Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionشب نيمة شعبان، شب برات Emptyشب نيمة شعبان، شب برات

more_horiz
«اين شب برترين شب بعد از شب قدر است. خداوند در اين شب، نعمت‌هاي افزونِ خود را به بندگانش ارزاني مي‌دارد و به منّت خود مي‌آمرزد، در اين شب در تقرّب به درگاه خداوند متعال بکوشيد، زيرا اين شبي است که خداوند عزّوجل برخود سوگند ياد کرده که هيچ خواهنده و سائلي را، تا زماني که معصيتي را نطلبد، ردّ نکند. [همچنين] اين شبي است که خداوند آن را در برابر شب قدر، که براي پيامبر اکرم(ص) قرار داده، براي ما [اهل بيت] قرار داده است. پس در دعا و ثنا به درگاه خداي متعال بکوشيد».



«شعبان» ماه هشتم از ماه‌هاي قمري است که بعد از ماه رجب و قبل از ماه رمضان قرار دارد. جمع آن «شعبانات» و «شعابين» است. اين نام از ريشة «شعب» گرفته شده که هم بر جدايي و افتراق و هم بر فراهم آمدن و اجتماع دلالت دارد. بعضي از اهل لغت گفته‌اند: «اين واژه از اضداد است» ولي ديگران آن را از باب اختلاف لغات دانسته‌اند. کلمة «شَعْب» به معني امّت و قوم نيز از همين ريشه گرفته شده است. چنان‌که خداوند فرمود: «و جعلناکم شعوباً و قبائل...؛1 و شما را از امّت‌ها و قبيله‌ها قرار داديم».

وجه نام‌گذاري شعبان، طبق روايتي از پيامبر اکرم(ص) آن است که خير بسيار (ماه رمضان) از آن منشعب مي‌گردد2 و نيز گفته شده: «چون شعبه‌هاي رحمت خدا در آن بسيار است، شعبانش نامند» يا به جهت آنکه روزي‌هاي بندگان خدا در اين ماه بسيار منشعب مي‌شود و حسنه مضاعف مي‌گردد. امّا عرب جاهلي چون در اين ماه براي پيدا کردن آبشخور، يا به منظور غارتگري، پراکنده و منشعب مي‌شدند، اين را وجه تسمية شعبان پنداشتند. از جهت عظمت و اهميّت اين ماه که در مقدّمة ماه مبارک رمضان قرار دارد، معمولاً آن را «شعبان المعظّم» تعبير مي‌کنند و اوصافي براي اين ماه پرفضيلت نيز منقول است:

1. «شهر الزّينـة»: به اعتبار آنكه ثواب حسنات در آن تا هفتاد برابر فزوني مي‌يابد.

2. «شهر الشّفاعـة»: زيرا هر کس اين ماه را روزه بدارد و همچنين هر کس بر محمّد و آل محمّد(ص) بسيار صلوات بفرستد، پيامبر اکرم(ص) او را شفاعت مي‌کند.

3. «شهر الرّسول»: در چند روايت آمده که اين ماه به رسول خدا(ص) اختصاص دارد لذا آن را «شهر الرّسول» ناميده‌اند.3 مرحوم آيت‌الله شهيد سيّد محمّدتقي موسوي اصفهاني (فقيه احمدآبادي) صاحب «مکيال المکارم» در کتاب «ابواب الجنّات» در وجه تسميه و علّت نام‌گذاري اين ماه به «شهر الرّسول» آورده‌اند: «در نام‌گذاري اين ماه و نسبت و اختصاص آن به پيامبر(ص) دو وجه به قلب اين بندة عاصي خطور مي‌کند: 1. وجه ظاهري 2. وجه باطني؛ امّا وجه ظاهري آن است که حضرت رسول اکرم(ص) فرموده‌اند: «حسينٌ منّي و أنا من حسين؛ حسين(ع) از من است و من نيز از حسينم» و چون ولادت امام حسين(ع) در سوم يا به قولي در پنجم اين ماه واقع شده است [به همين خاطر] حضرت رسول آن را به خود نسبت داده و فرموده‌اند: «اين ماهِ من است». امّا وجه باطني: چون شريعت مقدّسة اسلام به منزلة جان نفس پيغمبر است و غلبة اسلام و شوکت و استيلاي آن، بنا به وعدة خداوند و به مقتضاي اين آية شريفه «هو الّذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحقّ ليظهره علي الدّين کلّه و لو کره المشرکون»4 به ظهور وجود مبارک حضرت صاحب‌الزّمان(ع) حاصل مي‌شود، و از طرفي ولادت با سعادت آن حضرت در نيمة ماه شعبان واقع شده است، لذا حضرت ختمي مرتبت آن ماه را به وجود مبارک خود نسبت داده‌اند».5

سيّد بن طاووس(ره) در «اقبال الاعمال» روايتي را از «امالي» و «ثواب الاعمال» شيخ صدوق آورده که در بر دارندة جميع معاني بالا دربارة شرافت و عظمت اين ماه و علّت نام‌گذاري آن به شعبان است. او مي‌نويسد: «اصحاب، در محضر رسول خدا(ص) سخن از فضايل شعبان کردند، آن حضرت فرمود: «شعبان ماه شريفي است و آن، ماه من است و حاملان عرش (= فرشتگان) آن را بزرگ داشته، حقّ آن را مي‌شناسند و آن ماهي است که روزي‌هاي مردم براي ماه رمضان در آن افزوده گشته، بهشت در آن آراسته مي گردد و علّت اينکه اين ماه شعبان ناميده شده، آن است که روزيِ مؤمنان در آن گسترش مي‌يابد و عمل نيک در آن هفتاد برابر مي‌گردد و بدي‌هاي انسان در آن فرو ريخته، گناهان آمرزيده مي‌گردد و اعمال نيک مورد پذيرش قرار مي‌گيرد و خداوند جبّار ـ جلّ جلاله ـ به بندگانش مباهات مي‌کند و با نظر رحمت به روزه‌داران و شب‌زنده‌دارانِ شعبان مي‌نگرد و به وجود آنها بر حاملان عرش مي‌بالد».6


