آماده شدن یك دخترخانم براى ازدواج در عصرى كه روابط دختر و پسر آسان تر شده و با تغذیه بهتر و آموزش جدید و استفاده بیشتر و گسترده تر از وسایل ارتباط جمعى، نوجوانان زودتر از گذشته به رشد فكرى و بلوغ جنسى مى رسند، بالا بردن سن ازدواج، به دشوارى قابل توجیه است.

بلوغ، یك پدیده ی طبیعى است كه زمان آن در همه كس و همه جا یكسان نیست. از مطالعه ی حالات انسانها در نقاط مختلف جهان، این حقیقت به دست می آید كه معمولا دختران و پسرانى كه در نقاط گرمسیر زندگى مى كنند و با شرایط رشد و نمو آن مناطق پرورش مى یابند، زودتر از جوانانى كه در نقاط سردسیر زندگى مى كنند به حد بلوغ مى رسند.
البته براى استقلال در امر ازدواج، تنها رسیدن به سن بلوغ جنسى كافى نیست، بلكه علاوه بر آن، دختر و پسر باید ((رشید)) باشند، یعنى بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند تا اراده ی آنان در امر ازدواج، یك ركن اساسى به شمار آید.
معناى رشد
انسان همانند سایر موجودات زنده، پیوسته در حال تغییر است و این تغییر طبیعى و همگانى به صورت افزایش در قد، وزن و پیدایش عادتها و مهارتها و به طور كلى تغییر در رفتار در جنبه هاى اجتماعى، اقتصادى و عاطفى، به تدریج ظاهر مى شود و این همان چیزى است كه در روانشناسى رشد مورد بحث و گفتگو قرار مى گیرد.
رشد، توانایى و قدرت فكرى فرد در امور اقتصادى و اجتماعى است.
حضرت امام خمینى(ره) ((رشد)) را اینگونه معنا كرده اند:

((رشد عبارت است از دقت و زیركى و مواظبت براى سود بردن در معاملات و حفظ و نگهدارى مال از اتلاف و صرف كردن آن در مواردى كه عقلا به كار مى برند.))(1)

با این بیان مى توان رشد در دختران را اینگونه معنا كرد:
((توان در اداره ی زندگى و تربیت فرزند و قبول مسوولیت مادرى و حسن روابط اجتماعى.))
بنابر این ممكن است كودكى به سن بلوغ رسیده باشد و نسبت به تكالیف عبادى مثل نماز و روزه، مسوول باشد، ولى توان انجام فعالیتهاى اقتصادى و اجتماعى را نداشته باشد. در این صورت چنین فردى ((بالغ)) هست ولى رشید نیست.
سن آماده شدن یك دختر براى ازدواج، بستگى به درك عقلى و بلوغ روانى او دارد ؛ امكان دارد دخترى در سن چهارده سالگى و حتى كمتر قوه ی درك و مسوولیت پذیرى خانوادگى را داشته باشد و بتواند خانواده اى را اداره كند و فرزندان خوبى تربیت كند اما، یك زن سى ساله از اداره ی خانه و درك مسوولیت بازماند. پس آنچه كه در ازدواج مطرح است، آمادگى دختر و پسر است، خواه به سن قانونى رسیده باشند یا نرسیده باشند.
در قانون مدنى سابق، سن ازدواج براى دختر را 15 سال و براى پسر 18 سال تعیین كرده بودند و ازدواج پسران و دختران، قبل از این سن ـ مگر در موارد استثنایى ـ ممنوع بود.
عدم توجه به اوضاع جغرافیایى و منطقه اى، عادات و عرفیات و تحول وضع جوانان در دنیاى امروز، مشكلاتى را در عمل به وجود خواهد آورد. در عصرى كه روابط دختر و پسر آسان تر شده و با تغذیه بهتر و آموزش جدید و استفاده بیشتر و گسترده تر از وسایل ارتباط جمعى، نوجوانان زودتر از گذشته به رشد فكرى و بلوغ جنسى مى رسند، بالا بردن سن ازدواج، به دشوارى قابل توجیه است.
((زمانى كه در بریتانیا حداقل سن ازدواج پسر را بیست و یك سال و حداقل سن نامزد احراز نخست وزیرى را هیجده سال تصویب كرده بودند، مردم آن كشور اعتراض كردند كه آیا مردى كه مى تواند در سن هیجده سالگى نخست وزیر شود و مملكتى را اداره كند، براى ازدواج كردن باید سه سال صبر كند؟ قانونگذاران پاسخى داده بودند كه بیشتر به شوخى شباهت دارد ؛ آنها گفته بودند: ((گاهى اداره یك زندگی از اداره یك كشور مشكل تر است.))!(2)
خلاصه اینكه سن مناسب ازدواج، بلوغ جسمى و رشد فكرى است كه اسلام حد بلوغ جسمى را بیان كرده ولى حد رشد فكرى را معین نكرده بلكه تشخیص آن را در اختیار خود دختر و پسر و اولیاى آنها قرار داده است.
طرفداران بالا بردن سن ازدواج مى گویند:
1 ـ پسران و دختران قبل از هیجده و پانزده سالگى صلاحیت تشكیل خانواده را نداشته و قدرت تحمل مشقات و مسوولیتهاى سنگین خانوادگى را ندارند.
2 ـ ازدواجهاى زودرس عامل مهم وقوع جرم است.
3 ـ زنانى كه از خانه شوهر فرار كرده و از آن متنفر مى شوند، اكثرا زنانى هستند كه در سن كمتر از سن قانونى به خانه شوهر رفته اند.
در پاسخ باید گفت: درست است كه ازدواجهاى بى موقع و زودرس، یعنى ازدواجهایى كه توام با رشد كافى جسمى و فكرى نبوده و با آمادگى كامل براى زناشویى صورت نگرفته باشد، چه بسا موجب خیانت، بى مهرى، اختلافات خانوادگى و انواع جرمها شود; ولى دختر و پسرى كه رشد و آمادگى كافى پیدا كرده و از نظر جسمى و روحى آمادگى كامل براى زناشویى دارند، هیچ دلیلى نمى تواند مجوز بالا بردن سن ازدواج آنها باشد.
تفاوتهاى سنى دختر و پسر در ازدواج
آیا بین تفاوت سنى زن و شوهر و موفقیت آنها در امور زندگى و زناشویى ارتباطى وجود دارد؟
از آنجا كه زمان بلوغ دختر و پسر متفاوت است، رسیدن به سن آمادگى براى ازدواج نیز در آنها همزمان نخواهد بود.
اگر تفاوت سنى زن و مرد زیاد باشد و سن مرد خیلى بیشتر از سن زن باشد، ممكن است با همسر خود همچون دخترش رفتار كند و همسر جوان هم چه بسا شوهرش را به جاى پدر خود بگیرد و در نتیجه رابطه ی بین آنها دوستانه و مودت آمیز نباشد.
نقطه ی مقابل اینكه اگر سن زن خیلى بیشتر از مرد باشد، شاید در برخورد با همسر جوانتر از خودش، بیشتر نقش مادر یا پرستار را ایفا كند نه نقش یك همسر را و در هر دو صورت ناآشنایى و عدم پختگى یكى از آنها ممكن است دیگرى را بى حوصله كند و بى تفاوتى یكى مى تواند خشم و دلزدگى دیگرى را برانگیزد; زیرا بین این زن و شوهر، توازن و تعادل روحى ضعیف است و قادر به درك نیازهاى یكدیگر نیستند.
marjanbrx.persianblog.ir
گردآوری: مجله اینترنتی پی سی پارسی دات کام