[You must be registered and logged in to see this image.]
azarmina wrote:در فراق مرغ
الا مرغ سفید بی پر و بال
که خالی هست جایت کنج یخچال
چرا رنجیده ای از من ؟چه دیدی؟
که پنهان گشته ای در نزد بقال
شبی در خواب دیدم روی ماهت
چنان غرق شعف گشتم در آن حال
که عاشق من شدم بر هیکل تو
بر آن حسن و جمال و آن خط و خال
نمود آن عشوه هایت کار خود را
چه گویم تا چگونه گشتم اغفال؟!
به بازار آمدم بهر خریدن
سراغت را گرفتم از داش اسمال
جوابم داد میدانی که چند است؟
ز نهصد هم فزونتر گشت امسال
چو نرخت را شنیدم تب نمودم
شدم از پای تا سر غرق تبخال
غرض از دوریت مخلص کباب است
ز هجرانت شدم بی حال بیحال