جشن چهارشنبه سوری که اینک در شب چهارشنبهی آخر سال با مراسم و آداب و تشریفات و سنن ویژهای برگزار میشود، یکی از جشنهای بسیار پر طول و تفصیل و سرشار از مراسم و شعایر است.
زبان شناسان معتقدند که واژه سوری از صفت پهلوی "سوریک" گرفته شده است و "سور" به معنای "سرخ" میباشد و چنان که پیداست، به آتش اشاره دارد. البته "سور" به مفهوم "میهمانی و سور دادن" هم در فارسی به کار رفته است. در اصفهان به "چهارشنبه سوری"، "چهارشنبه سرخی" هم می گویند. بر پا داشتن آتش در این روز ، از اندیشهای بسیار بدوی سرچشمه گرفته و حالت جادویی دارد و به منظور گرم کردن جهان و زدودن سرما و پژمردگی و بدی از تن بوده است.
برخی بر این باورند که با در نظر آوردن واژهی "چهارشنبه" که بر آمده از فرهنگ عرب و سامی است، چهارشنبه سوری پس از آمدن اسلام در ایران باب شده است چرا که در ایران قدیم هر روزی نامی ویژه داشته است و نشانی از بخش بندی امروزین ماه به چهار هفته و نامهای آنها به چشم نمیخورد.
یکی از دلیلهای دیگری که نشان میدهد چهارشنبه سوری به شکل و در زمان مرسوم شدهی امروزی، از آیینهای پبش از اسلام نیست، میتواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار میشود. در گاه شماری قمری آغاز بیست و چهار ساعتِ یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است و چهارشنبه سوری نیز، مانند بسیاری از آیین ها، جشنها و سوگواریهای مذهبی (چون عید غدیر، عید مبعث و نیمهی شعبان)، در غروب روز پیش برگزار میشود.
در هر حال به نظر می رسد چهارشنبه سوری همان جشن سوری است که برگزاری آن از دیرباز در ایران مرسوم بوده است و آن جشن لزوما در چهارشنبه نبوده است. بر پایهی پژوهشهای انجام شده، زمان باستانی جشن سوری را میتوان در یکی از شبهای پنجهی مسترقه باز جست.
جشن سوری به صورت امروزی که در شب چهارشنبهی آخر سال برگزار گردد، بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد و در واقع تلفیق فرهنگ ایرانی و سامی است. رضی بر این باور است که سالی که این جشن به شکلی گسترده برگزار شده، مصادف با شب چهارشنبه گشته و چون در روز شماری تازیان، چهارشنبه نحس و نامبارک و بدیمن محسوب میشده، از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبهی آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله میکوشیدند تا نحوست چنین شب و روزی را منتفی کنند.
پور داود نیز عقیده دارد که آتش افروزی ایرانیان پبش از نوروز از آیینهای دیرین است اما افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهی سال، پس از اسلام رسم شده است. چون ایرانیان شنبه و آدینه نداشته اند اما روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عربها روز شوم و نحسی است. جاحظ در این باره می گوید:
" این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند"!
حال این پرسش پیش میآید که "جشن سوری" چگونه میتوانست بر طرف کنندهی بدبختی و نحوست شود. آتش در نظر ایرانیان مظهر روشنی، پاکی، طراوت، سازندگی، زندگی، سلامت، تندرستی و در نهایت مظهر خداوند بوده است. بیماری ها، زشتی ها، بدیها و همهی آفات و بلایا در عرصهی تاریکی و ظلمت رشد میکنند و لذا تیرگی مظهر و جلوه گاه اهریمن بوده است. به اعتقاد ایرانیان هر گاه آتش افروخته میشود، بیماری، فقر، بدبختی، ناکامی و همه بدیها و زشتیها محو و ناپدید میشوند چون از آثار وجودی ظلمت و اهریمن هستند. پس افروختن آتش کنایهای است از راه یافتن روشنی معرفت در دل و روح که آثار اهریمنی و نحوست و نامبارکی را از میان بر میدارد. به همین جهت جشن سوری پایان سال را به شب آخرین چهارشنبهی سال منتقل کردند تا با طلیعهی سال نو، خوش و خرم و شادکام گردند.
پور داود پس از بزرگداشت این جشن باستانی به موضوع ویژهای اشاره دارد. او بر این باور است که رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانههایی همچون "سرخی تو از من، زردی من از تو..."، از افزونههای اسلامی -آن زمان که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را یکی از آفریده های والای پروردگار و نشان دهندهی فروغ ایزدی نمیدانستند- است و چنین سروده هایی بیاحترامی به مقام آتش به عنوان جلوه آفریدگار است.
