بر پا کنیم و یا اینکه دنیای رو نابود کنیم... ما خدای نوشته هامون هستیم و این اولین اصل نوشتنه)...
اما من پیشنهاد میکنم که تخیلی بنویسیم... چون واقعا زیبا میشه...
منتظر نظرهاتون هستم...

سلام منم با این طرح موافقم ایده خوبی بود فقط خیلی با موضوع پیشنهادی موافق نیستم.

سحر راست ميگه منم اين موضوع رو دوست ندارم.

راستي پوپك از ضرب المثل هات تابلو بود كه تو كار ادبياتي

خب با این اوصاف باید منتظر یه ایده ی خترونه باشیم... شروع کنید... فقط جان من زیاد تو فاز عشق نرید که ما خودمون همیشه عاشقیم!!!
شروع کنید...

مثل اینکه هیچ کسی نیست بخواد یه پیشنهاد بده؟!... خانمایی که مخالفین... از اون ایده های دخترونه تون بدین دیگه... ما منتظریم... اگر نمیخواید... من شروع میکنما!!!!