خدا در چرت بعد از ظهر « به یاد استاد فریدون مشیری ... روحش شاد و یادش گرامی »
نمیخواهم بمیرم من
نمیخواهم مگر زور است
نمیخواهم ، نمیمیرم
که مرگ از فکر من دور است
مرا با مرگ کاری نیست
دلم درگیر این دنیاست
دلم درگیر مهر و ماه
دلم درگیر انسانهاست
درسته غم به دل دارم
درسته ناخوش احوالم
ولی هرگز نمیخواهم
ز دنیا دست بردارم
اگر فانیست این دنیا
اگر زشت است اگر زیبا
هنوزم دوستش دارم
من این دنیای فانی را
جهان بیمار و رنجور است
به بالینش بباید زیست
اگر او را رها سازم
به جان عشق نامردیست
تنم در تار و پود عشق
دلم درگیر انسان هاست
هنوزم عاشق خاکم
هنوزم زندگی زیباست
مراد از زندگی عشق است
مرادم خورد و خوابم نیست
هوای همنشینی با
گل و ساز و شرابم نیست
نمیخواهم بمیرم تا
چراغ دانش افروزم
محبت را ، عدالت را
برافرازم ، بیاموزم
خرد را ، مهر ایزد را
به روی تخت بنشانم
به پیش پای فرداها
گل مریم برافشانم
چه فردایی ، چه دنیایی
جهان ، سرشار آزادی
جهان ، لبریز عشق و گل
جهان ، تندیس آبادی
نمیخواهم بمیرم من
به که باید شکایت کرد
کجا باید صدا سر داد
که را باید عبادت کرد
خدا در چرت بعد از ظهر
زمین و آسمان کور است
نمیخواهم بمیرم من
نمیخواهم ، مگر زور است
« نيما »
نمیخواهم بمیرم من
نمیخواهم مگر زور است
نمیخواهم ، نمیمیرم
که مرگ از فکر من دور است
مرا با مرگ کاری نیست
دلم درگیر این دنیاست
دلم درگیر مهر و ماه
دلم درگیر انسانهاست
درسته غم به دل دارم
درسته ناخوش احوالم
ولی هرگز نمیخواهم
ز دنیا دست بردارم
اگر فانیست این دنیا
اگر زشت است اگر زیبا
هنوزم دوستش دارم
من این دنیای فانی را
جهان بیمار و رنجور است
به بالینش بباید زیست
اگر او را رها سازم
به جان عشق نامردیست
تنم در تار و پود عشق
دلم درگیر انسان هاست
هنوزم عاشق خاکم
هنوزم زندگی زیباست
مراد از زندگی عشق است
مرادم خورد و خوابم نیست
هوای همنشینی با
گل و ساز و شرابم نیست
نمیخواهم بمیرم تا
چراغ دانش افروزم
محبت را ، عدالت را
برافرازم ، بیاموزم
خرد را ، مهر ایزد را
به روی تخت بنشانم
به پیش پای فرداها
گل مریم برافشانم
چه فردایی ، چه دنیایی
جهان ، سرشار آزادی
جهان ، لبریز عشق و گل
جهان ، تندیس آبادی
نمیخواهم بمیرم من
به که باید شکایت کرد
کجا باید صدا سر داد
که را باید عبادت کرد
خدا در چرت بعد از ظهر
زمین و آسمان کور است
نمیخواهم بمیرم من
نمیخواهم ، مگر زور است
« نيما »