* شب نيمة شعبان


نيمة شعبان در فرهنگ‌نامه‌ها و متون کهن، «شب برات» ناميده شده و اين بدان خاطر است که بنا به روايات، خداوند در اين شب «برات آزادي» از دوزخ را به بندگان خود مي‌بخشد. و اين «شب برات» در ادب فارسي و متون کهن ـ نظم و نثر ـ بازتاب‌هايي داشته که به چند مورد آن اشاره مي‌رود: ابوريحان بيروني در کتاب «التّفهيم» دراين‌باره چنين آورده: «و شب پانزدهم از ماه شعبان، بزرگوار است و او را «شب برات» خوانند و همي پندارم، اين از قبيل آن است که هرکه اندرو عبادت کند و نيکي به جاي آورد، بيزاري يابد از دوزخ».7 رامپوري نيز در «غياث الّلغات» شب نيمة شعبان را «شب برات» دانسته، مي‌نويسد: «شب برات، شبِ پانزدهم شعبان [است] که در آن شب، ملائکه به حکم الهي، حساب عمر و تقسيم رزق مي‌کنند».8

حافظ، شب برات را شب قدر دانسته و در غزل معروف خود، شب قدر و «شب برات» را هنرمندانه با هم آورده، مي‌سرايد:

چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن «شب قدر» که اين تازه «براتم» دادند

امّا اينکه «برات» به چه معناست و بن و ريشة اين واژه چيست؟ در «حافظ نامه» اين توضيحات آورده شده است: «برات» از «برائت» عربي است و آن: «نوشته‌اي است که بدان، دولت بر خزانه يا حکّام، حوالة وجهي دهد». (فرهنگ معين). علّامة قزويني در حواشي خود بر «چهار مقاله» با استناد به «ذيل قواميس عرب» به نقل از «دُزي» مي‌نويسد: «[برات] را به «بروات» جمع بندند و اين کلمه عربي است و در اصل «برائت» بوده و به معناي «بريء الذمّه گرديدن از دَيْن» است و صواب آن در جمع «براءات» يا براوات است. گويندگان فارسي به اعتبار حوالة مکتوب، هر حواله يا واردِ معنوي را نيز «برات» اصطلاح کرده‌اند».9

ليلـة الصَّک: شب برات را «ليلـة الصَّک» نيز گفته‌اند. صکّ، معرّب چک فارسي و مترادف با برات است، آن روز چهاردهم و در واقع شب پانزدهم شعبان است. رامپوري در فرهنگ «غياث الّلغات» به نقل از «بهار عجم» و «سراج اللّغات» آورده که: «شب چک به معني شب برات است که در آن چراغاني و آتش‌بازي (= جشن و شادماني) کنند».10

descriptionشب نيمة شعبان، شب برات EmptyRe: شب نيمة شعبان، شب برات

more_horiz
* اشارات شاعران

سخنوران و شاعران پارسي زبان در سرودهاي خود به اين مضمون که نيمة شعبان، شب برات، ليلـة الصّک، شب بيزاري و برائت از آتش دوزخ، همچنين شب عبادت و به تعبيري «شب قدر» است، اشاراتي داشته‌اند که در اينجا به اقتضاي کلام، اشاراتي مي‌رود. بهترين شاهد در اين مضمون، شعر شيرين و شورانگيز حافظ شيرازي است که در آغاز سخن بدان اشاره شد و توضيحاتي در پيِ آن آمد. عارف شيرازي «شب قدر» و «شب برات» را در کنار هم نشانده و با هم آورده است.

آن «شب قدر» که آن «تازه براتم» دادند.
مولوي نيز در «ديوان شمس»، شب برات را شب قدر دانسته، مي‌گويد:
شب «قدر» است او، درياب او را
امان يابي چو برخواني «براتش»11

يا در غزل ديگري در همان ديوان مي‌گويد:
آمد شعبان عمداً، از بهر «براتِ» ما
تا روزي و پيروزي از بخشش ربّ بيند12

عارفِ غزنه، سنايي نيز روزان و شبان مقدّس و گران ارج را در يک بيت چنين آورده:
از زمان آمدند بهر ثنات
جمعه و بيض و قدر و عيد و برات13

سعدي نيز شب برات را شب قدر دانسته، دروازه‌هاي هفت آسمان را در چنين شبي گشوده مي‌بيند و آدميان را به غنيمت شمردن آن لحظه‌ها هشدار مي‌دهد.

شبـي چنين، درِ هفت آســمـان بــاز
ز خويشتن نَفَسي اي پسر به حـق پرداز
مگـر ز مدّت عمر، آنچـه مانده دريـابي
كه آنچـه رفـت به غفلت، دگـر نيايد باز
چه روزهات به شب رفت در هوا و هوس
شبي به روز کن آخر به ذکر و شکر و نماز14

شاعران معاصر نيز از اين مضمون غفلت نکرده و در اشعار خود به شب برات بودن نيمة شعبان تلميح و اشاراتي داشته‌اند که ابياتي از آنان نيز در ذيل مي‌آيد:

ميرزا سيّد مهدي قدسي ـ برادر اديب الممالک فراهاني ـ مي‌گويد:
اي امـام زمـان و مظهــر ذات
مـر خـدا را جمـال تـو مـِرآت
شب ميلاد توست آن شب قـدر
که خدا نام آن گذاشـت بـرات
تـو مگـر خضـرِ راه مـا باشـي
ورنـه ره گـم کنيـم در ظلمات
چشم ياران و دوستــان روشـن
گـل نرگـس شکفـت در گلشـن15

