فرمول پیدا کردن شوهر ..

این که می گویند درازدواج، تقدیر نقش اصلی را دارد واقدامات شما، تا قسمت نباشد، به جایی نخواهد رسید،کاملا درست است.
فرض کنید فائزه بخواهد برای بازکردن بختش، خود وارد عمل شود.او تصمیم می گیرد به سراغ دوستان متاهلش رفته وازآنها بپرسد چطور شد که ازدواج کردند، آن گاه همان اقدامات را به عمل بیاورد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟!:
فائزه: شهرزاد جان! چه شد که با محمد ازدواج کردی؟
شهرزاد: خوب … می دانی که محمد همکارم بود… راستش من از او خوشم می آمد و سعی کردم با محبت و توجه، نظرش را جلب کنم…
{ فائزه به پسر موردعلاقه اش در محل کار: پنجره را ببندید، خدای ناکرده سرما می خورید!
همکار : اصلا دوست دارم سرما بخورم تا دوست دخترم بیشتر نازم را بکشد. به شما ربطی دارد؟! (زیر لب) دخترهای این دوره و زمانه چقدر پر رو شده اند! }
***
فائزه :شهره جان! تو چطور با همسرت آشنا شدی؟
شهره :آشنایی ما از یک دعوا شروع شد. او توی کارم دخالت کرد و من ناراحت شدم، با هم بحث تندی کردیم و…!
{ همکار مجرد فائزه: خانم، به نظر من نباید این کار را این طور انجام می دادید…
فائزه: به شما چه ربطی دارد؟ خجالت نمی کشید توی کار من دخالت می کنید؟!
همکارمجرد فائزه: اصلا به درک! مرا بگو که خواستم کمکتان کنم! همین کارها را کرده اید که تا این سن مجرد مانده اید دیگر!! }
***
فائزه : آزیتا، تو با عشق ازدواج کردی؟
آزیتا:نه. من آن موقع فکر کنکور و دانشگاه بودم! مادرم اصرارداشت ازدواج کنم.
{ مادر فائزه: فلانی غلط کرده بیاید خواستگاری تو!او لیاقت پاک کردن کفش های تو را هم ندارد!!
***
فائزه : فرشته تو کجا با همسرت آشنا شدی؟
فرشته: کنار دریا… من و او با کمی فاصله ازهم نشسته بودیم.او ازمن پرسید چرا تنها آمده ام شمال. من هم به شوخی گفتم آمده ام شمال، شاید از تنهایی در بیایم!
کناردریا:پسر جوان: شما تنها هستید؟
فائزه: در حال حاضر بله…
پسر: آهان… همراهتان رفته چیزی بخرد؟
فائزه : نه… من همراه ندارم!
پسر: پس چه همراه بی ذوقی دارید! توی هتل مانده؟!( بابا آی کیو!)
فائزه: نه… من کلا تنها آمده ام…
پسر: واقعا نامزدتان اجازه داده شما تنهایی بیایید لب ساحل؟!( ای خدااااا!)
فائزه : من اصلا نامزد ندارم، تنها آمده ام شاید اینجا از تنهایی در بیایم!
پسر: چه جالب! چون من وهمسرم برعکس شما آمده ایم اینجا تا با یک خاطره خوب و به طور توافقی از همدیگر جدا بشویم!
***
فائزه : غزاله تو کجا با فرهاد آشنا شدی؟
غزاله: توی یک میهمانی. فرهاد همان جا عاشقم شد و ازمن خواستگاری کرد!
در یک میهمانی:
پسر: فائزه ! آن دختری را که گوشه سالن نشسته می شناسی؟ می شود خواهش کنم از طرف من از او خواستگاری کنی؟!

***
فائزه: حمیرا تو واقعا اینترنتی ازدواج کردی؟
حمیرا: خوب بله…اوایل محلش نمی گذاشتم، اصلا دوستی های اینترنتی را مسخره می کردم… ولی آن قدر گیر داد تا راضی شدم!
پسر:asl plz !
فائزه: من به دوستی اینترنتی اعتقاد ندارم.
پسر: bye !!

