[You must be registered and logged in to see this image.]
آنچه اكنون ما در مقوله فيلترينگ به صورت عمومي و يكپارچه و بدون هيچ لايهبندي و حق انتخاب و به صورت كاملا سياه و سفيد ميبينيم، مصداق بارز نقض غرض است، يعني عليرغم غلظت و شدت در ممنوعيت دسترسي همگاني به سياههاي از سايتهاي اينترنتي، هيچ برنامه و نگرش مدوني در مصون نگهداشتن كودكان و لايههاي آسيبپذير اجتماع نداريم؛ در حقيقت اگر هدف مديران و تصميمگيران اين عرصه، مصون ماندن از تبعات سوء فضاي سايبر براي كاربران از جمله كودكان و نوجوانان و است، راه درستي انتخاب نشده است.
محمود اروجزاده- دنياي كامپيوتر و ارتباطات
در 17 ماه مه 1965 اتحاديه جهاني مخابرات متولد شد و به همين دليل، اين روز به عنوان روز جهاني مخابرات در تقويمهاي بينالمللي شناخته شد؛ بعدها البته اين عنوان به صورت جامعتري و به نام «روز جهاني ارتباطات» هم تغيير شكل داد تا اين كه در دهه اخير و همزمان با پيدايش تكنولوژي اطلاعات، و سپس سربرآوردن ترم «جامعه اطلاعاتي»، اين روز نام بلندتر «روز جهاني ارتباطات و جامعه اطلاعاتي» را يافت. درباره بخش «ارتباطات» البته زياد سخن رانده شده، ضمن اينكه در دوران جديد، به وضوح ديده ميشود كه اين بخش در سايه بخش دوم يعني «جامعه اطلاعاتي» نقش دوم را مييابد.
«تكنولوژي اطلاعات» اساسا واجد چه ويژگيها و ابعادي است كه در كنار ديگر فناوريها نمينشيند و جايگاه مهمتري در زندگي فردي و جمعي انسانها طلب ميكند؟ همه فناوريهايي كه بشر در طول حيات خود تاكنون پديد آورده، از يك كشف يا اختراع ساده آغاز شده و حداكثر به يك صنعت (هر چند عظيم) ختم شدهاند، اما تكنولوژي اطلاعات بنا به گفته مانوئل كاستلز، موجد انقلابي بوده كه يك «پارادايم فني- اقتصادي» جديد را شكل داده است. او در كتاب مشهورش «عصر اطلاعات» به نقل از كريستوفر فريمن، مفهوم جديد را چنين توضيح ميدهد: «... تغيير پارادايم در عصر حاضر را ميتوان به عنوان گذار از تكنولوژي عمدتا مبتني بر دروندادهاي ارزان انرژي، به تكنولوژي به طور عمده متكي به دروندادهاي ارزان اطلاعاتي كه از پيشرفت حاصل از تكنولوژي ميكروالكترونيك و مخابرات بدست آمده است در نظر گرفت...» كاستلز سپس ميكوشد ويژگيهاي اساسي اين پارادايم جديد را احصاء كند كه از ديدگاه او، شالوده مادي جامعه اطلاعاتي هستند.
از ديد او، نخستين ويژگي پارادايم جديد اين است كه «اطلاعات»، ماده خام آن است؛ دوم اين كه تاثيرات اين تكنولوژي فراگيرند؛ سوم اين كه به منطق شبكهسازي هر سيستم يا مجموعه روابطي اشاره دارد كه از اين تكنولوژيهاي جديد اطلاعات استفاده ميكنند؛ ويژگي چهارم از ديد وي، اتكا به انعطافپذيري است؛ و نهايتا پنجمين شاخص را همگرايي فزاينده تكنولوژيهاي خاص در درون سيستم بسيار منسجم ميداند.