آزاد عراقي (اراکي) نيز مي‌گويد: چون ميلاد پادشاه عقول و ذوات در نيمة اين ماه پربرکات روي داده است، خداوند اين شب را برات ناميده است.
به ويژه نيمة شعبان، مه خجسته صـفات
مـهي کـه نيمـة آن هست و غرّة برکات
مهي که عرش ازو کسب مي‌کند درجات
نهاد نام خداونـد از آنـش، مـاه بــرات
کـه شـد تولّد شاهنشـه عقول و ذوات
امــام قائــم بالحـقّ، ولـيّ ربّ ودود16

ميرزا عبدالکريم ثاقب نيز چون ديگر شاعران ولايي، پانزدهم شعبان را به خاطر ميلاد مظهر ذات و صفات، شب قدر و روز برات مي‌داند و مي‌سرايد:
اي مـه شعبان، شعب مکـرمـات
اي شـب قـدر مـن و روز بـرات
اي يـمِ اثبـات، سفينـة نجــات
اي مــه ميـلادِ شــه کائنـات
در تو عيان، مظهر ذات و صفـات
حجّت حق، شاهد غيب و شهود17

ابوالحسن خائف دزفولي نيز آن را شبي مي‌داند که تقدير و قضا و قدر در آن جاري است و از شب معراج بالاتر و برتر مي‌باشد.
شبي مشـهورتـر اندر جهـان از ليلـ[ الاسـرا
که اندر مـاه شعبـان، ليلـة خامس عشر آمـد
چه شعبان، آنكه باشد شهر رحمت، ماه پيغمبر
کـه در ايـن مـه به گيتي، آن خديـو دادگر آمد

شب قدر و براتـش، صـادر از ديـوان حق، آري
که در حکمش قضا باشد، به فرمانش قدر آمد18

ميرزا حسن ربّاني گرکاني نيز به شعبان خوش آمد گفته، آن را شب غفران مي‌داند و مي‌گويد:
يک ساله ره سپرد مَـهِ شعبـان
تا خير و بـرکت آرد بر کيهـان
سـالي در انتظـار به سر برديم
اهلاً و مـرحباً بـک يا شعبـان!
ماه پيمبر است و شب و روزش
روز برات هست و شب غفـران
فرخنده ساخت گويي شعبان را
ميلاد شاه و رهبر انس و جان19

شاعر ناشناس ديگري اين‌گونه لطيف مي‌سرايد:
اي آنکه لب لعل تو چون آب نبـات اسـت
امّـا چه نبـاتي کـه به از آب حيات اسـت
خطّ تو چو خضر و سر زلفت ظلمات اسـت
امشب که شب نيمة شعبان و برات است20

از او لطيف‌تر، مرحوم حجّت‌الاسلام سيّد محمّدباقر امامي، از عالمان اهلِ ذوق معاصر و صاحب مثنوي «حقيقت‌نامه» مي‌گويد:
اي مجلسيان مژده که اين ماه برات است
يک بوسه مرا از لـب آن ماه، برات اسـت
در عالم اگر آب حيـات در ظلمات اسـت
زلفت ظلمات است و لبت آب حيات است21


* شب برات در تفاسير


ابوالفتوح رازي ـ مفسّر شيعي ـ ضمن نقل روايتي از ابن عبّاس مي‌نويسد که: «خداي تعالي حکم‌ها در نيمة شعبان، فصل کند و در شب قدر به فرشتگان سپُرَد».22 فخر رازي نيز در تفسير کبير خود آورده است: «طبق روايتي که عکرمه نقل کرده است، شب قدر همان «ليلـة البرات» است».23 همچنين ميبدي در «کشف الاسرار» به نقل از عکرمه آورده: «الليلـة المبارکه: ليلـة النّصف من شعبان؛ خداوند جبرئيل را در آن شب به آسمان دنيا فرو فرستاد تا اينکه قرآن را بر کاتبان املا کند و آن را مبارکه ناميده، زيرا که آن پر خير و برکت است به خاطر آنچه که در آن از رحمت فرو فرستاده شده، دعا در آن به اجابت مي‌رسد».24

شورآبادي نيز در ذيل آيات اوّلية سورة دخان آورده است: «امّا بگفتيم اين قرآن را و بفرستاديم جبرئيل را بدين قرآن در شب برکت و آن شب قدر است و گفته‌اند: «شب چک» (= نيمة شعبان) و بيشتر مفسّران برآن‌اند که آن شب قدر است. شورآبادي همچنين دربارة «الکتاب المبين» مي‌نويسد: سوگند به نامة هويدا وآن قرآن است و گفته‌اند: «لوح محفوظ» و گفته‌اند: آن نُسْخَتي است که شب قدر کنند و گفته‌اند: اين نسخت به شب برات کنند و آن چهارگونه نسخت بُوَد: يکي نسخت احوال بود به دست جبرئيل و ديگر نسخت ارزاق بود به دست ميکائيل، ديگر نسخت آجال بود به دست عزرائيل، چهارم نسخت اعمال بود به دست اسرافيل».25

با اين همه، بيشترين تعبيرات و توصيفات دربارة ليلـة البرات و شب قدر بودن نيمة شعبان در «کشف الاسرار» ميبدي آمده است. او مي‌نويسد: «در آثار آمده که شب نيمة شعبان، صحيفة عمر به دست عزرائيل دهند، هر که را در آن سال قبض روح بايد کرد، نامش در آن صحيفه آورده، يکي به عمارت مشغول گشته، يکي دل بر عروسي نهاده، يکي با ديگري خصومت در گرفته، هر يکي کاري و بازاري ساخته، [در حالي که] نام ايشان در آن صحيفه، اثبات (=ثبت) کرده».26

غزّالي نيز در «کيمياي سعادت» اين مضمون را اين‌گونه آورده است: «و در اثر است که شب نيمة شعبان، صحيفة عمر به دست ملک الموت دهند. هر که را در اين سال جان بايد گرفت، نام وي در آن صحيفه نوشته بُوَد...».27

