2 رباعي از مرحوم سيد حسن حسيني
دست تو دري گشود در آئينه
بر حيرت ما فزود در آئينه
رفتيم به ديدار خود اما ديديم
غير از تو كسي نبود در آئينه
من بودم و باغ رنگ در آئينه
صد منظره قشنگ در آئينه
ناگاه تماشاي مرا برهم زد
نفرين به حضور سنگ در آئينه
دست تو دري گشود در آئينه
بر حيرت ما فزود در آئينه
رفتيم به ديدار خود اما ديديم
غير از تو كسي نبود در آئينه
من بودم و باغ رنگ در آئينه
صد منظره قشنگ در آئينه
ناگاه تماشاي مرا برهم زد
نفرين به حضور سنگ در آئينه