سواي تشريح اين جزئيات جالب توجه و نيز تبيين كامل ديدگاه مبتني بر آنها توسط كاستلز و البته بسياري صاحبنظران ديگر، آنچه در اين مجال مد نظر من است، بازگويي اين نكات نيست(هر چند همه علاقهمندان اين موضوع را به مطالعه آن دعوت ميكنم) بلكه بيشتر تاكيد بر همين نگرش پارادايمي به جاي نگاه تكنولوژيكي به ICT است، چرا كه به اين ترتيب ديگر نبايد و نميتوان اين فناوري را همعرض بقيه نشاند، و قدرت و يا ضعف در بهرهگيري از آن را چيزي در حد توانايي يا ناتواني صنعتي در يك زمينه ديگر برشمرد و به توجيه آن پرداخت، بلكه توع ارتباط با آن را در حقيقت بايد مانند برقراري ارتباط با دوره جديدي از حيات بشري دانست، خواه بهرهگيري از آن و درك و فهم دوران جديدي كه از زندگي انسان و مقتضيات و شرايط آن پيش روست، و خواه عدم درك دوران جديد و مقاومت در برابر پيشرفت طبيعي و هميشگي زندگي فردي و جمعي بشر. با برجسته كردن اين بعد از موضوع است كه ميتوان اميدوار بود صاحبنظران و خصوصا مديريت اين بخش در كشور، به اهميت شايسته آن بيشتر واقف خواهند شد و برنامههاي توسعه فناوري اطلاعات در كشور جديتر انگاشته ميشود، چيزي كه اكنون غايب است.
كودكان و اينترنت
«كودكان»، امسال در محور عرصه جامعه اطلاعاتي واقع شدهاند، و دبير كل سازمان ملل، «مراقبت از كودكان در فضاي سايبر» را به عنوان شعار اين نهاد در «روز جهاني ارتباطات و جامعه اطلاعاتي» اعلام كرده است. گسترش تكنولوژي اطلاعات و رسوخ آن به همه اجزاي زندگي انسان، لاجرم تبعات فراواني داشته و دارد كه دسترسي سهل و سريع و ارزان همگان به اطلاعات از جمله آنهاست، و اين واقعيتي است كه از ابعاد اجتماعي و در نگاه به اقشار خاص جامعه، آسيبپذيري بالقوه را به همراه خواهد داشت. موضوع پالايش(فيلترينگ) اطلاعات در كشور ما، البته موضوع تازه يا كماهميتي نيست و از ابتداي ورود اينترنت به ايران، به اندازه كافي و وافي مورد توجه بوده است، اما به نظرم در همين نقطه و با عطف به اين شعار، ميتوان دمي درنگ كرد و با دقت شايستهتري اين مهم را دنبال كرد.
آنچه اكنون ما در مقوله فيلترينگ به صورت عمومي و يكپارچه و بدون هيچ لايهبندي و حق انتخاب و به صورت كاملا سياه و سفيد ميبينيم، مصداق بارز نقض غرض است، يعني عليرغم غلظت و شدت در ممنوعيت دسترسي همگاني به سياههاي از سايتهاي اينترنتي، هيچ برنامه و نگرش مدوني در مصون نگهداشتن كودكان و لايههاي آسيبپذير اجتماع نداريم؛ در حقيقت اگر هدف مديران و تصميمگيران اين عرصه، مصون ماندن از تبعات سوء فضاي سايبر براي كاربران از جمله كودكان و نوجوانان و است، راه درستي انتخاب نشده است.
كافي است فقط اين مديران، گزارشي ارائه كنند از ابزارها و راهحلهايي كه بطور خاص به اين منظور و براي كودكان طراحي و تهيه و اجرا كردهاند، والا بستن سايتها از سر چشمه و براي همه و با فشار يك دكمه كه هنري نيست و اساسا انتخاب سادهترين و دمدستيترين راه بشمار ميرود. اما شايستهتر است كه به جاي ايجاد محدوديتهاي گسترده و همگاني (حتا مثلا براي دانشگاهيان و علماء و دانشمندان و...)، از سويي با عنايت بيشتر به كرامت و شخصيت كاربران، به سهلگيري در فيلترينگ عمومي روي آورده شود، و از سوي ديگر در مقابله با آثار سوء اين فضا براي كودكان، ابزارها و آموزشهاي لازم براي والدين و مديران فراهم گردد، و بدين ترتيب، فيلترينگ عملا به يك وظيفه اختياري و البته متعهدانه تبديل گردد كه بدون ترديد در مقايسه با روش بيقاعده كنوني، دستكم براي كودكان و نوجوانان ما اثربخشتر خواهد بود.
آنچه اكنون ما در مقوله فيلترينگ به صورت عمومي و يكپارچه و بدون هيچ لايهبندي و حق انتخاب و به صورت كاملا سياه و سفيد ميبينيم، مصداق بارز نقض غرض است، يعني عليرغم غلظت و شدت در ممنوعيت دسترسي همگاني به سياههاي از سايتهاي اينترنتي، هيچ برنامه و نگرش مدوني در مصون نگهداشتن كودكان و لايههاي آسيبپذير اجتماع نداريم؛ در حقيقت اگر هدف مديران و تصميمگيران اين عرصه، مصون ماندن از تبعات سوء فضاي سايبر براي كاربران از جمله كودكان و نوجوانان و است، راه درستي انتخاب نشده است.
محمود اروجزاده- دنياي كامپيوتر و ارتباطات
در 17 ماه مه 1965 اتحاديه جهاني مخابرات متولد شد و به همين دليل، اين روز به عنوان روز جهاني مخابرات در تقويمهاي بينالمللي شناخته شد؛ بعدها البته اين عنوان به صورت جامعتري و به نام «روز جهاني ارتباطات» هم تغيير شكل داد تا اين كه در دهه اخير و همزمان با پيدايش تكنولوژي اطلاعات، و سپس سربرآوردن ترم «جامعه اطلاعاتي»، اين روز نام بلندتر «روز جهاني ارتباطات و جامعه اطلاعاتي» را يافت. درباره بخش «ارتباطات» البته زياد سخن رانده شده، ضمن اينكه در دوران جديد، به وضوح ديده ميشود كه اين بخش در سايه بخش دوم يعني «جامعه اطلاعاتي» نقش دوم را مييابد.
«تكنولوژي اطلاعات» اساسا واجد چه ويژگيها و ابعادي است كه در كنار ديگر فناوريها نمينشيند و جايگاه مهمتري در زندگي فردي و جمعي انسانها طلب ميكند؟ همه فناوريهايي كه بشر در طول حيات خود تاكنون پديد آورده، از يك كشف يا اختراع ساده آغاز شده و حداكثر به يك صنعت (هر چند عظيم) ختم شدهاند، اما تكنولوژي اطلاعات بنا به گفته مانوئل كاستلز، موجد انقلابي بوده كه يك «پارادايم فني- اقتصادي» جديد را شكل داده است. او در كتاب مشهورش «عصر اطلاعات» به نقل از كريستوفر فريمن، مفهوم جديد را چنين توضيح ميدهد: «... تغيير پارادايم در عصر حاضر را ميتوان به عنوان گذار از تكنولوژي عمدتا مبتني بر دروندادهاي ارزان انرژي، به تكنولوژي به طور عمده متكي به دروندادهاي ارزان اطلاعاتي كه از پيشرفت حاصل از تكنولوژي ميكروالكترونيك و مخابرات بدست آمده است در نظر گرفت...» كاستلز سپس ميكوشد ويژگيهاي اساسي اين پارادايم جديد را احصاء كند كه از ديدگاه او، شالوده مادي جامعه اطلاعاتي هستند.
از ديد او، نخستين ويژگي پارادايم جديد اين است كه «اطلاعات»، ماده خام آن است؛ دوم اين كه تاثيرات اين تكنولوژي فراگيرند؛ سوم اين كه به منطق شبكهسازي هر سيستم يا مجموعه روابطي اشاره دارد كه از اين تكنولوژيهاي جديد اطلاعات استفاده ميكنند؛ ويژگي چهارم از ديد وي، اتكا به انعطافپذيري است؛ و نهايتا پنجمين شاخص را همگرايي فزاينده تكنولوژيهاي خاص در درون سيستم بسيار منسجم ميداند.
سواي تشريح اين جزئيات جالب توجه و نيز تبيين كامل ديدگاه مبتني بر آنها توسط كاستلز و البته بسياري صاحبنظران ديگر، آنچه در اين مجال مد نظر من است، بازگويي اين نكات نيست(هر چند همه علاقهمندان اين موضوع را به مطالعه آن دعوت ميكنم) بلكه بيشتر تاكيد بر همين نگرش پارادايمي به جاي نگاه تكنولوژيكي به ICT است، چرا كه به اين ترتيب ديگر نبايد و نميتوان اين فناوري را همعرض بقيه نشاند، و قدرت و يا ضعف در بهرهگيري از آن را چيزي در حد توانايي يا ناتواني صنعتي در يك زمينه ديگر برشمرد و به توجيه آن پرداخت، بلكه توع ارتباط با آن را در حقيقت بايد مانند برقراري ارتباط با دوره جديدي از حيات بشري دانست، خواه بهرهگيري از آن و درك و فهم دوران جديدي كه از زندگي انسان و مقتضيات و شرايط آن پيش روست، و خواه عدم درك دوران جديد و مقاومت در برابر پيشرفت طبيعي و هميشگي زندگي فردي و جمعي بشر. با برجسته كردن اين بعد از موضوع است كه ميتوان اميدوار بود صاحبنظران و خصوصا مديريت اين بخش در كشور، به اهميت شايسته آن بيشتر واقف خواهند شد و برنامههاي توسعه فناوري اطلاعات در كشور جديتر انگاشته ميشود، چيزي كه اكنون غايب است.
كودكان و اينترنت
«كودكان»، امسال در محور عرصه جامعه اطلاعاتي واقع شدهاند، و دبير كل سازمان ملل، «مراقبت از كودكان در فضاي سايبر» را به عنوان شعار اين نهاد در «روز جهاني ارتباطات و جامعه اطلاعاتي» اعلام كرده است. گسترش تكنولوژي اطلاعات و رسوخ آن به همه اجزاي زندگي انسان، لاجرم تبعات فراواني داشته و دارد كه دسترسي سهل و سريع و ارزان همگان به اطلاعات از جمله آنهاست، و اين واقعيتي است كه از ابعاد اجتماعي و در نگاه به اقشار خاص جامعه، آسيبپذيري بالقوه را به همراه خواهد داشت. موضوع پالايش(فيلترينگ) اطلاعات در كشور ما، البته موضوع تازه يا كماهميتي نيست و از ابتداي ورود اينترنت به ايران، به اندازه كافي و وافي مورد توجه بوده است، اما به نظرم در همين نقطه و با عطف به اين شعار، ميتوان دمي درنگ كرد و با دقت شايستهتري اين مهم را دنبال كرد.
آنچه اكنون ما در مقوله فيلترينگ به صورت عمومي و يكپارچه و بدون هيچ لايهبندي و حق انتخاب و به صورت كاملا سياه و سفيد ميبينيم، مصداق بارز نقض غرض است، يعني عليرغم غلظت و شدت در ممنوعيت دسترسي همگاني به سياههاي از سايتهاي اينترنتي، هيچ برنامه و نگرش مدوني در مصون نگهداشتن كودكان و لايههاي آسيبپذير اجتماع نداريم؛ در حقيقت اگر هدف مديران و تصميمگيران اين عرصه، مصون ماندن از تبعات سوء فضاي سايبر براي كاربران از جمله كودكان و نوجوانان و است، راه درستي انتخاب نشده است.
كافي است فقط اين مديران، گزارشي ارائه كنند از ابزارها و راهحلهايي كه بطور خاص به اين منظور و براي كودكان طراحي و تهيه و اجرا كردهاند، والا بستن سايتها از سر چشمه و براي همه و با فشار يك دكمه كه هنري نيست و اساسا انتخاب سادهترين و دمدستيترين راه بشمار ميرود. اما شايستهتر است كه به جاي ايجاد محدوديتهاي گسترده و همگاني (حتا مثلا براي دانشگاهيان و علماء و دانشمندان و...)، از سويي با عنايت بيشتر به كرامت و شخصيت كاربران، به سهلگيري در فيلترينگ عمومي روي آورده شود، و از سوي ديگر در مقابله با آثار سوء اين فضا براي كودكان، ابزارها و آموزشهاي لازم براي والدين و مديران فراهم گردد، و بدين ترتيب، فيلترينگ عملا به يك وظيفه اختياري و البته متعهدانه تبديل گردد كه بدون ترديد در مقايسه با روش بيقاعده كنوني، دستكم براي كودكان و نوجوانان ما اثربخشتر خواهد بود.