ميبدي در نوبت ثالثة تفسير خود، که تأويل عرفاني آيات است، در ذيل آيات نخستين سورة دخان مي‌نويسد: «حم و الکتاب المبين، انّا أنزلناه في ليلـ[ٍ مبارکـ[ٍ...»28 اين شب مبارک، به قول بيشتر مفسّران، شب «نيمة شعبان» است و آن را «مبارک» خوانند از بهر آنکه پر خير و برکت است. همه شب، داعيان را اجابت است، سائلان را عطيّت است، عاصيان را اقالت (=گذشت) است، محبّان را کرامت است. همة شب، درهاي آسمان گشاده، جنّات عدن و فراديس اعلي (= بهشت‌هاي برين) درها باز نهاده، ساکنان جنّات الخلد بر کنگره‌ها نشسته، ارواح انبيا و اوليا فراطرب آمده و از دوست خطاب آيد: «هل من سائلٍ فأعطيته؟ هل من مستغفرٍ فأغفر له؛ آيا خواهنده‌اي هست تا به او ببخشم؟ آيا استغفار کننده‌اي است تا او را بيامرزم»؟!29

descriptionشب نيمة شعبان، شب برات EmptyRe: شب نيمة شعبان، شب برات

more_horiz
* نام‌هاي شب نيمة شعبان


ميبدي در «کشف الاسرار» نام‌هاي ذيل را که هر کدام به جنبه‌اي از عظمت اين شب اشارت دارد، برمي‌شمارد: «شب نيمة شعبان را نام‌هاست: شب برات گويند و شب نسخت، شب فرق و شب عرض؛ هر که در اين شب تا ديگر سال از دنيا رفتني است، نسخت آن از لوح محفوظ بردارند و به عزرائيل دهـنــد. گـويـنــد: «اين شغل تو است تا ديگـر سـال». هرچه خســف (= کمبود و نقصان) و مسخ (= برگردانيدن صورت کسي يا چيزي) بُوَد و سياست و بليّات و انواع عذاب، نسخت کنند و به جبرئيل دهند و گويند: «اين کار تو است تا ديگر سال». هرچه نعمت و راحت و روزيّ بندگان بود، نسخت کنند و به ميکائيل دهند و هرچه عزّ و مرتبت و اقبال و دولت بود، نسخت کنند و به اسرافيل دهند.30


* «صلوة الخير» در شب نيمة شعبان


يکي از اعمال و آدابي که پيشينيان، از همة فرقه‌ها، در شب نيمة شعبان بدان اهتمام داشته‌اند،«صلوة الخير» يا «نماز هزار قل هو الله» است. و اين نشان‌دهندة اين مطلب مي‌باشد که همة فرَق مذهبي از شيعه و سنّي اين شب را عظيم و شريف دانسته و براساس روايات رسيده از پيامبر و خاندان او، آن را همتاي شب قدر مي‌دانسته و آن را تا به صبح، به احيا و شب زنده‌داري و نذر و نياز و اطعام مي‌پرداخته‌اند.

عالِم بزرگوار سيّد بن طاووس(ره) در کتاب شريف «اقبال» يکي از اعمال و آداب اين شب را اقامة نماز صد رکعتي نوشته و در کيفيّت آن مي‌نويسد: در روايتي دربارة فضيلت صد رکعت نماز ـ در هر رکعت سورة حمد يك مرتبه و سورة توحيد ده مرتبه ـ آمده است که از رسول خدا(ص) نقل شده: «هر کس اين نماز را در اين شب بخواند، خداوند هفتاد بار به او نظر رحمت مي‌کند و در هر نظر، هفتاد حاجت او را برآورده مي‌کند که کمترين آنها، آمرزش اوست...».31

غزّالي در «احياء علوم الدّين» پس از ذکر کيفيت اين نماز مي‌آورد: «سلف (= پيشينيان) اين [نماز] را اقامت نمودندي و «صلوة الخير» خواندندي و بر آن جمع شدندي و بسي بودي که به جماعت گزاردندي و حَسَن [بصري] گفت: «از سي کس از اصحاب پيغامبر شنيدم که هر که در اين شب اين نماز کند، حق تعالي در وي هفتاد نظر رحمت فرمايد که به هر نظري، هفتاد حاجت وي را روا کند و کمتر آن آمرزش است».30

«ابن بطوطه» ـ جهانگرد مسلمان ـ از اهتمام مکّيان به اين نماز در شب نيمة شعبان و احياي اين شب شريف اين‌گونه گزارش مي‌دهد: «شب نيمة شعبان و از ليالي متبرکّه است. مردم مکّه اين شب را به طواف و نماز و عمره مي‌گذرانند. هر دسته پشت سر پيش‌نماز در مسجد الحرام گِرد آمده، چراغ‌ها و مشعله‌ها مي‌فروزند. از اعمال اين شب، صد رکعت نماز است...».31 «ابن جبير» ـ ديگر جهانگرد مسلمان ـ نيز از عنايت مکّيان به اين شب و آداب و آيين آن اين‌گونه مي‌نويسد: «اين شب مبارک، نزد اهل مکّه، به سبب روايتي شريف که دربارة آن رسيده، بسيار بزرگ است. آنان در اين شب به اعمال خير و عبادات از عمره و طواف و نماز فرادا و جماعت مي‌پردازند و به چندگونه اين اعمال را به جا مي‌آورند. ما، شب شنبه که همان نيمة شعبان بود به راستي مراسمي بزرگ و اجتماعي ستُرگ در حرم مقدّس، پس از نماز مغرب ديديم. مردم، گروه گروه به خواندن نمازهاي نافله مي‌پرداختند... هر گروهي را پيش‌نمازي بود. حصيرها گسترده و شمع‌ها افروخته و دل‌ها از شوق سوخته... مردم در آن خجسته شب به چند دسته تقسيم شده بودند، بيشتر آنان «مالکي مذهب» بودند. آن شب از شب‌هاي نامداري بود که اميد مي‌رود از زبدة شب‌هاي تقرّب باشد».32

