[You must be registered and logged in to see this image.]
نوازش، واژه بسيار آشنايي است. معني بسيار ساده و رواني هم دارد.
همان چيزي است كه همه ما در هر سني كه هستيم به آن نياز داريم، منتهي به اشكال متفاوت. هم نياز داريم كه ديگران را نوازش كنيم و هم نياز داريم كه ديگران ما را نوازش كنند. اگر دقت كنيد در روابط انساني، همين موارد كوچك و ظاهرا ساده نقش مهمي ايفا مي‌كنند. اما اينكه اين نقش، مثبت يا منفي است برمي‌گردد به اينكه ما چقدر به آن توجه داريم؛ ابعاد آن را مي‌شناسيم و تا چه اندازه به قواعد بازي احترام گذاشته و در واقع به آن تن مي‌دهيم.
وقتي مجموعه روابط خود را در يك شبانه روز در نظر مي‌گيريم نقش و كاركرد اين واژه در عمل، بسيار بارز مي‌شود. به عبارتي، در همه موارد مي‌توان تاثير توجه به آن را ديد به‌ويژه زماني كه اشتباهي يا برخوردي، خشم سنگيني را در وجودتان برمي انگيزد. در اين گونه موارد، اگر بتوانيم خشم خود را كنترل كنيم و با صميميت و درك مشكلات طرف مقابل‌مان به حل و فصل موضوع بپردازيم، قطعا به نتايج بسيار متفاوت و در واقع رضايت‌بخشي خواهيم رسيد.
نوازش در لغت‌نامه دهخدا، اين گونه تعريف شده است: مهرباني، مرحمت، شفقت، خوش‌رويي، انسانيت، تسلي و دلجويي و با ذكر بيتي از شاعران، به ابعاد مفهومي اين واژه پرداخته است كه به دو نمونه آن اشاره مي‌شود.

جرعه‌اي باده بر نوازش رود
بهتر از هرچه زير چرخ كبود
- نظامي

سر از طوق نوازش طاق دارم
رسم ضعيفان به تو نازش بود
- فردوسي

اما آيا نوازش صرفا يك تماس جسمي است؟
بديهي‌ترين مورد نوازش، شايد همان نوازش نوزاد باشد، برخي او را در آغوش مي‌گيرند و با تماس جسمي اين نوازش را بارز مي‌كنند و برخي ممكن است به شوخي او را نشگون بگيرند. حتي عده‌اي نيز امكان دارد تنها با سخنان خود او را نوازش كنند.
اريك برن، مي گويد نوازش را مي‌توان اصطلاحا هرنوع حركتي به حساب آورد كه حضور ديگري را تاييد مي‌كند. تبادل "نوازش"ها يك رفتار متقابل را تشكيل مي‌دهد كه واحد آميزش اجتماعي است.
دكتر اسپيتز"Dr.R.Spitz"، متوجه شده است نوزاداني كه پس از تولد، براي مدتي طولاني از آغوش مادر و نوازش او محروم مي‌شوند كم كم دچار افت روحي غيرقابل جبراني خواهند شد و چه بسا سرانجام با ناراحتي‌هاي رواني ناشي از آن از پا درآيند. وي از اين محروميت با عنوان "محروميت عاطفي" ياد مي‌كند.
اما مانند چنين پديده‌اي در بزرگسالاني كه در معرض محروميت احساسي-عاطفي و اجتماعي قرار مي‌گيرند نيز ديده مي‌شود. تجربه ثابت كرده است كه اين گونه محروميت‌ها ممكن است باعث روان‌پريشي موقت شود يا حداقل شخص را دچار اختلالات رواني سازد.
اريك برن در يك جمله، اهميت "نوازش" در يك زندگي عادي را بيان مي‌كند: "اگر نوازش نشوي، مخت مي ُپكد".
وي اين جمله را در واقع اين گونه توضيح مي‌دهد: بعد از آنكه دوران صميميت دامان مادر به پايان مي‌رسد، فرد بقيه عمر را هر روز با اين معما مواجه است كه دست تقدير چه شاخي بر سر راهش سبز خواهد كرد.‌‌
يك شاخ عبارت است از نيروهاي اجتماعي، روانشناختي و زيستي كه مدام سد ادامه صميميت جسمي به سبك دوران نوزادي مي‌شود و شاخ ديگر تلاش مداوم اوست براي كسب مجدد آن صميميت.
در بسياري موارد، فرد بنابر نيازش به نوعي سازگاري نشان مي‌دهد. ياد مي‌گيرد كه با كمترين نوازش، حتي با نوع سمبليك آن، خود را راضي كند؛ تا آنجا كه گاهي حتي مشاهده يك سر‌تكان دادن در تاييد كارهاي او و شناخته شدن موجوديتش، برايش كافي‌است. اگرچه آرزوي اوليه او براي صميميت جسماني كاهش‌ناپذير باقي خواهد ماند.
بنابراين مشاهده مي‌كنيد كه تبادل"نوازش" يك اصل انكارنشدني و مهم در روابط انساني است. اما اينكه افراد در سنين مختلف به اشكال متفاوتي نياز به تبادل نوازش دارند؛ خود مقوله مفصلي است كه بايد به طور مستقل دنبال شود و مورد توجه قرار گيرد.