روزگاری است که خوبی خفته است
و بدی بیدار است
بیا به کوه و به جنگل، به غار بگریزیم
کسی حریم موی سپید تو را ندارد پاس
کسی که دست تو را یک قدم بگیرد نیست
و من که میروم از این جهان، خوشحالم !
چرا که دیدگان من بعد از این
به روی مردم نامهربان نمیافتد !
و بدی بیدار است
بیا به کوه و به جنگل، به غار بگریزیم
کسی حریم موی سپید تو را ندارد پاس
کسی که دست تو را یک قدم بگیرد نیست
و من که میروم از این جهان، خوشحالم !
چرا که دیدگان من بعد از این
به روی مردم نامهربان نمیافتد !