«ابن بطوطه» يکي از آيين و آداب مصريان را در اين شب، حضور در زيارت‌گاه‌ها مي‌داند و از مشاهدات خود مي‌نويسد که: «مردم مصر شب نيمة شعبان را در گورستان‌ها [و زيارت‌گاه‌ها] به سر مي‌برند».33 شمس الدّين دمشقي نيز از آيين بزرگداشت اين شب در دمشق اين‌گونه روايت مي‌کند: «دمشق شهري است از روزگار قوم عاد و بس کهن... در اين شهر مسجد جامعي است که غرق در زيبايي، نکويي، کمال و جمال است و از شگفتي‌هاي گيتي است. ‌شب نيمة شعبان در اين مسجد دوازده هزار قنديل با پنجاه قنطار دمشقي، روغن چراغ زيتون در آن شعله‌ور مي‌شود، البته اين مقدار جز قنديل‌هايي است که در مسجدهاي ديگر، گورستان‌ها، خانقاه‌ها، کاروانسراها و بيمارستان‌هاي اين شهر برافروخته مي‌گردد».34 البته شمس الدّين دمشقي ذکر نمي‌کند که چرا دمشقيان در اين شب خاص، اين همه قنديل در اماکن مذهبي برمي‌افروخته‌اند؟! ناگفته پيداست که آنان نيز مانند ديگر مسلمانان، براي اين شبِ شريف، شکوه و شرافتي ويژه و ارج و مرتبتي والا قائل بوده‌اند و آن را به احيا، عبادت و شب‌زنده‌داري مي‌گذرانده‌اند.

مقصود از آوردن اين شواهد از متون کهن، آن هم از برادران اهل سنّت و جماعت بدين خاطر بود که بدانيم آنان نيز براساس روايات رسيده از پيامبر خاتم(ص) مانند ديگر برادران مسلمان خود، براي اين شب، عظمتي خاصّ قائل بوده و آن را شب قدر يا همتا و هم‌رديف با آن مي‌دانسته‌اند، به همين جهت در تعظيم و تکريم آن مي‌کوشيده‌اند.


* شب قدر


عالم عامل ربّاني و مؤيّد به تأييدات سبحاني، مرحوم سيّد بن طاووس(ره) در کتاب «اقبال» در والاييِ اين شب، اين‌گونه آورده است: «جدّم ابوجعفر طوسي (شيخ طوسي) به نقل از ابويحيي آورده که، امام صادق(ع) فرمودند: از پدرم امام باقر(ع) دربارة فضيلت شب نيمة شعبان پرسيده شد، فرمودند: «اين شب برترين شب بعد از شب قدر است. خداوند در اين شب، نعمت‌هاي افزونِ خود را به بندگانش ارزاني مي‌دارد و به منّت خود مي‌آمرزد، در اين شب در تقرّب به درگاه خداوند متعال بکوشيد، زيرا اين شبي است که خداوند عزّوجل برخود سوگند ياد کرده که هيچ خواهنده و سائلي را، تا زماني که معصيتي را نطلبد، ردّ نکند. [همچنين] اين شبي است که خداوند آن را در برابر شب قدر، که براي پيامبر اکرم(ص) قرار داده، براي ما [اهل بيت] قرار داده است. پس در دعا و ثنا به درگاه خداي متعال بکوشيد».36

سيّد، همچنين در فضل و فضيلت اين شب شريف، روايتي معروف را که در آن سرآمدِ عمر آدميان و تقسيم روزيِ همگان و رويدادهاي سال آينده، تقدير مي‌گردد، آورده و آن را با روايت مشهوري که همة رخدادهاي بالا، در شب قدر رمضان هر سال اتّفاق مي‌افتد، سنجيده، آن را به خوبي تأويل و توجيه مي‌نمايد که به خاطر اهميّت آن، سخنان سيّد را به طور کامل مي‌آوريم: «در برخي از کتاب‌هاي دعا آمده است که، رسول خدا(ص) فرمودند: در شب نيمة شعبان خوابيده بودم که جبرئيل آمد و گفت: اي محمّد! آيا در اين شب مي‌خوابي؟ گفتم: مگر امشب، چه شبي است؟ گفت: نيمة شعبان! برخيز! پس مرا اين سان بيدار کرد و با خود به بقيع برد و گفت: سرت را بلند کن که امشب، درهاي آسمان گشوده مي‌گردد و در نتيجه درهاي رحمت، خشنودي، آمرزش، تفضّل، توبه، نعمت، بخشش و نيکي در آن گشاده مي‌گردد و خداوند در آن به شمارة مو و پشم چارپايان، بندگان را از آتش جهنّم آزاد مي‌کند و سرآمدِ عمرِ انسان‌ها را در آن استوار مي‌سازد و روزي‌هاي همگان را تا سال آينده تعميم مي‌کند و همة رخدادهاي سال آينده در اين شب نازل مي‌گردد...».35 سيّد مي‌نويسد: اگر گفته شود، تأويل و توجيه روايت بالا با اين معنا که در احاديث فراواني آمده که سرآمد عمر آدميان و تقسيم روزي‌ها در شب قدري که در ماه رمضان واقع است، چيست؟ در پاسخ مي‌گويم:

1. شايد مراد اين باشد که تعيين سرآمد عمر آدميان و روزي همگان که در شب نيمة شعبان صورت مي‌گيرد، امکان «محو و اثبات» در آن وجود دارد امّا آنچه در شب قدر، رمضان مشخّص مي‌گردد، حتمي است.

2. شايد مقصود اين باشد که آن تقسيم و تقدير در علم الهي، در شب نيمة شعبان در لوح محفوظ مشخّص و تقسيم مي‌شود.

3. احتمال ديگر آنکه در شب نيمة شعبان در لوح محفوظ مشخّص مي‌شود و در شب قدر ميان بندگان تقسيم مي‌گردد.

