اولاً معناى نظام اسلامى آن نيست كه تمام افراد جامعهاش عادل باشند، بلكه نظام اسلامى آن است كه قوانين و مديرانش اسلامى باشند.
مسافرت خوب آن است كه ماشين سالم و راننده ماهر باشد تا مسافرين را به مقصد برساند، نه آن كه تمام مسافران بى مسئله باشند. هيچ كس در هيچ سفرى براى سوار شدن به اتوبوس و قطار و هواپيما، تك تك مسافران را بررسى نمىكند، بلكه به سلامتى وسيله و مهارت راننده مىانديشد.
در آيه 102 سوره بقره مىخوانيم كه در زمان حضرت سليمانعليه السلام (پيامبر معصومى كه حكومتش هديهاى الهى بود)، گروهى به جاى پيروى از آن حضرت، پيرو شيطان بودند: «واتّبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان»
ثانياً عدالت همه جا به معناى تساوى نيست. پزشك عادل، پزشكى نيست كه به همه بيماران يك نوع دارو بدهد، معلّم عادل، معلّمى نيست كه به همه دانشآموزان يك نمره بدهد، بلكه اين تساوى، كمال بى عدالتى است.
مگر سلّول چشم با سلّول استخوان پا يكسان است؟ مگر برگها، ميوهها، كوهها، دشتها، معدنها، جنگلها، كرات آسمانى، كهكشانها، رنگها، نژادها و... يكسانند؟!
آرى، تفاوت دو نوع است: گاهى حكيمانه و بر حق است و گاهى تبعيض و ناحقّ.
اختلافات گاهى بر اساس ظلم است كه بايد با تمام قدرت جلوى آن را گرفت. سرمايههايى را كه با زد و بند، كمفروشى، احتكار، توطئه، اختلاس، سرقت، ربا و امثال آن جمع شده است، بايد از حلقوم متجاوزان بيرون كشيد.
امّا گاهى تفاوت و اختلافى كه در اثر كار، هنر، تخصص، مديريّت، ابتكار و امثال آن پيدا مىشود، چنانچه حقوق واجب الهى آن (خمس و زكات و...) پرداخت شود، مانعى ندارد. اگر بخواهيم حق ابتكار و هنر و كار و تخصّص را ناديده بگيريم، جامعه راكد مىماند و رشدى ندارد.
مسافرت خوب آن است كه ماشين سالم و راننده ماهر باشد تا مسافرين را به مقصد برساند، نه آن كه تمام مسافران بى مسئله باشند. هيچ كس در هيچ سفرى براى سوار شدن به اتوبوس و قطار و هواپيما، تك تك مسافران را بررسى نمىكند، بلكه به سلامتى وسيله و مهارت راننده مىانديشد.
در آيه 102 سوره بقره مىخوانيم كه در زمان حضرت سليمانعليه السلام (پيامبر معصومى كه حكومتش هديهاى الهى بود)، گروهى به جاى پيروى از آن حضرت، پيرو شيطان بودند: «واتّبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان»
ثانياً عدالت همه جا به معناى تساوى نيست. پزشك عادل، پزشكى نيست كه به همه بيماران يك نوع دارو بدهد، معلّم عادل، معلّمى نيست كه به همه دانشآموزان يك نمره بدهد، بلكه اين تساوى، كمال بى عدالتى است.
مگر سلّول چشم با سلّول استخوان پا يكسان است؟ مگر برگها، ميوهها، كوهها، دشتها، معدنها، جنگلها، كرات آسمانى، كهكشانها، رنگها، نژادها و... يكسانند؟!
آرى، تفاوت دو نوع است: گاهى حكيمانه و بر حق است و گاهى تبعيض و ناحقّ.
اختلافات گاهى بر اساس ظلم است كه بايد با تمام قدرت جلوى آن را گرفت. سرمايههايى را كه با زد و بند، كمفروشى، احتكار، توطئه، اختلاس، سرقت، ربا و امثال آن جمع شده است، بايد از حلقوم متجاوزان بيرون كشيد.
امّا گاهى تفاوت و اختلافى كه در اثر كار، هنر، تخصص، مديريّت، ابتكار و امثال آن پيدا مىشود، چنانچه حقوق واجب الهى آن (خمس و زكات و...) پرداخت شود، مانعى ندارد. اگر بخواهيم حق ابتكار و هنر و كار و تخصّص را ناديده بگيريم، جامعه راكد مىماند و رشدى ندارد.