هدف از گفت وگو با کارکنان ، در اغلب موارد، فرصت دادن به آنها براى برقرارى ارتباط است. بنابراين، خود را نسبت به مسايل و نگرانيهاى آنها، علاقه‏مند نشان دهيد و سؤالاتى را مطرح كنيد كه آنها را وادار كند تا نظراتشان را واضح‏تر بيان كنند.
علاقه‏ى خالص و توجه دقيق شما به نفع طرفين خواهد بود.اگر بتوانيد به كارمندانتان كمك كنيد تابه اهدافشان دست يابند،بهره ورى آنها افزايش مى‏يابد و مهمتر از همه اين كه احساس مى‏كنند در حال پيشرفت به سوى اهدافشان هستند.
برخى معتقدند براى سازمانها خوب نيست كه كارمندانشان شاد و خوشحال باشند زيرا شادى و خوشحالى به معناى رضايت است و كارمند راضى، از كار خود خشنود است و به عبارت ديگر به آنچه انجام مى‏دهد قانع است و كارمندى كه قانع باشد بعيد است كه به دنبال بهتر شدن كار باشد، و بدين ترتيب بهره ورى او افزايش نمى‏يابد!
بنابراين هدف شما، در گفت و گوهاى اوليه، بايد اين باشد كه به زيردستانتان بفهمانيد آنها براى شما اهميت دارند و شما در پى كمك به آنها، براى دستيابى به اهدافشان، هستيد بگذاريد بدانند كه شما ميخواهيد به آنها كمك كنيد تا مشكلات كارشان مرتفع شود.
دفتر خود را به محلى مبدل كنيد كه زيردستان بتوانند، براحتى و بدون ترس و واهمه با شما ارتباط برقرار سازند. بگذاريد احساس كنند كه حتى بحث و صحبت با شما در مورد مشكلات جزيى و كم اهميت نيز، كاملاًطبيعى و عادى است.
شما ميتوانيد، با صحبت در مورد مشكلات و مسايل كوچك، از مشكلات بزرگتر آتى جلوگيرى كنيد.
بدين ترتيب در چند ماه اول كاركتان، بعنوان مدير، خواهيد فهميد كه توانايى‏هاى فنى و تخصصتان به اندازه‏ى روابط انسانى شما و زيردستانتان اهميت ندارد.
اكثر مشكلات شما حول محور مسايل انسانى (و نه مسايل تخصصى كار) مى‏گردد. اگر مسووليتهاى شما از نظر فنى پيچيده نباشد، پى خواهيد برد كه، چنانچه داراى مهارتهاى برجسته يى در روابط انسانى باشيد،مى‏توانيد كمبودهاى ناچيز تخصصى خود را ناديده بگيريد و فراموش كنيد.
برعكس، اگر از نظر تخصصى و فنى حتى لايق‏ترين مدير سازمان خود هم باشيد، بدون برخوردارى از مهارتهاى روابط انسانى، دچار مشكل بزرگى خواهيد شد.
اما يكى از مشكلاتى كه معمولاً مديران تازه كار با آن مواجه هستند، مساله نوع برخورد و رفتار با دوستان چند روز پيش است كه اكنون به عنوان زيردستان وى محسوب مى‏شوند.
اين مساله، وضعيت دشوارى را ايجاد مى‏كند كه مطمئنا هيچ پاسخ و راه حل كاملى براى آن وجود ندارد.
كاملاً واضح است كه نبايد صرفاً به دليل ارتقابه سمت مديريتى، دوستى‏ها را كنار بگذاريد. اما حتماً نمى‏خواهيد كه دوستى‏ها به عملكرد شما يا حتى عملكرد دوستانتان آسيب وارد آورد.
مطمئنانمى‏توانيد اجازه دهيد كه دوستى‏هاى صميمانه‏ى قبلى با روش كارتان تداخل كند. کارمندي كه واقعا يك دوست حقيقى باشد، كاملاًدرك مى‏كند كه شما بر سر دو راهى قرار داريد.
دقيقا همين دو راهى‏ها است كه باعث مى‏شود تا مديران ارشد معتقد شوند كه مديران را بايد از بيرون سازمان يا واحدهاى ديگر دعوت و منصوب كرد.
زيرا دراين صورت اين احتمال كه مديران جديد، با زيردستان خود، آشنايى نزديك داشته، يا حتى با آنها دوستان صميمى باشند، به حداقل مى‏رسد. بنابراين بايد اطمينان حاصل كنيد با همكارانى كه قبل از مديريت شما دوستان صميمى و نزديكتان بوده‏اند، درست مانند سايرين رفتار مى‏كنيد.
به خاطر بسپاريد كه هرگز هم نبايد با آنها، صرفاً به اين دليل كه ميخواهيد به ديگران عدم تعصب خود را نشان دهيد، رفتار و برخورد بدترى داشته باشيد.
اگر معمولاً با افراد خاصى مثلا در سلف سرويس سازمان غذا مى‏خورديد، اكنون بايد سياست چرخشى در پيش گيريد تا در يك دوره ى كوتاه مدت، بتوانيد با همه كاركنان واحد خود يعنى فرودستانتان غذا بخوريد.
اين نكته بسيار مهم است كه با تك تك فرودستان خود بطور يكسان و عادلانه رفتار كنيد. با دوستانتان نيز درست مانند سايرين رفتار كنيد.
ضمنا ، مطمئن باشيد اگر كار خود را، بعنوان مدير بطور صحيح انجام دهيد، همه كاركنان واحدتان شما را دوست خود محسوب خواهند كرد .