[You must be registered and logged in to see this image.]
بسياري فكر‌مي‌كنند عليرغم هر نوع رفتاري‌كه دارند، نتايج رفتارها هم بايد به دلخواه آنها باشد.
و خلاصه مثل هميشه، قاعده بازي فراموش مي‌شود.
واقعيت اين است كه احساس‌ "خوب نبودن" بي‌دليل سراغ ما نمي‌آيد و خاستگاه آن و احتمالا تداوم‌اش قابل شناسايي است.

روند درمان‌هاي رفتاري - شناختي نشان مي‌دهد افرادي كه دچار اختلالات رواني مثل افسردگي يا مشكلات شخصيتي هستند به نوعي خودبيني و تصور نادرست از خود گرايش دارند. اين تصورات ممكن است برآمده از تجربيات گذشته باشد كه با موقعيت واقعي فرد نيز مطابقت ندارد.

اما در مجموع مي‌توان گفت منشا اين تصورات نادرست كه احساس "خوب نبودن" را در انسان برمي‌انگيزد؛ شامل اين موارد است:

- افكار دو بخشي و قطبي‌شده (صرفا مثبت يا منفي‌ديدن مسايل)

- عموميت دادن در سطح وسيع به موردهايي كه تعميم آنها بسيار نادرست است

- بي‌اطلاعي و عدم آگاهي از كيفيت‌هاي واقعي و ظاهري مسايل

- تكريم و تجليل بسيار و بزرگ سازي موارد و همچنين جنبه شخصي‌دادن به آنها.


اين مقوله بسيار مهم است كه فرد به خود اجازه دهد موارد كوچكي را كه چه بسيار اتفاقي پيش‌آمده، به عنوان يك ويژگي شخصي ديگران و يا خود به حساب آورد. اين دقيقا همان خودبيني است كه به اختلالات رواني فرد دامن مي‌زند.


ترسيم يك نتيجه منفي، زماني كه اطلاعات دقيق و پشتيباني كننده براي دريافت سريع واقعيت‌ها وجود ندارد؛ تمركز تنها بر مدارك و نشانه‌هاي منفي يك موقعيت؛ غفلت از انواع چاره‌ها و راه‌هاي مثبت براي حل مشكلات و عدم توجه به جنبه‌هاي بهتر يك پايان و فرجام ، همگي باعث شكل‌گيري احساس‌هاي بد در انسان مي‌شوند.


براي مثال، زن 48 ساله‌‌اي كه يك دختر 23 ساله دارد مي‌گويد همسرم همه روز، بيرون از خانه است و زماني هم كه در خانه است، زياد صحبت نمي‌كند، و اگر كوچكترين اشتباهي از دخترم سرزند، مرا مقصر مي‌داند. من احساس بدي نسبت به ازدواج و زندگي‌ام دارم. نمي‌توانم عصبانيت خود را كنترل كنم.


روانشناسان و متخصصان روان‌‌ ‌درماني بر اين باورند كه عصبانيت يك عكس‌العمل طبيعي به اين نوع شرايط است. چرا كه به نظر مي‌رسد وضعيت زندگي اين خانم، راكد، بي‌ثمر و بدون شور و عشق زندگي است؛ به گونه‌اي كه عصبانيت و احساس منفي را در او برمي‌انگيزد.


اما آيا امكان مطالعه كردن يا به دست آوردن شغل با معنايي كه به زندگي اين خانم مفهوم مثبتي ببخشد وجود ندارد؟ افرادي هستند كه گرچه شغل و حرفه پرمنفعتي را دنبال نمي‌كنند اما براي معنا‌بخشي به زندگي خود و ايجاد احساس خوب، حتي اگر شده دو روز در هفته در سازمان‌هاي خيريه براي كمك به ديگران كار مي‌كنند.


زيرا اين نوع فعاليت‌ها نه تنها باعث مي‌شود فرد با مردم در تماس باشد بلكه احساس مفيد بودن را در آنها برمي‌انگيزد.

بي‌ترديد، افراد بويژه زنان در سن يائسگي، گاهي براي كمك به خودشان نياز به مصرف دارو دارند. اما صرفا مصرف دارو، بهترين راه‌حل براي تغيير موقعيت زندگي‌شان محسوب نمي‌شود.

در واقع اين روش، تنها آسانترين راه است و تغييرات و تحولات اساسي را با معنا دار كردن زندگي مي‌توان ايجاد كرد.