از نظر تاریخی، برخی از محققین جشن سوری را، یادگار گذر سیاوش از آتش میدانند که یک مراسم کهن و سنتی برای اثبات بیگناهی مرسوم به ورنگه یعنی آزمایش ایزدی بوده است.
سرگذشت زندگی سیاوش، سرگذشت عبرت انگیز و آموزندهای است که شرح تفصیلی آن در شاهنامهی فردوسی نقل شده است. آموزندهترین قسمت این جریان تاریخی گذشتن سیاوش از خرمن آتش به منظور برائت از اتهام و اثبات بیگناهی وی بوده است. مع هذا از جریانات تاریخی فوق، آن چه به دست فراموشی سپرده شده است، ارتباط روز چهارشنبه پایان سال با تاریخ کشته شدن این شاهزادهی جوان میباشد که تاکنون شاید شناخته نشده باشد و میبایست مورد توجه قرار گیرد. آثار و علائم اندکی که از جریانات تاریخی فوق بر جای مانده، نشان میدهند که سیاوش در پایان سال ثابت 1013 پیش از میلاد / 713 تاریخ مبنا، که برابر با روز چهارشنبه بوده به دستور افراسیاب کشته شده است و یک روز پس از کشته شدن سیاوش، فرزند وی کیخسرو در روز پنج شنبه، یکم فروردین ماه سال 1012 پیش از میلاد / 714 تاریخ مبنا، در توران متولد میشود و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رسای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی در آخرین چهارشنبهی پایان سال از آتش میگذشتهاند تا خاطرهی سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی، جاویدان باقی بماند.
اما اکثر محققین برگزاری "چهارشنبه سوری" را به بزرگداشت فروهرها (روان درگذشتگان) یا ارواح طیبه نسبت میدهند. از آن جایی که ایرانیان باستان ماه فروردین را منسوب به فروهرها میدانستند و معتقد بودند که در شام بیست و پنجم اسفند، فروهرها به مدت ده شبانه روز از سرای جاویدان به میان بازماندگان خود در دنیا بازمی گردند، مردم برای خشنودی ارواح نیاکان، در این موسم جشنها و تشریفات زیادی قائل شده اند، آداب و رسومی که در پایان سال و شب چهارشنبه سوری انجام می دادند – که بسیاری از آن ها در عصر حاضر نیز باقی است- کنایهای است از اهدای نذور و فدیه به ارواح و فروهرها.
زبان شناسان معتقدند که واژه سوری از صفت پهلوی "سوریک" گرفته شده است و "سور" به معنای "سرخ" میباشد و چنان که پیداست، به آتش اشاره دارد. البته "سور" به مفهوم "میهمانی و سور دادن" هم در فارسی به کار رفته است. در اصفهان به "چهارشنبه سوری"، "چهارشنبه سرخی" هم می گویند. بر پا داشتن آتش در این روز ، از اندیشهای بسیار بدوی سرچشمه گرفته و حالت جادویی دارد و به منظور گرم کردن جهان و زدودن سرما و پژمردگی و بدی از تن بوده است.
برخی بر این باورند که با در نظر آوردن واژهی "چهارشنبه" که بر آمده از فرهنگ عرب و سامی است، چهارشنبه سوری پس از آمدن اسلام در ایران باب شده است چرا که در ایران قدیم هر روزی نامی ویژه داشته است و نشانی از بخش بندی امروزین ماه به چهار هفته و نامهای آنها به چشم نمیخورد.
یکی از دلیلهای دیگری که نشان میدهد چهارشنبه سوری به شکل و در زمان مرسوم شدهی امروزی، از آیینهای پبش از اسلام نیست، میتواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار میشود. در گاه شماری قمری آغاز بیست و چهار ساعتِ یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است و چهارشنبه سوری نیز، مانند بسیاری از آیین ها، جشنها و سوگواریهای مذهبی (چون عید غدیر، عید مبعث و نیمهی شعبان)، در غروب روز پیش برگزار میشود.
در هر حال به نظر می رسد چهارشنبه سوری همان جشن سوری است که برگزاری آن از دیرباز در ایران مرسوم بوده است و آن جشن لزوما در چهارشنبه نبوده است. بر پایهی پژوهشهای انجام شده، زمان باستانی جشن سوری را میتوان در یکی از شبهای پنجهی مسترقه باز جست.