4. احتمال ديگر اين است که در شب نيمة شعبان، وعدة تعيين عمر آدميان و تقسيم روزي همگان در شب قدر داده شود. در نتيجه در شب نيمة شعبان وعدة تعيين و تقسيم داده مي‌شود يا اينکه در شب نيمة شعبان تقدير مي‌گردد و سرانجام در شب قدر، تقسيم مي‌گردد؛ چنان‌که پادشاهي در شب نيمة شعبان وعده بدهد که در شب قدر اموالي را به کسي خواهد بخشيد. بدين ترتيب روشن شد که درست است اگر در مورد هر دو شب گفته شود در آنها، سرآمد عمر انسان‌ها تعيين و روزي همگان تقسيم و تقدير مي‌گردد».36 مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي(ره) اين اشکال را در مراقبات اين‌گونه پاسخ مي‌دهد که: «تقدير، مراتب و مراحل گوناگوني دارد».37

descriptionشب نيمة شعبان، شب برات EmptyRe: شب نيمة شعبان، شب برات

more_horiz
* ليلـة القدر فرقاني


علامه حسن‌زادة آملي در «هزار و يک نکته» خود، به نقل از «فتوحات مکّيه» در باب اينکه ليلـة القدر، نيمة شعبان است يا در ماه رمضان واقع شده است، اين‌گونه نوشته است: «در باب 35 فتوحات مکّيه رواياتي را که در اختلاف ليلـةالقدر مروي است ـ که در نيمة شعبان است، يا در شهر رمضان ـ بدين وجه جمع کرده است که: «نيمة شعبان، ليلـةالقدر فرقاني است و ليلـةالقدر رمضان، ليلـةالقدر قرآني است» و اين کلامي سخت، استوار است».38 حضرت آيت‌الله ناصري دولت‌آبادي بر اين باورند که: «شب نيمة شعبان، بدون ترديد شب قدر است يا دست کم، در فضيلت هَم چندِ شب‌هاي قدر معروف است. روايات متعدّدي از حضرت صادق(ع) و حضرت باقر(ع) نيز بر اين مطلب گواهي مي‌دهد. از اين روست که فضايل و نيز اعمال ويژة اين شب، بيشتر از فضايل و اعمال ديگر شب‌هاي مبارک سال، همچون شب ولادت پيامبر اکرم(ص)، شب ولادت امير مؤمنان(ع) و نيز شب ولادت حضرت فاطمة زهرا(س) مي‌باشد».39

آيت‌الله جوادي آملي نيز نيمة شعبان را، ليلـةالقدر اهل بيت(ع) دانسته، در کتاب «امام مهدي(ع)؛ موجود موعود» آورده‌اند: «با تولّد وليّ خدا، بهترين برکات، بهرة مردم مي‌گردد، زيرا او «خير أهل الأرض؛ بهترين موجود روي زمين» است و روشن است که اثر وجودي بهترين انسان زمين، تمام زمين و ساکنانش را بهره‌مند مي‌سازد. وليّ‌عصر(ع) و آخرين حجّت الهي که «خير أهل الأرض» زمان ماست، در سحرگاه نيمة شعبان (سال 255 ق.) چشم به جهان گشودند و اين شب مبارک که ميلاد موفور السّرور آن حضرت است، احتمال دارد شب قدر نيز باشد، همان‌گونه که به برخي از اعمال ليالي قدر در اين شب نيز سفارش گرديده است». ايشان در ادامه مي‌نويسد: «نيمة شعبان، شب مبارکي است که در فضايل، شباهت‌هاي بسياري به ليالي قدر دارد. همان‌گونه که در برتري شب‌هاي قدر فرموده‌اند: «آن، شبي است که خداوند بر خود سوگند خورده که سائلي را ردّ نکند مگر آنکه در خواهش او معصيتي باشد» در فضيلت شب نيمة شعبان نيز نبيّ مکرّم اسلام(ص) فرمود که: «خداوند در شب نيمة شعبان، به اندازة موي گوسفندان قبيلة بني کلب بندگانش را مي‌آمرزد» و اين سخن، کنايه از فراواني آمرزيده شدگان در آن شب مبارک است.

کلام نوراني ديگري از امام صادق(ع) نشان مي‌دهد که، نيمة شعبان نيز در حدّ خويش، واجد يکي از درجات تقدير امور است. ايشان در برابري اين سنّت با ليالي مبارکة قدر فرمودند: «انّها الّليلة الّتي جعلها الله لنا أهل البيت(ع) بإزاء ما جعل الّليلة القدر لنبيّنا» يعني همان طور که خداوند به پيامبر اکرم(ص) شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بيت(ع) نيز نيمة شعبان را عطا کرد. همچنين امام باقر(ع) در پاسخ پرسشي دربارة فضيلت شب نيمة شعبان فرمود که: «با فضيلت‌ترين شب، پس از ليلـة القدر، شب نيمة شعبان است که خداوند در اين شب، فضلش را بر بندگان خويش ارزاني مي‌دارد و با منّ و کرم خود، آنان را مي‌آمرزد. پس براي نزديکي به خدا در اين شب بکوشيد». پيامبر گرامي اسلام(ص) نيز در شب نيمة شعبان به عايشه فرمودند که: «در اين شب، اجل‌ها نوشته و روزي‌ها تقسيم مي‌گردد و خداي عزّوجلّ، بيش از موهاي گوسفندان قبيلة بني کلب، بندگانش را مي‌آمرزد و فرشتگان را به آسمان دنيا و از آنجا به زمين نازل مي‌کند و در اين نزول، ابتدا در مکّه فرود مي‌آيند».