(قابل تبجل دوستان : من این مطلبو دزدیم " لطفا به رو خودتون نیارین ؛ من هنوز برا زندان رفتن خیلی جوونم :( )

وای ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ................
چه حوصله ای دارین شما
ماشاله
یه تخته نمک با خودتون بحملید تا نچشمید.
ولی بهتون قول میدم اگه تو زندگی هم اینجور پشت کار داشته باشید یه خواستگار خوب کفشتون میکنه و دیگه ........ پیوندتان مبارک و سپس تولد تولد و............
و یک نکته
چشمها بازارشان گرم است در این روزها
بس که دنیا خالی از شرم است در این روزها
مواظب خودتون باشید

گفتم غم تو دارم ، گفتا که در خطایی
گفتم که مال من شو ،گفتا تو بینوایی
گفتم ز مهر ورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوب رویان هرگز نمی نمایی

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
چون که جز کرم برویت اثری نیست ،که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند اری
چون که شستی رخ خود را خبری نیست، که نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
چون دگر بروی تو باز دری نیست ، که نیست
این بگویم که تو با پودر و ماتیک زیبایی
در سرا پای وجودت هنری نیست ، که نیست
بی خودی این همه خود را تو فریبا ننما
فکر عاشق به تو گشتن به سری نیست ، که نیست
این همه ناز نکن عشوه نیا ،برای تو
در جهان هیچ خریدار خری نیست ، که نیست
...............................................
واما یک فرمول شوهر یابی برای شما
طبق بررسی هایی که من کردم به این نتیجه رسیدم که .نه.....ولش کن ارزش نداره بگم ........ااااااااا.....دست از سرم بردار .اخه اگه بگم از دستم ناراحت میشی.....باشه حالا که اینقد داری اصرار میکنی میگم.
راستش من به فرمولی برای شما نرسیدم و باید اعتراف کنم که خیلی دلم برات میسوزه .اصلا ناراحت نشو حتما خیری تو این کاره .
ولی باز هم میگردم تا یک فرمول خوب برات پیدا کنم و اگه شده خودم یک فرمول برات مینویسم.

azarmina wrote:

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
چون که جز کرم برویت اثری نیست ،که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند اری
چون که شستی رخ خود را خبری نیست، که نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
چون دگر بروی تو باز دری نیست ، که نیست
این بگویم که تو با پودر و ماتیک زیبایی
در سرا پای وجودت هنری نیست ، که نیست
بی خودی این همه خود را تو فریبا ننما
فکر عاشق به تو گشتن به سری نیست ، که نیست
این همه ناز نکن عشوه نیا ،برای تو
در جهان هیچ خریدار خری نیست ، که نیست

روشن از پرتو رویم نظری هست که هست
چون که جز عشق به رویم اثری نیست که نیست
ناظران روی مرا در خور تفسیر ندانند؛ندانند
چون که ارزش آنرا ؛ هیچ نفهمند نفهمند
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
گر تو در حسرت من دل بسپاری به دلم
این بگویم که تو را نیست خیالی به دلم
در سرا پای وجودت هنری نیست ، که نیست
بی خودی؛ خود به دل ما نچپان (نچسبان)
که فکر معشوق تو بودن به سرم نیست که نیست
این همه گریه نکن ؛ غصه نخور برای من
میروم من از دیارت ؛ که بمانی به غمم ..

ولی آذر مینا نفرمایین بخدا " ما دخترا هرچیم حوصله داشته باشیم به پای شماها نمیرسیم " ماشالله هفته ای هشت بار که عاشق میشین ؛ در ماه شونصد بار خواستگاری سه هزارتا دختر میرین تا نکنه از یه بیچاره ی از زندگی مونده شده و از همه جا رونده شده یه بله بگیرین ..!!
حالا نکتش اینجاستا که خودتونو به اب و آتیش میزنینااااا ؛ بعد عمریم که یکی بهتون جواب بله میده ؛ اون موقع میچسبین به ننه هاتون :[نیشخند]:
........................
انواع مردا :
مرد اروپایی : یه زن داره ؛ یه دوست دختر ؛ زنشو بیشتر دوست داره
مرد آمریکایی : یه زن داره ؛ یه دوست دختر ؛ دوست دخترشو بیشتر دوست داره
مرد ایرانی : 4 تا زن داره ؛ 100 تا دوست دختر ؛ ننشو بیشتر دوست داره ..!!!!!!!!1


خلاصه ی کلوم این بود مستر آذر مینا جان ؛ حالا اگه ما محض خنده و شوخی یه چیزی میگیم که شما نباید خیلی جدی بگیرین :D 8)

آره شما راست میگین
مشخصه که کی جدی گرفته
شما یا......................................باز هم شما؟؟؟؟؟؟؟
حالا عینن که من جدی گرفته باشم .مگه عیب داره منم مثل شما.جونم دیگه مثل شما (البته طبق شواهد و قرائن یه کم کمتر)دل دارم.حالا به جای اینکه دلداریم بدین دارین نا امیدم میکنید
دستتون درد نکنه .از شما انتظار نداشتم
برای دیدن روی نگارم
نه هوشم مانده و نی خواب دارم