جشن سوری به صورت امروزی که در شب چهارشنبهی آخر سال برگزار گردد، بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد و در واقع تلفیق فرهنگ ایرانی و سامی است. رضی بر این باور است که سالی که این جشن به شکلی گسترده برگزار شده، مصادف با شب چهارشنبه گشته و چون در روز شماری تازیان، چهارشنبه نحس و نامبارک و بدیمن محسوب میشده، از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبهی آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله میکوشیدند تا نحوست چنین شب و روزی را منتفی کنند.
پور داود نیز عقیده دارد که آتش افروزی ایرانیان پبش از نوروز از آیینهای دیرین است اما افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهی سال، پس از اسلام رسم شده است. چون ایرانیان شنبه و آدینه نداشته اند اما روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عربها روز شوم و نحسی است. جاحظ در این باره می گوید:
" این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند"!
حال این پرسش پیش میآید که "جشن سوری" چگونه میتوانست بر طرف کنندهی بدبختی و نحوست شود. آتش در نظر ایرانیان مظهر روشنی، پاکی، طراوت، سازندگی، زندگی، سلامت، تندرستی و در نهایت مظهر خداوند بوده است. بیماری ها، زشتی ها، بدیها و همهی آفات و بلایا در عرصهی تاریکی و ظلمت رشد میکنند و لذا تیرگی مظهر و جلوه گاه اهریمن بوده است. به اعتقاد ایرانیان هر گاه آتش افروخته میشود، بیماری، فقر، بدبختی، ناکامی و همه بدیها و زشتیها محو و ناپدید میشوند چون از آثار وجودی ظلمت و اهریمن هستند. پس افروختن آتش کنایهای است از راه یافتن روشنی معرفت در دل و روح که آثار اهریمنی و نحوست و نامبارکی را از میان بر میدارد. به همین جهت جشن سوری پایان سال را به شب آخرین چهارشنبهی سال منتقل کردند تا با طلیعهی سال نو، خوش و خرم و شادکام گردند.
پور داود پس از بزرگداشت این جشن باستانی به موضوع ویژهای اشاره دارد. او بر این باور است که رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانههایی همچون "سرخی تو از من، زردی من از تو..."، از افزونههای اسلامی -آن زمان که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را یکی از آفریده های والای پروردگار و نشان دهندهی فروغ ایزدی نمیدانستند- است و چنین سروده هایی بیاحترامی به مقام آتش به عنوان جلوه آفریدگار است.
از نظر تاریخی، برخی از محققین جشن سوری را، یادگار گذر سیاوش از آتش میدانند که یک مراسم کهن و سنتی برای اثبات بیگناهی مرسوم به ورنگه یعنی آزمایش ایزدی بوده است.
سرگذشت زندگی سیاوش، سرگذشت عبرت انگیز و آموزندهای است که شرح تفصیلی آن در شاهنامهی فردوسی نقل شده است. آموزندهترین قسمت این جریان تاریخی گذشتن سیاوش از خرمن آتش به منظور برائت از اتهام و اثبات بیگناهی وی بوده است. مع هذا از جریانات تاریخی فوق، آن چه به دست فراموشی سپرده شده است، ارتباط روز چهارشنبه پایان سال با تاریخ کشته شدن این شاهزادهی جوان میباشد که تاکنون شاید شناخته نشده باشد و میبایست مورد توجه قرار گیرد. آثار و علائم اندکی که از جریانات تاریخی فوق بر جای مانده، نشان میدهند که سیاوش در پایان سال ثابت 1013 پیش از میلاد / 713 تاریخ مبنا، که برابر با روز چهارشنبه بوده به دستور افراسیاب کشته شده است و یک روز پس از کشته شدن سیاوش، فرزند وی کیخسرو در روز پنج شنبه، یکم فروردین ماه سال 1012 پیش از میلاد / 714 تاریخ مبنا، در توران متولد میشود و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رسای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی در آخرین چهارشنبهی پایان سال از آتش میگذشتهاند تا خاطرهی سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی، جاویدان باقی بماند.
اما اکثر محققین برگزاری "چهارشنبه سوری" را به بزرگداشت فروهرها (روان درگذشتگان) یا ارواح طیبه نسبت میدهند. از آن جایی که ایرانیان باستان ماه فروردین را منسوب به فروهرها میدانستند و معتقد بودند که در شام بیست و پنجم اسفند، فروهرها به مدت ده شبانه روز از سرای جاویدان به میان بازماندگان خود در دنیا بازمی گردند، مردم برای خشنودی ارواح نیاکان، در این موسم جشنها و تشریفات زیادی قائل شده اند، آداب و رسومی که در پایان سال و شب چهارشنبه سوری انجام می دادند – که بسیاری از آن ها در عصر حاضر نیز باقی است- کنایهای است از اهدای نذور و فدیه به ارواح و فروهرها.