* راز همتايي شب ميلاد امام زمان(ع) با شب قدر


آيت‌الله جوادي آملي دربارة حكمت شب قدر بودن شب ميلاد امام زمان(ع) مي‌نويسد: «انسان کامل معصوم، که مصاديق آن، منحصر در عترت طاهره‌اند، عِدل (= معادل) و همتاي قرآن حکيم است و براساس حديث متواتر ثقلين، به هيچ وجه از يکديگر جدايي نمي‌پذيرند. قرآن تجلّي کتاب تدوين خدا و انسان کامل معصوم، تجلّي کتاب تکويني اوست. همان‌طور که با نزول قرآن در ظرف زماني معيّن، آن ظرف معهود، قدر يافته و شب قدر مي‌شود، با تجلّي امام معصوم و تنزّلش از مخزن غيب الهي در ظرف زمان معيّن، آن ظرف شخصي نيز قدر پيدا مي‌کند و شب قدر مي‌شود.

زيرا هرچند ممکن است زمان و زمين به واسطة صدورشان از منبع غيب الهي، خطّي از قداست داشته باشند، امّا آنچه ماية شرافت زمان است همانا متزمّن (در زمان گنجيده) و آنچه ماية فخر مکان است همانا متمکّن (در مکان گنجيده) است. بر طبق اين بيان جامع، ميلاد وليّ معصومي که کون جامع و معادل قرآن مجيد است، حقيقت او و نبوّت و امامت او مستلزم شب قدر شدن خواهد بود و بر همين اساس آنچه دربارة صدّيقة کبرا، فاطمة زهرا(س) و نيز دربارة ميلاد حضرت خاتم الاوليا، مبني بر تطابق حقيقت آن ذوات مبارک با ليلـة القدر يا معرفي ميلاد آنان به عنوان شب قدر مطرح مي‌گردد، از سنخ تمثيل است نه تعيين.

از آنجايي که حضرت خاتم الاوصيا، حجّت بن الحسن المهدي(ع)، عصارة فضايل اهل بيت وحي(ع)، بلکه تمام انسان‌هاي کامل است، ظرف زمانيِ تجلّيِ او از مخزن غيب الهي در عالمِ ملک، در ميان ساير ايّام مبارک و مواليد حجج الهي(ع) برجستگي خاص و ويژه‌اي يافته است که در پرتو آن، هم‌طراز ليالي قدر، بلکه شبي از شب‌هاي محتمل قدر به شمار مي‌رود. گويا در عصر ما، که زمان ولايت آن آخرين وليّ معصوم است، مقدرّات عالم در مراتبي رقم مي‌خورد که از شب ميلاد آن حضرت در نيمة شعبان آغاز گرديده و در شب‌هاي ماه مبارک رمضان يکي پس از ديگري تثبيت مي‌شود».40


* آداب و آيين شب نيمة شعبان


چنانچه اشاره شد، براي اين شب شريف و شکوهمند، به خاطر قدر بودن يا همتاي قدر بودن آن، اعمال، آداب و آيين فراواني در کتاب‌هاي دعا مثل «اقبال الاعمال» سيّد بن طاووس، «مصباح المتهجّد» شيخ طوسي و بخشي از آنها در «مفاتيح الجنان» محدّث قمي و ديگر کتاب‌هاي مربوط به حضرت مهدي(ع) آمده است که شيعيان و دوستداران امام عصر(ع) قدر و قيمت آنها را خواهند دانست و به اندازة ظرفيّت بهره خواهند برد. هرچند اين مقاله در مقام بيان تفضيلي آن آيين نمي‌باشد امّا از يک نکته نمي‌تواند بدون اشاره بگذرد و آن را فروتنانه به شيفتگان امام عصر(ع) يادآوري نکند و آن اينکه: شب نيمة شعبان، شب زيارتي سيّدالشّهدا(ع) است. سيّد بن طاووس در «اقبال الاعمال» در بيان فضيلت زيارت امام حسين(ع) در شب نيمة شعبان مي‌نويسد: ابوحمزة ثمالي نقل كرده است که از امام سجّاد(ع) شنيدم که مي‌فرمود: «هر کس دوست دارد که با 124 هزار پيامبر مصافحه كند (دست بدهد)، در شب نيمة شعبان به زيارت امام حسين(ع) برود، زيرا در آن شب، فرشتگان و ارواح پيامبران براي زيارت آن حضرت از خدا اجازه مي‌گيرند و خداوند به آنان رخصت مي‌دهد. خوشا به حال کسي که با پيامبران مصافحه نمايد و آنان نيز با او مصافحه کنند».

همچنين امام صادق(ع) فرمود: «وقتي که اوّل شعبان فرا مي‌رسد، منادي‌اي از زير عرش ندا در مي‌دهد: اي کساني که به زيارت امام حسين(ع) آمده‌ايد، مبادا شب نيمة شعبان، از زيارت آن حضرت دست بداريد. اگر مي‌دانستيد که چه [اسرار و برکاتي] در آن نهفته است، سالي ديگر در کنار آن حضرت مي‌مانديد تا شب نيمة شعبان سال آينده را دريابيد».

سيّد بن طاووس در سرّ ثواب فراوان زيارت سيّدالشّهداء(ع) در چنين شبي، مي‌آورد: «تسليم [محض] بودن سالار شهيدان در برابر فرمان خدا، آنگاه که به شهادت فراخوانده شد و جان عزيز خود را ـ خالصانه ـ تقديم کرد، از امور خارق العاده است، زيرا آن حضرت به واسطة اطّلاع دادن جدّ و پدر بزرگوارش(ع)، به تفصيل از حوادث هولناک آينده آگاه بود. بنابراين هر اندازه که خداوند آن حضرت ببخشد و عطا کند و همچنين هر اندازه که آن حضرت براي زائران خود، از خداوند به درخواست کند، باز هم نزد خداي اندک است، چون خداوند ذاتاً و به خودي خود، قادر، رحيم و کريم است و هر قدر که ببخشايد، عطايايش کاستي نيافته، بلکه افزوني هم مي‌يابد».41

مرحوم ملکي تبريزي نيز در «مراقبات»، رمز و راز اين پاداش فراوان را اين‌گونه توضيح مي‌دهد: «بنده بايد در اين شب بينديشد که چرا خداوند متعال اين همه ثواب‌هاي سترگ و پاداش‌هاي بزرگ براي زيارت سيّد الشّهداء(ع) قرار داده است، به گونه‌اي که در روايات آمده است که: «زيارت امام حسين(ع) در چنين شبي، مانند زيارت خداوند در عرش مي‌باشد». البتّه همه نمي‌توانند به علّت اين امر پي برند، حتّي علّامة عالي مقدار آيت‌الله سيّد مهدي بحرالعلوم(ره) نيز سبب را از شيخ و عارف بزرگ، شيخ حسين معروف به نجف مي‌پرسد.

descriptionشب نيمة شعبان، شب برات EmptyRe: شب نيمة شعبان، شب برات

more_horiz
* يك پرسش و پاسخ


روزي سيّد از شيخ مي‌پرسد: «چرا در روايات اين همه پاداش براي زائران و سوگواران سيّد الشّهداء(ع) وارد شده است؟ آخر عقل چگونه اين همه پاداش را براي اين اعمال کم‌بها و کوچک بپذيرد؟» شيخ پاسخ مي‌دهد: «امام حسين(ع) با تمام مقام‌ها و فضايلي که داشت مخلوق محتاج و بندة کوچک خدا بود. امّا با اين حال، همة هستي و تمام وجود خود را از مقام، مال، آبرو، برادران، فرزندان و... گرفته تا جان و بدن خود را براي دوستي و رضاي خدا داد. حال اگر خداوند همة دارايي خود را به امام حسين(ع) بدهد، زياد باشد». سيّد به اين پاسخ قانع شد و فرمود: «نيکو جوابي بود».42

سخن را با توصيه‌اي از سيّد اهل مراقبه، ابن طاووس، به پايان مي‌بريم و از همگان در اين شب شريف التماس دعا داريم: «وقتي نيمة شعبان به پايان خود رسيد، اعمال خود را به معصومي که واسطة ميان تو و خدايت در برآوردن حاجت و آرزوهايت مي‌باشد ـ يعني امام عصر(ع) ـ بسپار و به او توسّل کن! و با توجّه به ايشان، به آستان خدا روي آور تا عبادت‌هاي تو را بدون کاستي و همراه با گذشت و مغفرت به خداوند بسپارد و درهاي قبولي اعمال را گشاده و کردارت را در درجات برتر، بالا برد...».43

عبدالحسن تركي
ماهنامه موعود شماره 102

پي‌نوشت‌ها:
1. ديوان حافظ.
2. دايرةالمعارف تشيّع، ج 9، ص 591.
3. موسوي اصفهاني، سيّد محمّدتقي، ابواب الجنّات، ص 570.
4. سيّد بن طاووس، اقبال الاعمال، ترجمه محمّد روحي، ج 2، صص 861ـ862.
5. ابوريحان بيروني، التّفهيم، ص 252.
6. رامپوري، غياث الدّين غياث اللغات، به اهتمام منصور ثروت، صص 503ـ504.
7. خرّمشاهي، بهاءالدّين، حافظ نامه، ج 1، ص 672.
8. غياث اللغات، ص 504.
9. مولوي، جلال الدّين، ديوان شمس، به تصحيح عزيزالله کاسب، ص 252.
10. همان، ص 498.
11. ديوان سنايي.
12. کليّات سعدي، بخش قصايد، محمّدعلي فروغي، ص 30.
13. عبرت نائيني، محمّد علي، تذکرة انجمن قدس، ج 1، ص 1053.
14. همان، ص 29.
15. همان، ص 275.
16. همان، ص 460.
17. همان، صص 491ـ492.
18. همان، ج 2، ص 1432.
19. امالي، محمّدباقر، مثنوي حقيقت‌نامه، ص 169.
20. تفسير ابوالفتوح رازي، ج 2، ص 133، به نقل از حافظ‌نامه، ج 1، ص 672.
21. تفسير کبير فخر رازي، ج 32، ص 29 به نقل از حافظ‌نامه، ج 1، ص 672.
22. ميبدي، کشف الاسرار، به تصحيح علي‌اصغر حکمت، ج 9، ص 94.
23. تفسير شورآبادي، ج 4، ص 2283، به تصحيح سعيدي سيرجاني.
24. کشف‌الاسرار، ج 3، ص 381.
25. غزّالي، کيمياي سعادت، ج 2، ص 626، به تصحيح حسين خديوجم.
26. کشف الاسرار، ج 9، ص 101.
27. همان، ص 102.
28. سيّد بن طاووس، اقبال الاعمال، ترجمه محمّد روحي، ج 2، ص 896ـ895.
29. غزّالي، احياء علوم الدّين، ترجمة مؤيّد الدّين محمّد خوارزمي، ربع يکم، ص 438.
30. موحّد، محمّدعلي، سفرنامة ابن بطوطه، ج 1، ص 208.
31. اتابکي، پرويز، سفرنامة ابن جبير، صص 184ـ185.
32. سفرنامة ابن بطوطه، ج 1، ص 73.
33. دمشقي، شمس‌الدّين محمّد، نخبـة الدهر، ص 304.
34. اقبال الاعمال، ج 2، ص 887.
35. همان، صص 893ـ894.
36. همان، صص 89ـ897.
37. تبريزي، ميرزا جواد ملکي، مراقبات، ص 172.
38. حسن زادة آملي، هزار و يک نکته، صص 429ـ430.
39. ناصري، محمّد، آب حيات، ص 39.
40. جوادي آملي، امام مهدي(ع) موجود موعود، صص 60ـ63.
41. سيّد ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج 2، صص 921ـ919.
42. ملکي تبريزي، المراقبات، صص 187ـ188.
43. اقبال الاعمال، ج 2، ص 942.

descriptionشب نيمة شعبان، شب برات EmptyRe: شب نيمة شعبان، شب برات

more_horiz
با درود

به باور من هيچ شبي برتر از شب هاي ديگر نيست . مگر شب عيد نوروز . كه بچه ها به اين دلخوشند كه فرداي آن روز عيدي مي گيرند .
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply