همین حوالی

مرد توی رودخانه افتاد. در حال غرق شدن، فریاد می زد و کمک می خواست.
چند جوان موبایل به دست با شنیدن صدای مرد، کنار رودخانه امدند .
چندروز بعد بلوتوث «غرق شدن واقعی یک ادم» سوژه ی خنده و تفریح شب نشینی ها شد.

[You must be registered and logged in to see this image.]
سلام خانم مدیر :[قلب]:
شما چرا هیچ موقع نیستین؟ :{گريه}:
چه دلی داشتن جوونای موبایل به دست ایستادن خفه شدن آقاهه رو تماشا کردن و فیلم گرفتن!!!!!! :|

سلام :D
من اگه داستانی رو دوست نداشته باشم نظر نمیدم چون کامنتم نمیاد
ولی از این داستان خیلی خوشم اومد :105: هم کوتاهه هم قشنگه
نماز و روزه هاتون قبول

سلام سپیده گلم :[بوسه]:
خوبی خانومم؟

هنوز تافته جدابافته ای نیستم
چند روزی هست
بی شباهت با هر انسانی
گریه می کنم
و دلم را
پرواز می آموزم
تو اگر دست یاری گری داری
ارتفاع را به من نشان بده
!!!!

sepideh wrote:

مرد توی رودخانه افتاد. در حال غرق شدن، فریاد می زد و کمک می خواست.
چند جوان موبایل به دست با شنیدن صدای مرد، کنار رودخانه امدند .
چندروز بعد بلوتوث «غرق شدن واقعی یک ادم» سوژه ی خنده و تفریح شب نشینی ها شد.

قبلا مینی مال ( داستانک یا داستان کوتاه کوتاه ) رو در جامعه مجازی ایران فروم معرفی کرده بودم
رجوع شود به این تاپیک :78: [You must be registered and logged in to see this link.]

برای کامل کردن مطلبم دنبال مثال هایی می گشتم که بتونن تعریف من رو از مینی مال به طور جامع پوشش بدن ولی به رغم سعی و جستجوی زیاد تا امروز نتونسته بودم گزینه ای رو پیدا کنم که از هر نظر راضیم کنه، تا اینکه امروز با خوندن این داستانک بسیار زیبا بالاخره گزینه ایده آل خودم رو پیدا کردم. این داستانک می تونه بهترین مثال برای شناسوندن داستان کوتاه کوتاه به اهالی قلم باشه.

Very nice

سلام مرسی از لطف همه ی دوستان عزیز.

متاسفانه مواقعی که به سایت سر میزنم شما نیستید . اما در جریان اکثر مباحث خوبتون هستم .
خیلی خوشحالم که از این داستانک خوشتون اومد. :embarassed:

عرض سلام و ادب و احترام :flower:
من هم گاهی اوقات دستی در وادی داستان نویسی می برم و در مورد این داستان زیبا با نظر خانم پوپک نصیری کاملا موافقم. امیدوارم نمونه آثار اینچنینی را بیشتر در ایران فروم ببینیم.

انتقاد: چرا الف های باکلاه این داستان، کلاهی بر سر ندارند؟ :[نیشخند]:

سلام سپیده خانوم
امروز داشتم این تصویرا رو میدیدم که یه دفه به یاد داستان کوتاه شما افتادم

[You must be registered and logged in to see this image.]

بدك نيستم
روزگارم خستست
ذوقم سر ريز
عشق ازم لبريز
تكه موكتي پاره
هم پتو
هم تن پوش
چادري از برگ زنبق

نان ندارم
كمي آب باران........

دل خوش کرده بودم به اینکه یک ادم توی دنیاهست که کلاه سرش نرفته.


هی مرده! آهای با تو هستم!
این کلاه را بگیر شاید موقع جان دادن به کارت آمد ->
~



ممنون از این همه دقّت :)

[You must be registered and logged in to see this image.]

این داستانک با نام بلوتوث به قلم خانم « زهرا احمدنژاد » در تاریخ ۱۸ خرداد ماه ۱۳۸۸ در صفحه‌ی ۲ ضمیمه چاردیواری روزنامه جام‌جم و بدون ذکر نام نویسنده!! به چاپ رسید.

« ایران فروم » ضمن اینکه حقّ پیگیری حقوقی این موضوع را برای خود محفوظ می‌داند، امیدوار است که روزنامه‌ی مذکور از این پس با دقّت بیشتری اقدام به انتشار مطالب خود نموده و با اینگونه سهل‌انگاری‌های بچّه‌گانه اعتبار خود و حقوق مسلّم نویسندگان را زیر سؤال نبرد.

[You must be registered and logged in to see this link.] :arrow: