Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


description(و بدین ترتیب فائزه خواستگار دار شد...!!) Empty(و بدین ترتیب فائزه خواستگار دار شد...!!)

more_horiz
خبر خبر ..
تبجّل تبجّل..
(دوستان دوستان " اینجانب فائزه مفتخرم به عرض برسانم در سن اندیو یک سالگی صاحب یک راس خواستگار شدم)
نه بابا جدا شانسو دارین " دستمالاتونو بذارین دم دست که اینجاها خیس نشه از تقدیر دردناک بنده ..
ما صب زود داشتیم از خونه میرفتیم بیرون که ناگهان زنگ تلفن به صدا در اومد:
دختر خاله پروانه: سلام خاله (منظور مامان من)
مامان : سلام پروانه جون چه عجب؟
دختر خاله پروانه : خاله میدونین که علی یکساله از سربازی برگشته؟
مامان : بله ؛ ماشالله ؛ حالا چیکار میکنه ؟
دختر خاله پروانه : فعلا یه کار موقت پیدا کرده .." راستش غرض از مزاحمت گفتیم اگه اجازه بدین بعد از ایام فاطمیه با شوهر دختر خاله پروانه و پسر دختر خاله پروانه مزاحم بشیم برا امر خیر..
(مامان میره تو فکر ؛ یعنی واسه کی میخوان بیان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
مامان : واسه ی کی خاله ؟
دختر خاله پروانه : واسه فائزه خانوم
(منو میگه هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا)
:[نیشخند]:
(مامان شکه شده ؛ داره فکر میکنه یعنی ممکنه فائزه هم بالاخره خواستگار دار بشه ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!) 35
دختر خاله پروانه : راستش خاله الان که علی فعلا پس اندازی نداره ؛ ولی اجازه بدین فعلا یه انگشتر بیاریم"
(حالا از اینجا شانس بنده رو عنایت بفرمایید )

:(
علی یه مدت (کنایه از جند سال) کار کنه " بعد پول در بیاره ؛ با پولش بره زمین بخره ؛ زمینو اجاره بده برا درو ؛ از محصولش پول در بیاره ؛ بعد زمینو پس بگیره و ساختمون خونه رو بسازه ؛ بعد یه مدت الان پسر دختر خاله پروانه خسته شده ؛ الان دیگه یه مدت (کنایه از چند سال ) باید استراحت کنه ؛ بعد که استراحت کرد ؛ به این موضوع فکر کنه که عمرا دختر خاله فائزه واسته با اتوبوسو ؛ موتور پر پری اینور اونور بره ؛ پس پسر دختر خاله پروانه باید ماشینم بخره ؛ بنابراین خونه رو دوباره میکوبه و زمینشو میده اجاره برای کشت ؛ بعد دوباره با پول محصول زمین؛ ماشین و بخره و این ماجرا ادامه دارد..
خاله بیایم ..??
(در این زمان بنده فریاد بر اوردم )
فائزه : دختر خاله پروانه به پسر دختر خاله پروانه بگو یه سری دیگه خونشو خراب کنه ؛ چون اون موقع من نیاز به یک فقره دندون مصنوعی برای شب عروسی و احیانا یک راس عصا دارم ...
:{گريه}:

description(و بدین ترتیب فائزه خواستگار دار شد...!!) EmptyRe: (و بدین ترتیب فائزه خواستگار دار شد...!!)

more_horiz
سلام فائزه عزيز: اون موقع نه اينكه شما فكر كنم نوه شما نياز به دندان مصنوعي و عصا داره كه
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply